۱۳۹۴/۰۲/۰۹

طوفان ه.د.پ و ترفندهای آنکارا


چهار سال پیش این، درست یک روز پس از اعلام فهرستهای احزاب شرکت کننده در انتخابات سراسری ۱۲ ژوئن ۲۰۱۱ به کاخ چانکایا [کاخ ریاست جمهوری ترکیه] رفتم. هنگامی که در اتاق یکی از مشاوران منتظر موعد دیدار با رئیس جمهور بودم، تلویحا پرسیدم که “آیا فهرست نامزدهای را دیده اید؟ آن را چگونه ارزیابی می کنید؟” یکی از مشاوران رئیس جمهور پاسخ داد که “بله آن را دقیق بررسی کرده ایم؛ هرچند ربطی به موضوع ندارد اما رئیس جمهور عبدالله گل، نتوانست حتی ۲۰ امضا جمع آوری کند تا در صورت تمایل برای کاندیداتوری مجدد، یکی از ۵۵۰ نامزد حزب عدالت و توسعه باشد.” او مشخصا می خواست بگوید که فهرست نامزدهای حزب عدالت و توسعه برای انتخابات ۲۰۱۱ تنها از سوی رجب طیب اردوغان آماده شده است. بعدها که با افراد آگاه در امور داخلی حزب عدالت و توسعه صحبت کردم، متوجه شدم که در آن زمان اردوغان می خواسته است ترکیب نمایندگان حزب مطبوعش را به گونه ای باشد که در زمان انتخابات ریاست جمهوری در سال ۲۰۱۴ همه آنها تنها به شخص او وفادار باشند.
در انتخابات سال ۲۰۱۱، حزب عدالت و توسعه پنجاه درصد آرا را کسب کرد؛ در دو انتخابات دیگر در سالهای ۲۰۱۲ و ۲۰۱۴ نیز در رسانه های داخلی و خارجی شایعاتی در مورد اینکه ممکن است مدل “پوتین- مدیودف” در ترکیه هم تکرار شود، برسر زبانها افتاد؛ پیش بینی می کردند که در صورت انتخاب اردوغان به عنوان رئیس جمهور، عبدالله گل نخست وزیر بشود. این البته تنها در حد حدس و گمان و اما و اگر نبود، بلکه حتی برخی قدرتهای خارجی نیز خواهان چنین مدلی برای ترکیه بودند. اما نه اردوغان اجازه تحقق چنین راه حلهایی را داد و نه چنین امکانی برای عبدالله گل مهیا شد. اردوغان در مسیر یک سیستم “تک نفره” گام برمی داشت؛ سیستمی که تنها شخص او در آن همه کاره خواهد بود، و این چیزی بود که با نظر و برنامه عبدالله گل جور در نمی آمد. عبدالله گل می خواست که اگر نخست وزیر شد، شخصیتی توانمند و موثر باشد و حرفی برای گفتن داشته باشد. این هم در تضاد با اهداف اردوغان بود. به عبارت دیگر، اردوغان حتی به “مدویدف” هم راضی نبود و بیشتر تمایل داشت تا “پوتین”ی باشد که در راس همه امور است. عبدالله گل هم البته نمی توانست نقش مدویدف را بازی کند.

فهرست نامزدهای انتخابات امسال هم توسط شخص اردوغان تهیه شده است؛ هرچند احمد داود اغلو نخست وزیر ترکیه، در تلاش است تا عکس این قضیه را ثابت کند. تفاوت این انتخابات با انتخابات دوره های قبل در این است که اینبار نه حزب عدالت و توسعه ۵۰ درصد آرا را کسب خواهد کرد و نه رویای اردوغان تحقق پیدا می کند. در سال ۲۰۱۱ اردوغان علی رغم تمامی موانع، رهبری بود که موقعیت و محبوبیتش در حال افزایش بود. اما در این انتخابات، آغاز روند کاهش نقش و موقعیت او در سیاست ترکیه خواهد بود؛ و این البته به نتایج انتخابات بستگی خواهد داشت.
اگر حزب دموکراتیک خلقها، ه.د.پ، بتواند از سد حدنصاب ده درصدی بگذرد و به پارلمان راه یابد، به حزبی “کلیدی” تبدیل خواهد شد. ه.د.پ به این ترتیب به مانعی اصلی در مقابل سیستم اداره فردی و همزمان به سوپاپ اطمینانی برای تضمین دموکراسی در ترکیه تبدیل خواهد شد. این کار تنها با ورود این حزب به پارلمان ممکن است.
کوردییەکەی لەم لینکە یا لەم لینکەدا بخوێنەوە
ه.د.پ با توسل به این شعار است که چنین توفانی گرداگرد خود به راه انداخته و اقشار و گروه ها و شخصیتهای مختلف را به گونه ای با خود همراه کرده است که در خواب هم قابل تصور نبود. از هم اکنون، احتمال دستیابی ه.د.پ به حد نصاب ده درصدی در انتخابات، پیش بینیها در مورد تعداد کرسیهای حزب اردوغان در پارلمان آینده را از ۴۰۰ کرسی به ۳۳۵ کرسی کاهش داده است. چنانچه ه.د.پ بتواند از حد نصاب [ده درصدی برای راهیابی به پارلمان] عبور کند، آرای حزب عدالت و توسعه کاهش خواهد یافت و احتمالا نخواهد توانست بیش از ۳۰۰ کرسی به دست بیاورد. کاهش آرای عدالت و توسعه و افزایش آرای ه.د.پ حتی بر میزان آرای [دو حزب دیگر یعنی] حزب جمهوری خواه خلق و حزب حرکت ملی تاثیر خواهد داشت. به این ترتیب به سیستم تک نفره- تک حزبی اردوغان خاتمه داده خواهد شد و حتی حزب عدالت و توسعه را با این خطر مواجه خواهد ساخت که نتواند به تنهایی دولت تشکیل دهد.
بنابراین، اگر رجب طیب اردوغان همچنان مصرانه پیگیر رویاهایش باشد و بخواهد برنامه هایش را پیش ببرد، به هر قیمتی شده تلاش خواهد کرد تا مانع رشد روز افزون ه.د.پ بشود و نگذارد این حزب به حد نصاب ده درصدی دست یابد.
چهار سال پیش، یک روز پس از اعلام فهرست نامزدهای انتخابات عمومی سال ۲۰۱۱ در کاخ چانکایا بودم و اینبار یک روز بعد از اعلام نامزدهای انتخابات ۷ ژوئن ۲۰۱۵ در یک برنامه زنده تلویزیونی در استودیوی “مدنوچه” درباره فهرست نامزدها بحث می کردیم. پس از آن برنامه، با تعدادی از مسئولان کرد مقیم بروکسل درباره انتخابات صحبت کردیم. آنها نگران بودند که مخالفان ه.د.پ ممکن است برای مقابله با آن به روشهای غیراخلاقی روی بیاورند. به عبارت دیگر، آنها در این انتخابات هیچ اعتمادی به اردوغان ندارند. به عنوان مثال، اظهارات پی در پی واحدهای مختلف ارتش ترکیه درباره “برخورد نظامی با پ.ک.ک” را به عنوان نشانه ای از ائتلاف میان ارتش و اردوغان در مقطع کنونی، ارزیابی می کردند.
طنین آن حرفها هنوز در گوشم بود که ناگهان [ در قبل از ظهر روز شنبه یازده آوریل] متوجه اطلاعیه ارتش ترکیه در خصوص وقایع روزهای ۱۱ و ۱۲ آوریل افتاد که در آن آمده بود که گویا، به گفته ارتش، طرفداران پ.ک.ک به بهانه برگزاری جشن بهار اما در واقع به منظور تبلیغ برای پ.ک.ک شهروندان را تحت فشار گذاشته اند تا به کاندیداهای آن حزب رای بدهند و در همین راستا خواسته اند در منطقه “دیادین” از توابع استان آگری برگزار کنند. استاندار آگری در همین زمینه دستورات لازم را به نیروهای ژاندارمری داده است و ۱۵ اکیپ از ژاندارمری به منظور تامین امنیت منطقه در روزهای دهم و یازدهم ماه در محل برگزاری مراسم حضور یافته اند؛ اما هدف تیراندازی اعضای مسلح پ.ک.ک قرار گرفته اند که بر اثر آن چهار سرباز زخمی شده اند. در اطلاعیه ارتش همچنین آمده است که بلافاصله با نیروی تقویتی، جنگنده و پهپاد تجسسی به همراه نیروی ویژه کماندو به منطقه اعزام شده اند و درگیریها همچنان ادامه دارد.
این در حالی است که ۴۸ ساعت قبل از آن حادثه “جمیل بایک”، رئیس مشترک ک.ج.ک، کسی که رسانه های طرفدار حاکمیت همواره از او به عنوان تندروترین شخص آن حزب نام می برند، در کوهستان قندیل در مصاحبه ای با شبکه های “وی.دی.آر” و “ان.دی.آر” آلمان اعلام کرده بود که پ.ک.ک پس از سالها مبارزه مسلحانه، خواسته دولت مستقل را کنار نهاده است و اکنون در تلاش است تا مساله کرد از راههای مسالمت آمیز حل و فصل کند.
و مهمتر اینکه، بایک پیشاپیش هم گفته بود که نمی خواهند بیش از این به جنگ با ترکیه ادامه بدهند. او می گوید جنگ بس است، نه ما و نه دولت ترکیه با جنگ به نتیجه نرسیدیم. حال سوال اینجاست که در حالی که رسانه ها ارتباط میان سخنان اخیر جمیل بایک با پیام نوروزی اوجالان را تفسیر و بررسی می کردند، آن درگیری در آگری چرا روی داد؟
البته اگر به اطلاعیه ارتش ترکیه توجه کنید، متوجه خواهید شد که آن حادثه چرا روی داده است. گویی عده ای خواستار تکرار حوادث ماه جولای ۲۰۱۱ در سیلوان هستند. این در حالی است که جنبش سیاسی کردها، قندیل، کردهای مقیم اروپا و جاهای دیگر، یکپارچه و متحد، برای پیروزی ه.د.پ در انتخابات تلاش می کنند و در مورد برداشتن پنجه از ماشه تفنگها داد سخن سر می دهند.
مدتی پیش، صلاح الدین دمیرتاش در حالی که می گفت که حزبش به مرز عبور از حد نصاب ده درصدی نزدیک شده است، همزمان احتمال “فتنه انگیزی”ها و انداختن گناه آن بر کردن ه.د.پ را مهمترین نگرانی خود در روزهای پیش از انتخابات اعلام کرده بود.
اکنون می بینیم که تمامی احتمالات، پیش بینیها و ارزیابیهای مربوط به این مساله دارند تحقق پیدا می کنند!!
از اینرو است که نیروهای طرفدار دموکراسی در این مقطع مانی مسئولیت مهمی بر دوش دارند:
با چشمِ باز نگریستن به ترفندهایی که آنکارا در مقابل ه.د.پ به کار می گیرد و مقاومت در برابر فتنه انگیزیهایی که به راه انداخته می شوند.

۱۳۹۴/۰۱/۲۷

به‌سه‌رهاتی شەهید دوکتۆر عەبدوڕەحمانی قاسملوو له کتێبی ‘نسکۆ و دابران’‌‌دا نووسینی مسته‌فا هجری



مافناس – حسن ایوب‌زاده
ئاغای مسته‌فا هجری سکرتێری ”حیزبی دێموکراتی کوردستانی ئێران” ٢٦سال دوای تێپه‌ربوونی تێرۆری دوکتور قاسملوو، کتێبێکی به ناوی ”نسکۆو دابران ” له‌سه‌ر” دابرانه‌کانی حدکا”و روداوه‌کانی تێرۆری د.قاسملوو و د.شه‌ره‌فکه‌ندیی نووسیوه. ئه‌و کتێبه له فێیس بووک‌دا بڵاوکراوه‌ته‌وه. دۆستێکی ئازیز که ئه‌هلی لێکۆلینه‌وه‌ی روداوه‌ سیاسیی‌یه‌کانی کوردستانه، له‌گۆشه‌ نیگای لوتف و خۆشه‌ویستیی‌‌یه‌وه ده‌قێکی ئه‌و کتێبه‌ی بۆ نووسه‌ری ئه‌م بابه‌ته‌ ناردووه. تامه‌زرۆی خوێندنه‌وه‌ی روداوی تێرۆری د.قاسملووبه‌ قه‌له‌می سکرتێری حدکا بووم. پێموابوو دوای بیست و شه‌ش سال ئه‌و ده‌رفه‌ته‌م بۆ ره‌خساوه له نهێنێێ‌یه‌کانی پشتی په‌رده‌ی ئه‌وروداوه له زمانی ئاغای هجریی‌یه‌وه که سکرتێری حدکاو له نزیکانی د.قاسملوو بووه ئاگادار ده‌بم. بیست و شه‌ش سال زه‌مانێکی زۆره و خۆبواردنی به‌رپرسانی حدکا هۆی توناکردنی بزوتنه‌وه‌ی کورد له رۆژهه‌لاتی کوردستان و تێرۆری رێبه‌ران و ئه‌ندامانی حدکایان راستگۆیانه رانه‌گه‌یاندووه.  له‌بیست و شه‌ش سالی رابردوودا مه‌لا عه‌بدوللا حسن‌زاده و مصطفی هجری لێکۆلینه‌وه‌یه‌کی سه‌ربه‌خۆیان له‌سه‌ر تێرۆری د.قاسملوو نه‌کردووه. ئه‌وه‌ی رایانگه‌یاندووه و بلاویان کردووه‌ته‌وه جیا له پروپاگه‌نده و به‌خۆداهه‌ڵگوتن و دووپاته‌ کردنه‌وه‌ی درۆ و ناراستیی لایه‌نگرانی رژیمی کۆماری ئیسلامیی شتێکی دیکه نه‌بووه. ئه‌گه‌ر نووسه‌رێک یا زانایه‌ک واقعییه‌تێکی له‌سه‌ر ئه‌وجینایه‌ته ئاشکرا کردبێ، حسن‌زاده و هاوکارانی گۆڕیویانه. مسته‌فا هجریی‌ و تیمه‌که‌شی هه‌ر ئه‌و هه‌ڵوێسته‌ی حسن‌زاده‌یان ره‌چاوکردووه.
ئه‌و به‌شه‌ی که مسته‌فا هجری دوای ٢٦ سال بێده‌نگیی له‌سه‌ره‌تای کتێبی ” نسکۆو دابران”دا نووسیویه، به نه‌زه‌ری ره‌سمیی حدکا ده‌ناسرێ. له‌و رووه‌وه ئه‌و ده‌رفه‌ته‌ی پێک هێنا که نووسه‌ری ئه‌م بابه‌ته لێی‌بکۆلێته‌وه. مخابن ئه‌و نووسراوه‌یه‌ی مامۆستا هجری له‌سه‌ر تێرۆری نه‌مر د.قاسملوو له سه‌ره‌تای کتێبی ” نسکۆو دابران” ‌دا لاپره‌سه‌نیی نووسراوه. هیچ زانیاریی‌یه‌کی تێدانی‌یه که شیاوی سه‌رنجدان بێ و به به‌ڵگه‌ی ره‌سمیی حیزبێکی سیاسیی بزانرێ.
هۆی ئه‌و به‌لادا تێپه‌رینه‌ی نووسه‌ر تۆ بڵێێ ناشاره‌زایی ناوبراو له‌و روداوه و نهێنیی‌یه‌کانی بووبێ یان ئه‌ویش وه‌کو مامۆستا حسن‌زاده خه‌ته‌که‌ی گۆڕیبێ و به‌ره‌و یه‌کێتیی نیشتمانیی و دۆستانی ستراتێژیکی ینک وه‌رچه‌رخابێ؟ نووسه‌ر ئاگاداره که ئه‌وروداوه چۆن سازمان‌دراوه. بریارده‌رانی تێرۆر کێ بوون. به‌ڕێوه‌به‌ران و هاوکارانیان چ که‌سانێک بوون. له نهێنیی و ورده‌کاری‌یه‌کانی ئه‌و تێرۆره و به گشتیی له سه‌رچاوه‌ی بڵاوکراوه‌و نهێنیی که له‌به‌رده‌ستی دابوون و گرنگترینیان په‌روه‌نده‌ی لێکۆلینه‌وه‌ی ئه‌و روداوه بووه له‌و نووسراوه‌یه‌دا که‌ڵکی وه‌رنه‌گرتووه.
نووسینی بابه‌تێکی ئاوا نزم، لاواز و بێ به‌ڵگه له‌سه‌ر ئه‌و روداوه بۆ سکرتێری ئه‌و حیزبه شرۆڤه ناکرێ. کارگێرانی سه‌ره‌کیی حدک و حدکا له بیست و شه‌ش ساڵی رابردووه‌تا ئه‌مرۆ له‌سه‌ر ئه‌و روداوانه‌ی حدکا و رێبه‌رانی تێرۆرکراوی راستگۆیانه دێڕێکیان نه نووسیوه. ئه‌و نووسراوه‌یه‌ی ئێستای ئاغای هجری له‌سه‌ر تێرۆری د.قاسملوو نموونه‌یه‌کی به‌رچاوه.
سێ مانگ و ده‌رۆژ دوای تێرۆری د.شه‌ره‌فکه‌ندیی له‌ ماوه زه‌مانیی‌یه‌کی کورتدا که مسته‌فا هجری له پاریس بووه، مه‌لا عه‌بدوللا حسن‌زاده به پێی‌ نه‌خشه‌ی رێگای تاله‌بانیی به فه‌رمانی محمد جعفری صحرارودی (تۆمه‌تبار به کوشتنی د.قاسملوو) حدکای له قه‌ندیله‌وه بۆ کۆیه‌ راداوه. جێبه‌جێکردنی ئه‌و روداوه‌شی به‌ کرده‌وه‌ی سه‌رۆکی پارتی دێموکراتی کوردستان له‌قه‌له‌م داوه. کریس کۆچراش ئه‌و خه‌به‌ره ساخته‌یه‌ی مه‌لا عه‌بدوللای له کتێبه‌که‌ی دا نووسیوه . ئاخرسه‌ر ئاغایانی هجری و مه‌لاعه‌بدوللا حسن‌زاده بریاری ئاشبه‌تالیان بۆ نوێنه‌رانی سپای پاسداران به ناوه‌کانی: فواد معصوم، که‌مال فواد، دارۆ شیخ نوری و چه‌تۆ حه‌وێزی نووسیوه. سه‌نه‌دی ئاشبه‌تالی رێبه‌رانی حدکای تواوه له ناو یه‌کێتیی نیشتمانیی دوستی ستراتێژیکی کۆماری ئیسلامیی‌یان له له‌لایه‌ن سایتی پێشمه‌رگه‌کانه‌وه بڵا کراوه‌ته‌وه.
هیچکام له‌و به‌شانه‌ی حدک و حدکاو رێبه‌رایه‌تیی شۆرشگێری به‌رێ له ٢٦ سالی رابردوودا به شێوه‌ی ره‌سمیی باسیان له تێرۆری د.قاسملوو نه‌کردووه. ئه‌وه‌ش هۆی تایبه‌تیی خۆی هه‌بووه. حسن‌زاده بۆ ئه‌و نه‌خشه و پلانه‌ مه‌به‌ستی خۆی هه‌بووه که له لێکۆلینه‌وه‌ی روداوه‌کانی تێرۆری د.قاسملوو و کوشتاری سه‌دان ئه‌ندامی حدکادا باسیان ده‌کرێ.
نووسراوه‌که‌ی مامۆستا مسته‌فا هیجریی به تایبه‌تیی ئه‌و به‌شه‌ی که له‌سه‌ر تێرۆری د.قاسملوو نووسیویه له‌گه‌ل لێکۆلینه‌وه‌کانی دادوه‌رانی په‌روه‌نده‌ی تێرۆره‌که، راپۆرت و لێکۆلینه‌وه‌کانی پۆلیسی دادوه‌ریی، زانیاریی ئاگاداران که دراون به پۆلیس، به‌ڵگه‌نامه‌کانی تاقیگه و نه‌زه‌ری خیبره‌و کارناسان، ئه‌وه‌‌ی که له راپۆرت و سه‌رچاوه‌ باوه‌رپێکراوه‌کانه‌وه بلاوکراونه، وته و دانپێدانانه‌کانی تێرۆریسته‌کان و باڵوێزخانه‌ی ئێران له ئوتریش له‌سه‌ر به‌شداریی فازل ره‌سول به نوێنه‌رایه‌تیی سه‌رۆک تاله‌بانیی له‌و کۆبوونه‌وه و وتوێژانه‌دا، به‌ڵگه‌ی کرینی ئاپارتمانێک بۆ ئەحمەد بن بێللا سەرەک کۆماری پێشووی جەزائیر، بۆ رکێش کردنی د.قاسملوو بۆ ناوتۆڕی تێرۆر، وته‌ی شاهید و ئه‌ماره‌ی دادوه‌ریی به وەبه‌رچاوگرتنی زۆربه‌ڵگه‌ی شاراوه‌ به ئه‌نقه‌ستی کارگێرانی حدکا له‌هه‌ر سێ به‌شه‌که‌ی‌دا یه‌ک واقعییه‌ت ده‌خه‌نه‌ روو که ئه‌ویش هه‌وڵی به‌ڕێوه‌به‌رانی حدکایه بۆ شاردنه‌وه‌ی واقعییه‌تی تێرۆری د.قاسملوو و سه‌دان ئه‌ندامی تێرۆرکراوی دیکه‌ی حدکا له بیرورای گشتیی و پاکانه‌کردن بۆ تێرۆریستان و مانه‌وه‌ی خۆیان له‌و قژله‌ و دروست کردنی بنکه‌ی جاسوسیی بۆ رژیم و بێزرانی زیاتری خه‌لک لێێان سودێکی بۆکورد له رۆژهه‌لاتی کوردستان نی‌یه. با له‌ کیژه‌کانی کۆبانی ده‌رسێک وه‌ربگرن.

ئه‌و‌انه‌ی ئاغای مصطفی هجری نووسیونی سه‌رسوڕهێنه‌رن. مه‌لا عه‌بدوللا و هجری له‌سه‌ر ئه‌وبابه‌ته چوکترین ناکۆکیی فکریی‌یان نی‌یه.
مامۆستا حسن‌زاده‌ش هه‌ر به‌و شێوه‌یه‌ خه‌به‌ر ده‌دا. به‌لام ناوبراو رێگه‌یه‌کی زۆر ژیرانه‌ی بۆ هه‌ڵخلیسکاندنی خوێنه‌ر دۆزیوه‌ته‌وه. ناوبراو به‌و ته‌رده‌ستیی و و زیره‌کیی‌یه‌ی خۆی له گه‌ران به‌دوای به‌ڵگه‌و سه‌رچاوه و باسکردن و خوێندنه‌وه‌ی روداوه‌کان رزگار کردووه، بۆ ئه‌و به سانی‌یه زۆر زوو خوێنه‌ر له خشته به‌رێ. چونکه ئه‌وه‌ی ئه‌و ده‌یه‌وێ بینووسێ سه‌رچاوه‌ی نی‌یه. ئه‌و ده‌بێ له نه‌بوو بیخولقێنێ. خولقاندنی روداوو پرسیارو وه‌لامدانه‌وه‌ش به‌ پرسیار مامۆستا حسن‌زاده به سانیی‌یه.
هونه‌ره‌که‌ی مامۆستا حسن‌زاده به‌سانیی و و دژواره، (سهل و ممتنع) : خۆی پرسیار له‌خۆی ده‌کاو خۆی وه‌لامی پرسیاره‌که‌‌ی خۆی ده‌داته‌وه.
مامۆستا حسن‌زاده به‌ ئه‌زموونتره له ئاغای مسته‌فا هجری وده‌زانێ ده‌بێ چی بڵێ و چی نه‌ڵێ. له‌به‌ر ئه‌وه پرسیاره‌که‌ی به‌جۆرێک‌داده‌رێژی که وه‌لامه‌که‌ی له‌به‌ردا بۆ رێکخستووه. مامۆستا مه‌لا عه‌بدوللا بۆیه ئه‌و شێوه‌یه‌ی داهێناوه که واقعییه‌ت بگۆڕێ و له نه‌بوو هه‌بوو بخولقێنێ. ئه‌و وه‌لامه‌ ساخته‌یه‌ش به‌جۆرێک داده‌رێژێ که گاوکردنی نه‌وێ و نه‌یده‌ڵێنێ.
ئاغای هجری روداوی تێرۆری د.قاسملووی به نسکۆ ناو ناوه و نسکۆی به تراژێدی مانا کردوه‌ته‌وه.
وشه‌ی نسکۆ به مانای سه‌رسمدان، ره‌ت بردن وهه‌ڵه‌نگوتنه. ماناکه‌ی به فارسی دەبێتە تلوخوردن و سکندری رفتن – ”هه‌ژاری نه‌مر”
وه‌کو گوترا نسکۆ به مانای ره‌ت‌بردن، هه‌ڵخلیسکان، هه‌ڵه‌نگوتنی ئاژه‌ل و مرۆڤه به بێ بیرلێکردنه‌وه. به‌لام له دابران و انشعاب و تێرۆردا بیرلێکردنه‌وه و پلان‌دانان و ئاماده‌کردنی که‌ره‌سه، وردبوونه‌وه و وه‌رد دانه‌وه و پێش بینی کردنی ئاکامی کار هه‌یه. ئه‌و سه‌رناوه (نسکۆ) بۆ ئه‌و دوو رووداوه ناته‌واوه و پڕ به پێست نی‌یه.
ناوه‌رۆکی کتێبه‌که‌ی ئاغای هجری له‌سه‌ر تێرۆری د.قاسملوو.
نووسه‌ر به بێ هیچ پێشه‌کیی‌یه‌ک و سه‌ردێڕ و سه‌رناوێک نووسیویه:
””د.قاسملوو رۆژی ٢٢ پووشپه‌ری ١٣٦٨ ی ک (١٣/٦/١٩٨٩ ز) له شاری ڤییه‌ن [هاورێ] له‌گه‌ل کاک عه‌بدوللا قادری ئازه‌ر و د.فازل ره‌سول له کاتێک‌دا به ده‌ستی تێرۆریست دیپلۆماته‌کانی کۆماری ئیسلامیی ئێران تێرۆر کران که به مه‌به‌ستی چاره سه‌ری ئاشتیخوازانه‌ی کێشه‌ی کورد له ئێران‌دا له‌سه‌ر داوای رژیم له‌سه‌ر میزی وتوێژ دانیشتبوون”.
سکرتێری حدکا، بێخه‌به‌ر له روداوه‌کان گورزو گومه‌ت هه‌ڵیکوتاوه‌ته سه‌ر کۆتایی کار، به ئه‌نقه‌ست، نانووسێ که ئه‌و روداوه رابردوویه‌کی هه‌بووه. سه‌ره‌تایه‌ک و هاتوچۆیه‌ک و ئاڵوگۆری په‌یام و نێوبژیڤانێک پێویست بووه، داخوازەکان و به‌رنامه‌ی کارو شوێن و … له‌سه‌رچ بابه‌تێک دواون و چوارچێوه‌ی کاره‌که چۆن بووه کێ پلاندارێژو و به‌رێوه‌به‌ری کاره‌کان بووه و ئه‌و وتوێژانه‌له کوێ کراون به پێویست نه‌زانراون….
ئاغای هجری بێخه‌به‌ر یان به ئه‌نقه‌ست نائاگا له‌روداوی تێڕۆری د.قاسملووئاگادار نه‌بووه. به‌و جۆره که نووسیویه ئاگادار نه‌بووه که وتوێژه‌کانی نێوان د.قاسملوو و به‌وته‌ی جه‌نابی تاله‌بانیی له‌گه‌ل نوێنه‌رانی نیزامی کۆماری ئیسلامیی، له دوو قۆناخ‌دا کراون. جه‌نابی تاله‌بانیی پێشنیارده‌ر، خوازیار، راپۆرتنووس و خولیای وتووێژ، سازمانده‌رو به‌ڕێوه‌به‌ری وتوێژه‌کان بووه.
ئاغای هجری وادیاره له هیچ روداوێکی ئه‌و سالانه ئاگادار نی‌یه. ته‌نانه‌ت ”کوردستان” واته ئۆرگانی حیزبه‌که‌ی خۆی نه‌خوێندووه‌ته‌وه که له راپۆرتی سه‌رۆک تاله‌بانیی دواواه که داوای وتوێژی د.قاسملووی کردووه.  قۆناخی یه‌که‌می یه‌که‌می وتوێژ به پێی‌به‌ڵگه‌نامه‌کان به ئیبتیکاری سکرتێری یه‌کێتیی نیشتمانیی له رۆژانی ٢٨ و ٣٠ دیسامبری ١٩٨٨و ٢٠ ژانویه‌ی ١٩٨٩ به‌ به‌شداریی سه‌رۆک تاله‌بانیی و نه‌وشیروان مصطفی، صحرارودی و اجوادی له شاری ڤییه‌ن و د.قاسملوو و عبدالله قادری به‌ڕیوه چوو بوو.
به‌لام ئاغای هیجریی کتوپر که‌سێک به ناوی فازل ره‌سوڵ قوت‌ده‌کاته‌وه. بێ ئه‌وه بیناسێنێ که فازل مه‌لا مه‌حمود یا فازل محمود کێ بووه، خه‌ڵکی کوێ بووه، چ رابردوویه‌کی هه‌بووه، سه‌ربه‌کوێ و چ سازمانێک بووه، کێ ناردوویه‌ته ناو ئه‌و کۆڕه و نوێنه‌ری کام لایه‌ن بووه به چ مه‌به‌‌ستێک ناردراوه و چ ده‌ورێکی هه‌بووه و چۆن له‌گه‌ل د.قاسملوو بووه به ئاشنا و ئه‌و وتوێژه‌ چۆن کتوپڕ و ده‌سته‌و یه‌خه‌ وه‌ڕێخراوه؟
ئاغای مصطفی هجری”، به شێوه‌ی مامۆستا مه‌لا عه‌بدوللا حسن‌زاده، ئه‌وه‌ی نووسیویه،ره‌مه‌کیی، بێ سه‌رچاوه، بێ بنه‌ما‌و دوور له واقعییه‌ت بووه. ئاغای هجری ته‌نانه‌ت نه‌ینووسیوه ئه‌و زانیاریی‌یه‌ی له کوێ وه‌رگرتووه. وادیاره پێێ‌ئیلهام کراوه.
ئاغای هجری روداوه‌کانی قۆناخی یه‌که‌می هه‌ر نه‌بیستووه. کاتێکیش ده‌چێته سه‌ر روداوه‌که هه‌ر له‌یه‌که‌م دێردا رێکه‌وتی تێرۆره‌که‌‌ی به هه‌له نووسیوه.
‘تێرۆره‌که له‌ ١٣/٧/ ١٩٨٩ له شاری ڤییه‌ن له مه‌نتیقه‌ی ٣ کۆلانی لینکه بان گاسه بیناو ئاپارتمانی ژماره ١٢/- ٥ بووه. به‌لام ئاغای سکرتێری حدکا به گرنگی نه‌زانیوه و مانگێکی وه‌پێش خستووه و کردوویه‌ته ١٣/٦/ ١٩٨٩.”
ئاغای هجری نه‌ینووسیوه ئه‌و تێرۆره له کام ولات کراوه. ته‌نیا ناوی شاری ڤییه‌نی زانیوه و به‌س. نه‌ینووسیوه که له‌کامه‌‌ شه‌قام و که‌ی کراوه؟ تێرۆریسته‌کان کێ بوون، چه‌ند که‌س بوون و ناویان چی‌بووه؟ که‌ره‌سه‌ی تێرۆری تێرۆریسته‌کان چی بووه؟ ئه‌و ماله‌ی که جینایه‌ته‌که‌ی تێدا کراوه هی کێ بووه و هانده‌ری تێرۆریسته‌کان بۆ ئه‌و جینایه‌ته چی بووه؟ ئه‌مانه بۆ ئاغای نووسه‌ری کتێبی ”نسکۆ، تراژێدی تێرۆری د.قاسملوو” گرنگ نه‌بووه.
فه‌رموو ئه‌وه‌ش بوو به لێکۆلینه‌وه‌ی مقامی ره‌سمیی حدکا و لادانی په‌رده له‌سه‌ر رازی ئه‌و تێرۆره که جیهانی هه‌ژاند!
ئاغای هجری به پێویستی نه‌زانیوه له ئارشیوی ده‌وله‌مه‌ندی حدکا که ده‌بێ هه‌یبێ بروانێ. کن فیکون، بێ هیچ پێشه‌کیی‌یه‌ک سێ کوردکه ته‌نیا دووکه‌سیان ده‌ناسێ ( د.قاسملوو عه‌بدوللا قادریی) ده‌باته ڤییه‌ن له‌پشتی میزێکیان داده‌نێ و نه‌دیده ده‌ست ده‌که‌ن به وتووێژ، له حالێکدا یه‌ک له‌و ‌سێ‌که‌سه‌ کورده هیچ پێوه‌ندیی‌یه‌کی به‌و دوو که‌سایه‌تیی‌یه‌کورده‌وه نی‌یه که له‌و کۆبوونه‌وه‌یه‌‌دان. چونکه نازانێ باسی کام له‌و ٧ کۆبوونه‌وه‌یه بکا که له‌و دوو قۆناخ‌دا کراوه. تێکه‌ڵی کردووه. نازانێ ئه‌وکابرا ره‌چه‌ڵه‌ک کورده دۆستی کورده یان له به‌ره‌ی دوژمنانی سیاسیی حدکادایه. چونکه مامۆستا حسن‌زاده ناوبراوی به خزمی حیزب پێناسه‌کردووه.
ئاغایانی سکرتێر به وته‌ی مامۆستا حسن شه‌ره‌فیی ته‌لیسێک په‌روه‌نده‌ی تێرۆری د.قاسملوویان بۆناردراوه چونکه به زمانی ئالمانیی بووه. به وته‌ی ئه‌و به‌رپرسه ” له هۆو دیوه فڕێ‌دراوه”. چونکه بۆ وه‌رگێرانه‌که‌ی خه‌رجێکی ویستووه. ئه‌و مافخوازانه‌ی کورد په‌روه‌ر به‌چه‌ند مه‌به‌ست کۆتایی‌یان به مه‌سه‌له‌ی تێرۆری د.قاسملوو و به‌دواداچوونی په‌روه‌نده‌که‌ی هێناوه: یه‌که‌م، جه‌نابی تاله‌بانیی له‌رۆژی راگه‌یاندنی خه‌به‌ری تێرۆره‌که‌، له تارانه‌وه له وتوێژێک‌دا که له‌گه‌ل رادیۆ تاران کردبووی، ئه‌و تێرۆره‌ی به کاری رژیمی صدام دانابوو. ئه‌وه‌ش کرا به بنه‌مای زانیاریی مه‌لا عه‌بدوللا. ئێدی پێویست نه‌بووه بزانرێ د.قاسملوو چۆن تێرۆر کرا, چ که‌سانێک به‌رنامه‌دارێژ و بریارده‌رو به‌رێوه‌به‌ری ئه‌و تێرۆره بوون هاوده‌ستانی کوردی ئه‌و تێرۆریستانه کێ بوون؟
دووهه‌م، جێگره‌وه‌کانی د.شه‌ره‌فکه‌ندیی بۆمانه‌وه‌ی خۆیان په‌نایان بردووه‌ته به‌ر یه‌کێتیی نیشتمانیی. مامۆستا مه‌لاعه‌بدوللا حسن‌زاده کۆتایی به شۆرش هێناوه و خۆی به سامانی حدکاو سکرتێریی گه‌یشتووه. کۆتاترین رێگه‌ی هه‌لبژاردووه و حدکای به تاله‌بانیی فرۆشتووه.
جه‌نابی تاله‌بانیی به وته‌ی مامۆستا نه‌وشیروان ” رێکه‌وتن”ێکی له‌گه‌ل ترۆریستێکی ناوزراوی جیهانیی به ناوی پاسدار محمد باقر ذوالقدر به‌رپرسێکی ئیتتیلاعاتی سپای پاسداران له مانگی ده‌ی ١٩٨٦ ئیمزا کردبوو. به‌پێێ‌ئه‌و رێکه‌وتنه ته‌نزیمی یه‌کێتیی نیشتمانیی کردبوو به به‌شێک له سپای پاسداران. بروانه خولانه‌ له ناوبازنه‌دا لاپه‌ره‌کانی ١٠١ تا ١١٤.
حدک و حدکا له ناوچه‌ی ژێرده‌سه‌لاتی تاله‌بانیی‌دابوون، له‌راستیی‌دا فرۆشتنی حدکا له‌لایه‌ن مه‌لا عه‌بدوللاوه به تاله‌بانیی ناراسته‌و خۆ پێشکه‌ش کردنی حدکا به ئیتتیلاعاتی سپای پاسداران بووه.
ئیدی باس کردن له تێرۆری د.قاسملوو و ه‌دواکه‌وتنی سکالاو …جێێ‌باس نه‌بووه. تێرۆری سه‌دان ئه‌ندامی حدکاو هێرشی نومایشیی پاسداران و ئیسکۆرت کردنیان له‌لایه‌ن پێشمه‌رگه‌ی ینک … له‌وچوارچێوه‌یه‌دا خوێندراوه‌ته‌وه. له‌و حال و هه‌وایه‌دا په‌نابه‌رێکی جیره‌وه‌رگری فرۆشراو به ئیتتیلاعاتی سپای پاسداران چ بریارێکی به‌ده‌ست بووه؟ ئه‌وه‌ی دۆستی تاله‌بانیی و ئیتتیلاعاتی سپای پاسداران بووبێ مه‌لا عه‌بدوللا گوته‌نی خزمی حیزبی دێموکراتی کوردستان بووه. بۆ ئاغای هجریش ئه‌و موعاده‌له‌یه دروست بووه.
به‌پێی زانیاریی کۆکراوه‌ی دادوه‌رانی لێکۆلینه‌وه‌ی په‌روه‌نده‌ی تێرۆری د.قاسملوو، فازل ره‌سول، حیزبوللاهیی‌یه‌کی توندئاژۆی په‌روه‌رده‌کراوی حیزبوللای لوبنان بووه که بۆماوه‌ی ٤ سال و سێمانگ له لوبنان بۆ ئه‌وکاره‌ی که دواتر له باڵوێزخانه‌ی ئێران پێێ‌ئه‌سپێردرابو راهێنرابوو. دوای ئه‌و ماوه‌یه ناردرابۆوه بۆ ئێران. ئیتتیلاعاتی سوپای پاسداران به پاسپۆرتێکی په‌نابه‌ریی ئێرانیی‌یه‌وه ناردبووی بۆ ڤییه‌ن. له ڤییه‌ن نوێنه‌ری جه‌نابی تاله‌بانیی بووه. له‌تاران سه‌ره‌تا لایه‌نگری منتظری بووه و کاری ئیتتیلاعاتیی بۆ بنی‌صدر کردبوو. تاله‌بانییش له وتوێژ له‌گه‌ل کارۆل پرۆن هۆبێردا گوتوویه که نوێنه‌ری تاله‌بانیی له‌لای بنی‌سه‌در بووه. نابراو توواوه له ویلایه‌تی فه‌قیه‌دابووه. له ڤییه‌ن کرابوو به کارگێڕی ئه‌منیه‌تیی و ماڵیی…باڵوێزخانه‌ی ئێران. له‌هه‌مان‌کاتدا به‌ڕێوه‌به‌ری ته‌نزیمی ینک له شاری ڤییه‌ن … بووه.
ئاغای هجری سکرتێری حدکا ناوی دێپلۆماته‌کانی وتوێژ که‌ری نوێنه‌ری کۆماری ئیسلامییشی نه‌زانیوه که سکرتێری حدکاو هاورێکه‌یان کوشتووه و مه‌علومی نه‌کردووه چه‌ند که‌س بوون؟، له کوێوه‌ هاتبوون؟ ناویان چی بووه؟ ژن بوون یان پیاو؟
ئاغای هجری به‌شێوه‌ی شۆعبه‌ده بازانی ناو سیرک که کۆتری سپی له کلاوی له‌نگه‌ری بۆ زارۆکان ده‌رده‌فرتێنن، دیپلۆماته‌کان له‌سه‌ر مێزێک قوت ده‌کاته‌وه و ئه‌و سی کورده ده‌کوژرێن و کاره‌که ته‌واو ده‌کا. نه باسێک له کۆتایی کار کراوه، نه گرتن و ئاشکراکردن و وتوێژی جه‌نابی تاله‌بانیی له‌تارانه‌وه و لێکۆلینه‌وه‌….
سه‌رنجراکێش ئه‌وه‌یه ئاغای هیجری ئه‌م روداوه بێسه‌روبه‌ره‌یه‌ی نووسیوه بۆ ئه‌وه بڵێ که ئه‌و له‌هاتنه‌وه‌ی د.قاسملوو دا ره‌خنه‌ی گرتبوو که پێشتر بێ ئاگاداریی ئه‌و و مه‌لا عه‌بدوللا بۆ ئه‌و وتووێژه چووبوو بێ ئه‌وه ئاماژه‌ی به رابردووه‌که‌ی کردبێ. ئه‌وه ‌بوو به راپۆرتی سه‌رۆکی حیزبی دێموکراتی کوردستانی ئێران له‌سه‌ر تێرۆری د.قاسملوو که ویژدانی به‌شه‌ریی هه‌ژاند.
ئاغای مسته‌فا هجریی له لاپه‌ره‌ی ٩داده‌ڵێ:
“له مانگه‌کانی کۆتایی هاوین….” مانگه‌کانی کۆتایی هاوین چه‌ند مانگن؟ ئاخرمانگی هاوین کۆتایی هاوینه‌و برایه‌وه.
ئاغای هجری نانووسێ ” ئاخر مانگی هاوین” ی چ ساڵێک د.قاسملوو له‌گه‌ل نوێنه‌رانی کۆماری ئیسلامیی له شاری ڤییه‌ن چاویان پێک که‌وتبوو؟. به وته‌ی مامۆستا هجری ئه‌و چاوپێکه‌وتنه فازل ره‌سوڵ پێکی هێنابوو. ‘نوێنه‌رانی کۆماری ئیسلامیی کێ بوون، نه‌کا ئه‌و نهێنیی‌یه نابێ بزانرێ و بۆ حیزب خراپه، ئه‌ندامی حیزب ده‌بێ نهێنیی‌پارێز ‌بێ!
ده‌کرێ ئه‌و پرسیاره له‌ ئاغای هجری بکرێ که ئه‌و وتانه‌ی که باسی کردوون له‌ کام سه‌رچاوه‌ی وه‌رگرتوون؟ یان له کێی بیستوون؟ د.قاسملوو فازل ره‌سوڵی له کوێ ناسیبوو؟ فازل چ په‌یوه‌ندیی‌یه‌کی به ئێرانه‌وه هه‌بووه ؟ فارسیی له کوێ فێرببوو که بتوانێ ببێته نێوبژیوان؟ ئه‌وکابرایه له‌وماوه‌یه‌دا که به‌ناو نابژیوان بووه یه‌ک وشه‌ی به‌زاری‌دا نه‌هاتووه. دوکتورقاسملوو چۆنی متمانه به فازل کردبوو و بۆچی متمانه‌ی پێکردبوو؟
د.کێسلێر به‌رپرسی دژه‌ تێرۆری ڤییه‌ن له وڵاتی ئوتریش (نه‌مسا) له هاوژینی د.قاسملوو، خاتو نه‌سرین (هلن کرولیش) سه‌باره‌ت به پێشینه‌ی ئاشنایه‌تیی د.قاسملوو وفازل ره‌سول پرسیاری لێکردبوو. نه‌سرین خانم گوتبووی: دوای تێرۆری د.قاسملوو که چووبووه ڤییه‌ن ناوی ئه‌وکابرایه‌ی له ئه‌ندامانی حیزب بیستووه و پێشتر ناوه‌ی نه‌بیستبوو.
با سکرتێره‌کانی حدک و حدکاو رێبه‌رایه‌تیی و هه‌موو ئه‌ندامانی تیمه‌کانی ئه‌وسێ سکرتێره وه‌لامی ئه‌و پرسیاره‌ بده‌نه‌وه و بلێن: سه‌رچاوه‌ی زانیاریه‌کانیان له‌سه‌ر ئه‌و تێرۆره و هه‌موو تێرۆره‌کانی دیکه‌ی ئه‌ندامانی حدکا چێ‌یه و کێ به‌رپرسی کوشتاری لاوانی ئه‌و نیشتمانه به‌خوێن‌شه‌ڵاڵه‌یه؟ هیچکام له‌و به‌رێزانه دێرێکیان له‌سه‌ر جینایه‌تکانی تێرۆریستان له باشوری کوردستان نه‌نووسیوه که دوای تێرۆری د.شه‌ره‌فکه‌ندیی و له ژێر ده‌سه‌لاتی جه‌نابی تاله‌بانیی دژی حدکای به ینک فرۆشراو کراوه. جیا له ئازاد کوری علی باله که بۆ ئه‌وه ناوی جینایه‌تکارانی هاوده‌ستی خۆی له‌ناو حدکا و له کۆزیلکه‌ی مامۆستا حسن‌زاده‌‌دا ئاشکرا نه‌کا وبه شێوه‌یه‌کی تێرۆریستیی له گوندی گاگه‌ش کوژرا، له‌و ٧٥٣که‌سه دێموکراته‌ی که مه‌لا عه‌بدوللا به ئاغای تاله‌بانیی ئه‌سپاردبوون و ه گوایه له باشوری کوردستان تێرۆر کراون نه جێنایه‌تکارێکی تێرۆریست گیراو نه ناوی تێرۆریستێک بڵاو کرایه‌وه. به پێچه‌وانه‌وه هه‌موو هه‌ولی سکرتێره‌کانی حدکاو حدک و رێبه‌رایه‌تیی بۆ ئه‌وه بووه ناوی تێرۆریسته‌کان بڵاو نه‌کرێنه‌وه. سازمانه به‌شه‌ردۆسته‌کان لێیان ئاگادار نه‌بن. مامۆستا حسن‌زاده و مامۆستا هجری و مامۆستا گادانیی ده‌زانن که ئه‌و تێرۆریستانه سه‌ر به کوێ بوون. سکرتێره‌کان بۆ ئه‌وه جیره یان نه‌بردرێ، ناراسته‌وخۆ و به‌شێکیان راسته‌وخۆ له کوشتنی هاورێیانیان‌دا هاوکاری تێرۆریسته‌کان بوون. ئه‌و هاوکاریی‌یه جۆراوجۆر بووه. یه‌ک نموونه‌ی ئاشکرای ئه‌و هاوکاریی‌یه، شاردنه‌وه‌ی ناوی بریارده‌ری ئێعدامی چوار ئه‌ندامی حدکایهبه‌وناوانه : سه‌ید منصور ناصری، رفعت حسینی، سامال ئیسماعیلی و یدالله شیرین سخن که به فه‌رمانی به‌رپرسێکی یه‌کێتیی نیشتمانیی وبه ئاگاداریی مه‌لا عه‌بدوللا حسن زاده له ده‌روازه‌ی کۆیه گوولله‌باران کراون. مه‌لا عه‌بدوللا حسن‌زاده حازر نی‌یه ناوی ئه‌و بریارده‌ره‌ی ینک که بریاری گولله‌بارانکردنی ئه‌و چوار په‌نابه‌ره‌ی دابوو ئاشکرابکا. هۆیه‌که‌شی ئاشکرایه. مه‌لا عه‌بدوللا حدکای به ینک فرۆشتووه و ینک به‌پێێ رێکه‌وتن له‌گه‌ل باقری ذوالقدر به‌شێک له ئیتتیلاعاتی سپای پاسداران بووه. بروانه خولانه‌وه له ناو بازنه‌دا ڵ. ١٠١-١١٤ له‌به‌ر ئه‌وه مه‌لا عه‌بدوللا حازرنی‌یه ناوه‌که‌ی بدرکێنێ. مامۆستا مه‌لا عه‌بدوللا حسن‌زاده زه‌مینه‌ خولقێنی تێرۆره‌کان و به‌رپرسی تواندنه‌وه‌ی حدکا بووه.به‌رپرسانی حدکاو حدک و رێبه‌رایه‌تیی به‌رپرسی شاردنه‌وه‌ی تاوانی کوشتاسری ئه‌ندامانی په‌نابه‌رکردوو له باشوری کوردستانن. ئه‌وانه‌ی که ئاوا حیزب به‌رێوه‌ده‌به‌ن، له‌ بێخه‌به‌ریی و نه‌زانیی‌دا ده‌ژین و لاپره‌سه‌نیی چوونه‌ جیهانی سیاسه‌ته‌وه و له‌و حیزبه‌دا بۆ ئه‌وکاره‌ی پێیان ده‌سپێرن راناهێنرێن، ده‌بێ چاوه‌روانی ئه‌و کاره‌ساتانه‌یان لێ‌بکرێ که ده‌یخولقێنن. بانموونه‌یه‌ک له بۆچوونی سیاسیی-– کۆمه‌لایه‌تیی مامۆستا حسن‌زاده سکرتێری حدکاو به قه‌ولی خۆی سیاسه‌تمه‌داری رۆژهه‌لاتی هه‌رمۆته بخه‌ینه به‌رچاوی خوێنه‌‌رو که‌سانێک که چوونه‌ته ژێر به‌رێوه‌به‌ریی ئه‌و مامۆستا ئایینیی‌یه که هاتووه‌ته جیهانی سیاسه‌ته‌وه و حیزبێکی نه‌ته‌وه‌یی دێموکراتی پێ ئه‌سپێردراوه که دروشمی خۆدموختاریی و دێموکراسیی له‌قاوداوه و خوێنی لاوانی کوردی بۆ رژاوه. کرته بکه‌سه‌ر ئه‌و لینکه و کۆنترۆل دابگره و فه‌رمایشته سیاسیی‌یه‌که‌ێ به ناوی : هه‌ڵوه‌شاندنه‌وه‌ی سزای له سێداره‌دان له ئێران باش نی‌یه بخوێنه‌وه!
https://werash.wordpress.com/2010/02/03/6
حسن‌زاده له ئاخر دێری وته‌کانی‌دا هاوارده‌کا:
مامۆستا راست ده‌کا به‌شێکی زۆر له‌ورچه‌رخانی ئه‌و به‌ره‌و خزمه‌ت به ئیتتیلاعاتی سپای پاسداران بۆ کوشت و بڕی کورد و ئێعدامی دژبه‌رانی کۆماری ئیسلامیی ئاگادار نین. ژماره‌ی کوژراوو ده‌رمانداوکراوو بێ‌سه‌روشوێنه‌کانی حدکا له باشوری کوردستان له‌ژێر به‌ڕێوه‌به‌ریی مه‌لا عه‌بدوللا و تیمه‌که‌ی‌دا له‌و بووچوونه‌ سیاسیی‌یه‌ی مه‌لا عه‌بدوللادا بخوێنه‌وه.
مه‌لا عه‌بدوللای دێموکراتیی، مافخوازی نه‌ته‌وه‌یی، دژبه‌ری سیاسیی /نیزامیی کۆماری ئیسلامیی که سه‌دان لایه‌نگری سیاسیی حیزبه‌که‌ی له زیندانه‌کانی رژیم‌دا چاوه‌روانی به‌رێوه‌بردنی حوکمی ئێعدامیان ده‌که‌ن، ئه‌و مامۆستا سیاسه‌تڤانه‌ دێموکراته، عاباکه‌ی خه‌لخالی کردووه‌ته ‌به‌رو له ته‌نیشت حه‌سه‌نیی و لاجوردیی راوه‌ستاوه، ساتورێکی به‌ده‌سته‌وه گرتووه و داواده‌کا سزای ئێعدام له ئێران نابێ هه‌ڵبگیرێ. له نووسراوه‌که‌ی ئاغای هجری‌دا کتوپر فازل ره‌سول، نوێنه‌رانی سیاسیی بێ ناوو نیشانی ئاخونده‌کان له‌گه‌ل د.قاسملوو رێک ده‌خاو ده‌م و ده‌ست بن بێللاو تاله‌بانیش ده‌خزێنێته ناو ئه‌و شانۆگه‌ریی‌‌یه‌وه. تاله‌بانی بۆ له ڤییه‌ن بووه؟ بن بێللا کێ بووه‌ و چ ده‌ورێکی گێراوه و کێ به د.قاسملووی ناساندبوو، ئاغای هیجری له‌وانه ئاگادار نی‌یه.
له‌وه‌ ده‌چێ دوو سکرتێری دوو به‌شێ حدک و حدکا راستوێژیی به تاوان بزانن. مه‌لا عه‌بدوللا له وتوێژ له‌گه‌ل کارۆن پرۆن هوبێردا ئیددیعای کردبوو که تاله‌بانی رێکخه‌ری وتوێژ ی نێوان د.قاسملوو و نوێنه‌رانی رژیم بووه. به‌لا م هجری فازل به‌ رێکخه‌ر ناوده‌با و دواتر تاله‌بانیی و بنبێللا ده‌باته ئۆده‌ی وتووێژ.
مه‌لا عه‌بدوللا، له وتوێژ له‌گه‌ل کارۆل پرۆن هۆبێردا ده‌لێ: تاله‌بانی ٢٧ چه‌کدرای بۆ پارێزگاریی له وتوێژی نێوان د.قاسملوو صحرارودی به چه‌که‌وه بردبووهشوێنی وتوێژ. ره‌نگه دۆشکه، قه‌نناسه، ئارپیجی و ته‌یاره شکێنیشیان پێ بووبێ! به‌لام ئه‌و په‌روه‌نده‌یه‌ی که دادوه‌رانی لێکۆلینه‌وه دابوویان به حدکا و له‌به‌رده‌ستی هجری‌و حسن‌زاده‌دا بووه، هه‌موو ئه‌‌وزانیاریی‌یانه به هه‌ڵبه‌ستراو راده‌گه‌یه‌نن. ئیددیعای چوونی تاله‌بانیی بۆلای وه‌زیری ناوخۆی ئوتریش واته لۆشناک و وه‌رگرتنی ”ماشێن وچه‌کدار بۆ پارێزگاریی شوێنی وتوێژ” به ته‌واویی ناراست بووه. پێویست نه‌بووه لۆشناک کارێکی ئاوا نه قانوونیی بکا. خۆ ئوتریش کۆیه و زه‌رگوێزو سوله‌یمانی نی‌یه که بۆ ماوه‌ی ٢٦ سال به خه‌رجی خه‌لکی هه‌ژاری کورد جه‌ماعه‌تی نانخۆرو جێگری چه‌ند ‌حیزبی رۆژهه‌لاتی کوردستان به خێو بکرێن.
لۆشناک نه مه‌لا عه‌بدوللا ‌بووه نه تاله‌بانیی که بۆ به‌رژه‌وه‌ندیی کۆماری ئیسلامیی ئه‌وکاره‌ بکا. ئه‌گه‌ر بیتوانیبایه ئۆده‌یه‌کی له فلانه شوێن ده‌دانێ و پاسه‌وانێک و چاپه‌زێک. ئه‌م هه‌موو درۆ و ده‌له‌سه‌یه‌ی بۆچی بووه؟
مه‌لا عه‌بدوللا ویستوویه به جه‌نابی‌تاله‌بانیی‌دا هه‌ڵبڵی که چه‌کداره‌کانی له ئوروپا له پێشمه‌رگه‌کانی کوردستان زیاتر نه‌بن که‌متر نین. له حالێک‌دا لۆشناک نه تاله‌بانیی ناسیوه و نه تاله‌بانییش به ئاشکراو به پاسپۆرتی خۆیه‌وه چووبووه ئوتریش. به وه‌زیری نێوخۆیی ئوتریش رێگه‌ نادرێ له کیسه‌ی خه‌لک خه‌رجێکی ئاوا بۆ تاله‌بانیی و حدکا بکا. تاله‌بانیی له کاتی چوو‌نی بۆ ڤییه‌ن به پاسپۆرتی که‌سێکی دیکه‌وه چووبوو. ئه‌وه‌نده‌ی که ناوبراو له ڤییه‌ن بووه به پێی‌ لێکۆلینه‌وه‌ی پۆلیس له به‌ڕێوه‌به‌ری کاروباری هۆتێل ئیدلهۆف له ئۆده‌ی بیناکه وه‌ده‌ر نه‌که‌وتبوو و خۆی له که‌س ئاشکرانه‌کردبوو. تاله‌بانی له‌گه‌ل سێ که‌سی دیکه له قۆناخی یه‌که‌م دا بۆ ئه‌وه خۆیان ئاشکرا نه‌که‌ن له ئۆده‌یه‌کی هۆتێل ئیدلهۆف له ڤییه‌ن دا ژیابوون. ناوی صحرارودی و دوو که‌سی دیکه‌ش به ناوه‌کانی اجوادی و نه‌وشیروان مسته‌فا له ده‌فته‌ری هۆتێله‌که‌دا نووسرابوو چوارکه‌سی‌دیکه که له‌و ئۆدیه‌بوون ناویان نه‌نووسراوه یان نه‌یانویستبوو ناویان بنووسرێ. کۆبوونه‌وه‌ی رۆژی یه‌که‌م له ٢٨/١٢/١٩٨٨ له مالی خ.م. لایه‌نگرێکی تاله‌بانیی بووه. فازل ره‌سول له‌و کۆبوونه‌وه‌یه‌دا پاسه‌وانی صحرارودی بووه. له دوو چه‌کی ژنه‌که‌ی خۆی که جه‌وازدار بووه بۆ ئه‌و پاسه‌وانیی‌کردنه که‌لکی وه‌رگرتبوو.
مصطفی هجری ده‌بێ سه‌رچاوه‌ی نووسراوه‌کانی بنووسێ. سکرتێری حیزب بۆی نی‌یه به زمانی حیزبه‌وه شتێک بڵێ که له‌راستیی به‌دووره.
مصطفی هجری وه‌کو مه‌لا عه‌بدوللا حسن‌زاده گۆتره‌یی و بێ سه‌رچاوه ئه‌و بابه‌ته‌ی نووسیوه و ئه‌وه‌ش نیشان‌ده‌دا که هیچ زانیاریی‌یه‌کی له‌سه‌ر روداوه‌که نه‌بووه. ناوبراو ئاگای له رێکه‌وتی رۆژه‌کانی کۆبوونه‌وه بۆ وتوێژ و به‌شدارانی وتووێژه‌که نه‌بووه. نه‌یزانیوه چ که‌سانێک له‌لایه‌ن ئێرانه‌وه بۆ وتوێژه‌که ناردرابوون و نازانێ چه‌ند وتوێژ کراون….
هجری له‌ لاپه‌ره‌ی ٩ی نسکۆدا پاراگرافی سێهه‌م نووسیویه : دواتر ده‌رکه‌وت که مام جه‌لال‌و ئه‌حمه‌د بن بێللا سه‌رۆک وه‌زیرانی پێشووی ئه‌لجه‌زایریش – که ئه‌و ده‌م خانه‌نشین و دانیشتووی وییه‌ن بوو – له‌و کۆبوونه‌وه‌یه‌به‌شدار بوون.
ئه‌وه‌ش راست نه‌بووه. بن بێلا له به‌شدارانی وتووێژه‌که نه‌ببوو. ناوبراو سه‌رۆک وه‌زیریش نه‌بووه به‌لکو سه‌رۆک کۆماری راکردوو له ئه‌لجه‌زایر بووه که مشه‌خۆرو به‌رتیل وه‌رگری کۆماری ئیسلامی ئێران و شه‌ریکی جینایه‌تی تێرۆری د.قاسملوو بووه. ئه‌و کابرا یه که‌‌ره‌سه‌ی رکێش کردنی د.قاسملوو بۆ ناو تۆڕی تێرۆر بووه. بۆ به‌رێوهبردنی ده‌وری جینایه‌تکارانه‌ی خۆی و دانی به‌ڵێنیی به دقاسملوو که له وتوێژدا به‌شداریی ده‌کا، به‌شداریی نه‌کردبوو، خۆی به فێله‌که‌ی زانیبوو که د.قاسملوو له‌و ئۆده‌یه‌دا تێرۆر ده‌کرێ که فازل بۆ ئاماده کردبوو یان صحرارودی و ره‌سول پێیان گوتبوو که به‌شداریی نه‌کا نه‌زانراوه. بۆ ئه‌وکابرا یه که بۆ گێرانی ئه‌و ده‌وره و متمانه دان به دقاسملوو که ئه‌ویش له‌و وتوێژه‌دا به‌‌شداریی ده‌کا و نه‌چووبوو، ئاپارتمانێکی به قیمه‌تی ملیۆنێک و چوارده‌ت و په‌نجاهه‌زار شیلینگ ١٤٥٠٠٠٠ بوکردرابوو که پاره‌که‌ی له لایه‌ن باڵوێزخانه‌ی ئێرانه‌وه درابوو به فازل ره‌سوڵ و ئه‌و پاره‌که‌ی بۆ دابوو. به‌لگه‌ی کرینی ئه‌و ئاپارتمانه که فازل ره‌سول بۆ بنبێللای کریبوو به زمانی ئالمانی ببینه. له‌دادێیه‌کی نزیک‌دا به‌ڵگه‌نامه کان و به‌ڵگه‌ی توانه‌وه‌ی بنبێللا له ویلایه‌تی فه‌قیه‌دا له لایه‌ن به‌نی‌صدر، سه‌رۆک کۆماری ئیسلامیی ئێران بڵاو ده‌کرێنه‌وه. کرته بۆ ئێره و ئێره بکه و کۆنترۆل دابگره.
فازل ره‌سول له قۆناخی دووهه‌مدا بۆ به‌رێوه‌بردنی پلانه‌که، نوێنه‌ری تاله‌بانیی بووه. بروانه به‌ڵگه‌که‌ی له راگه‌یه‌ندراوی بالوێزخانه‌ی ئێران له ڤییه‌ن و وتوێژی صحرارودی له‌گه‌ل کیهان، رۆژنامه‌ی رژیمی کۆماری ئیسلامیی. تاله‌بانیی بن بێللای به د.قاسملوو ناساندبوو. کرته بۆ ئێره ‌بکه و کۆنترۆل دابگره!
رێکه‌وتی کۆبوونه‌وه‌کان له قۆناخی یه‌که‌می وتووێژ: رۆژی ٢٨/دیسامبری ١٩٨٨، له ماڵی خ. م لایه‌نگرێکی ته‌نزیمه‌که‌ی تاله‌بانی بووه.
سێ کۆبوونه‌وه‌ی دیکه له رۆژی ٢٨ و ٣٠ دیسامبری ١٩٨٨ له مالی فازل ره‌سول و براکانی‌ بووه. نه ٢٧ چه‌کداری پێویست بووه و نه وه‌زیری ناوخۆ و نه‌ قازیفه قومبه‌له و قه‌نناسه.
هه‌روه‌ها له رێکه‌وتی ٢٠ ژانویه‌ی ١٩٨٩ کوبونه‌وه‌یه‌ک له مالی براکانی فازل ره‌سول به‌ڕیوه چووبوو. .
بۆ ئاگاداریی سکرتێری حدکا، ئه‌و که‌سانه‌ی که له خولی یه‌که‌می وتوێژدا به‌شداربوون بریتی بوون له:
١- نوێنه‌رانی حدکا بریتیی له: د.عه‌بدورره‌حمان قاسملوو.سکرتێری حدکا،
٢- عه‌بدوللا قادریی ئازه‌ر ئه‌ندامی کومیته‌ی ناوه‌ندیی حدکا و نوێنه‌ری حیزب له ئوروپا.
سه‌رۆک تاله‌بانیی به‌م شێوه‌یه تێرۆریسته‌کانی به ناوی نوێنه‌رانی نیزام، نوێنه‌رانی سه‌رۆکی پارلمان ( هاشمی رفسنجانی) به د.قاسملوو عه‌بدوللا قادریی ناساندبوو :
١- محمد جعفری صحرارودی،
٢–- اجوادی ناسراو به حاج مصطفی مصطفوی،
٣–- نه‌وشیروان مصطفی ئه‌ندامی سه‌رۆکایه‌تی ینک،
٤–- جه‌لال تاله‌بانیئ سه‌رۆکی ینک،
فازل ره‌سول، ناسراو به فازل مه‌لا مه‌حمود، ئه‌ندامی ینک، کارگێری ئه‌منییه‌تیی بالوێزخانه‌ی ئێران له ڤییه‌ن، پاسه‌وانی صحرارودی و تاله‌بانیی بووه و هیچ ده‌ورێکی له‌و وتوێژه‌دا نه‌بووه. ئه‌وکابرایه ته‌نیا له‌شپارێزی صحرارودی وتاله‌بانیی بووه……
ئه‌و چه‌ند لاپه‌ره‌یه‌ی که مصطفی هجری نووسیونی نیشان‌ده‌ده‌ن که ناوبراو بۆ یه‌ک جاریش به‌دوای واقعییه‌تی روداوی تێرۆری د.قاسملوودا نه‌چووه. زانیاریی‌یه‌کی له‌و تێرۆره‌‌و سه‌دان تێرۆرکراوی دیکه‌ی حدکا له باشوری کوردستان نی‌یه، یان هه‌یه‌تی و به‌ئه‌نقه‌ست بڵاویان ناکاته‌وه.
بۆ ئه‌و تیپه که‌سانه که له ئیدئۆلۆژیی‌یه‌ک دا ده‌توێنه‌وه، مرۆڤ که‌ره‌سه‌یه. گرنگ بۆ ئه‌وانه ده‌سه‌لاته که پێی‌بگه‌ن. مصطفی هجری و مه‌لا عه‌بدوللای حسن‌زاده ئه‌گه‌ر له کاره‌که‌ی پێشووی خۆیان‌دا مابانه‌وه سه‌رکه‌وتوتر ده‌بوون و وێژدانێکی راحه‌تیان ده‌بوو. به‌رێوه‌بردنی مزگه‌وتێکی وه‌کو ماره‌دوێی چه‌ند ماڵیی له باشوری کوردستان به چه‌ند که‌ویژ به‌راتی مه‌لایانه‌وه، بۆ مامۆستا مه‌لا عه‌بدوللا حسن‌زاده و فێرکردنی زمانی فارسیی به مندالانی کورد له ده‌بیرستانێک بۆ مامۆستا هجری باشتر بوو، چونکه ژیانی ئارامی ئه‌وان و هه‌زاران مرۆڤی دیکه‌ی تێک‌ نه‌ده‌دا و خه‌باتی دوو وه‌چه‌ی ئه‌م گه‌له‌یان تونا نه‌ده‌کرد. له مێژه ئه‌زموونی ئوروپایی‌یه‌کان سه‌لماندوویه که کاربه کارزان ده‌بێ بسپێرن. ئه‌و دوو مامۆستایه سته‌میان له خۆیان و له‌گه‌لی کورد و له بنه‌ماله‌ی هه‌زاران شه‌هیدی رێگه‌ی ئازادیی کردووه.
فازل ره‌سول به‌وجۆره که له په‌روه‌نده‌ی تێرۆره‌که‌دا نووسراوه و له‌به‌رده‌ستی مه‌لا عه‌بدوللا حسن‌زاده و مصطفی هجری دابووه به‌م شێوه‌یه ناسێندراوه: “له سه‌رده‌می لاویی‌یه‌وه له‌ به‌غدا له گه‌ل تاله‌بانی بووه. له‌به‌غدا له گه‌ل تاله‌بانی و چه‌ند که‌سی دیکه له دامه‌زرێنه‌رانی”کۆمه‌له‌ی مارکسی”بووه.”بروانه سایتی ئه‌مرۆ نووسه‌ر و سیاسه‌تڤان مامۆستا عارف که‌ریم من و کۆمه‌له ویه‌کێتیی،کورته باسێکی مێژویی له‌و سایته‌دا
http://www.emrro.com/minukomeleu.htm
بۆ ئه‌وه‌ی سکرتێری زۆر ئاگای حیزب مامۆستا هجری زانیاریی‌‌یه کانی خۆی ده‌وله‌مه‌ندتر بکا با لاپه‌ره‌ی ٣٨ کتێبی خولیاو مه‌رگی قاسملووی کورد نووسینی خاتوو کارۆل پرۆن هوبێرکه مامۆستا کاویان کردوویه به کوردیی و مامۆستا عه‌بدوللا حسن‌زاده پێی‌داچووه‌ته‌وه، بخوێنێته‌وه کرته بۆ ئێره و ئێره‌ بکه و کۆنترۆل دابگره! هه‌روه‌ها بروانه ئه‌و به‌ڵگه‌نامایه‌ی ‌ کیهان کرته بکه سه‌ر کیهان و کۆنترۆل دابگره!
فازل کاتێک له‌گه‌ل تاله‌بانی له سوریا بووه ، دواتر وێکرا چوونه‌ته لوبنان و دابه‌ش بوون. تاله‌بانی چووه‌ته لای جۆرج حه‌به‌ش (سازمانێکی مارکسی … بروانه وتووێژی دیلیپ هیرو له‌و لینکه‌ی خواره‌وه‌دا به زمانی ئینگلیزیی له‌وتوێژ له‌گه‌ڵ ته‌له‌ڤیزیۆنی ” ئێستا دێموکراسیی و له‌وێ ماوه‌ته‌وه)
ناوبراو فازل ره‌سولیشی ناردبووه لای حیزبوللای لوبنان و چوارسال وسێ مانگ بۆ کاری تایبه‌تیی هه‌والگریی بۆ کۆماری ئیسلامیی راهێنرابوو. دوای ئه‌و ماوه‌یه ناردرابووه‌ بۆ ئێران. له‌تاران له‌گه‌ل هه‌موو کارگێرانی سه‌ره‌وه‌ی رژیم بێجگه له خومه‌ینیی و منتظری له په‌یوه‌ندیی دابووه بروانه کیهان ووته‌کانی صحرارودی و ژماره ته‌له‌فونی سه‌رانی ئه‌منییه‌تیی رژیمی له ده‌فته‌ری دیدارو په‌یوه‌ندیی‌یه‌کانیدا هه‌بووه که ژنه‌که‌ی دابووی به پۆلیس. خاوه‌نی دوو ژنی ئوتریشیی بووه. کردبوونی به شیعه و له چکه‌ی له‌سه‌رکردبوون. له‌ساڵرۆژی وه‌بیرهینانه‌وه‌ی تێرۆری د.قاسملوو که له ڤییه‌ن به‌رێوه‌چوو و شه‌هیدی رێگه‌ی ئازادیی کورد د.شه‌ره‌فکه‌ندیی و نه‌سرین خانم ی هاوژینی د.قاسملوو و وه‌کیلی په‌روه‌نده که و چه‌ند رۆژنامه‌ڤان و کارگێری حکومه‌تیی تێیدا به‌شداربوون، ژنه‌که‌ی فازل ره‌سول که له تێرۆری میرده‌که‌ی به ده‌ستی تێرۆریسته‌کانی کۆماری ئیسلامیی ئاگاداربوو، هه‌ستایه سه‌رپێ و هاواری کرد Warum Fazil Rasul واته بۆ فازل ره‌سول ؟ [ کوژرا.]چونکه ژنه‌که‌ی ده‌یزانی که فازل هاوکاری تێرۆریسته‌کانی کۆماری ئیسلامیی بوو و به‌ده‌ستی ئه‌وان کوژرا. نووسه‌ری ئه‌م دێرانه ئه‌و کاته له‌و کۆبوونه‌وه‌یه‌دا به‌شدار بوو.
پێوه‌ندیی گرتنی ئه‌ندامانی ینک به تایبه‌تیی له سه‌رکردایه‌تیی یه‌کێتێی نیشتمانیی‌دا به ده‌زگای ئیتتیلاعاتی ئێرانه‌وه و هاوکاریی کردن و کارکردن بۆ ئه‌و ده‌زگایه ئاسایی و ئه‌رکی راسپارده‌ی ته‌نزیمی ینک بووه. بروانه خولانه‌وه له ناو بازنه‌دا نووسینی نه‌وشیروان مصطفی لاپه‌ڕه‌ی ١٠٣ ئاخر پاراگراف و پاراگرافی ١٠٤ که نه‌وشیروان مسته‌فا نووسیویه:
”ده‌س پێکردنی پێوه‌ندی- له‌و ماوه‌یه‌دا چه‌ند که‌س له به‌رپرسه‌کانی یه‌کێتی، له سه‌ره‌تادا دلێری سه‌ید مه‌جید و دوای ئه‌و د.فوئاد معصوم ، ئازاد هه‌ورامی ،جه‌بار فه‌رمان، دارای شێخ جه‌لالی حه‌فید، ره‌فعه‌ت عه‌بدورره‌حمان، علی پچکۆل ، شێردل حه‌ویزی‌، جه‌لال عه‌بدولقادر به کۆمه‌ل و به جیا سه‌ردانی ئێرانیان کرد. له‌سه‌رده‌شت ، له ورمێ له کرماشان له‌گه‌ل کاربه‌ده‌ستانی ئێرانی، له (اطلاعات) و (سپای پاسداران ) دانیشتن و له کاربه‌ده‌ستانی ئێرانیش چه‌ند که‌س هاتن بۆ گه‌لاله‌ی شینکایه‌تی، به‌رگه‌لو و یاخسه‌مه‌ر.
ئێرانی‌یه‌کان وه‌کو ئه‌وه‌ی له خه‌باتی ژێرزه‌مینی‌دابن ، هه‌میشه ناوی راسته‌قینه‌ی خۆیان ئه‌گۆڕی و به ناوی وه‌همی و نهێنیی‌یه‌وه قسه‌یان له‌گه‌ل ئه‌کردین.
[* بروانه خولانه‌وه له ناو بازنه‌دا نه‌وشیروان لاپه‌ره‌ی ١٠٣ و ١٠٤ پاڕاگرافی ئاخری ١٠٣ و پاراکرافی یه‌که‌می ١٠٤
ئێستاش ئه‌و هاوپه‌یمانیی‌یه‌ی ته‌نزیمی یه‌کێتیی نیشتمانیی و ئیتتیلاعاتی سپای پاسداران درێژه‌ی هه‌یه. مه‌لا عه‌بدوللای حسن‌زاده دواتر حدکای به‌و هاوپه‌یمانانه‌وه لکاند.
مامۆستا مه‌لا عه‌بدوللاحسن‌زاده و مامۆستا هجری له‌بری ئه‌و دروشم و به‌خۆدا هه‌ڵگوتنه‌ ئه‌گه‌ر برووکه‌یه‌ک دروستیی له کاریان‌دا هه‌بووایه، چه‌ند سه‌د دۆلارێکیان له خه‌زێنه‌ی حدکا ده‌دا به چه‌ند وه‌رگێر و په‌روه‌نده‌که‌یان وه‌رده‌گێرایه سه‌رزمانی کوردیی یان فارسیی و پاکانه‌یان بۆ تێرۆریسته‌کان نه‌ده‌کرد. ئه‌گه‌ر وه‌‌فا و ئه‌مه‌گ و مرۆڤدۆستیی و هه‌قویستیی‌یان بۆ رێبه‌رانی حدکا هه‌بووایه، ئه‌و سه‌دان ئازادیخوازه‌یان له باشوری کوردستان بۆ مانه‌‌وه‌ی خۆیان له‌و قشله‌دا به کوشت نه‌ده‌دا. په‌روه‌نده‌‌ی تێرۆری د.قاسملوویان بۆ ره‌زامه‌ندیی صحرارودی و تاله‌بانیی و رفسنجانی نه‌ده‌خسته ژێر به‌ڕه. ده‌کرێ ئاغای هجری و مه‌لا عه‌بدوللا به بنه‌ماله‌ی ئه‌و سه‌دان تێرۆرکراوه بڵێن: کێ قاتڵی رۆله‌کانیانه؟ ئه‌و هه‌ویره‌ش ئاو هه‌ڵگره.
سه‌رنجراکێشه که له دژوارترین کات‌دا که مه‌ترسیی هێرشی داعش له‌سه‌رکوردستان هه‌بوو، قاسم سلێمانیی و یه‌کێتیی نیشتمانیی و صحرارودی رێگه‌یان نه‌دا به‌و دوو ”حیزبه ‌دێموکراته” فارس گوته‌نی : ”اعاده‌ حیثیت” بکه‌نه‌وه‌ وناوی پێشمه‌رگه‌ به‌به‌رۆکی خۆیانه‌وه هه‌ڵواسنه‌وه. یه‌کێتیی نیشتمانیی بۆ کورته ماوه‌یه‌کیش وه‌کو حه‌شدی شه‌عبی حیسابی بۆنه‌کردن ورێگه‌ی نه‌دان له به‌ره‌کا‌نی شه‌ری نیشتمانیی‌دا به‌شدار بن.
جێێ‌داخه بۆحیزبه‌که‌ی د.قاسملوو ود. شه‌ره‌فکه‌ندیی ئه‌وه کارنامه‌ی جێنشینه‌کانیان و به‌سه‌رهاتیان بێ!
١٤/٤/٢٠١٥

۱۳۹۴/۰۱/۲۴

اعتراض و گرافیتی در میان آتش جنگ سوریه- زانیار عمرانی



10628366_387724438042502_8616979703001867232_n-600x338
عمر شیوخ و رام اصلان، هر دو در دانشگاه مهندسی کشاورزی می‌خوانند
• زانیار عمرانی، برای انجام یک پروژه فیلمسازی به سوریه و کردستان سوریە سفر کرده است. مشاهده‌های او از وقایعی که در منطقه رخ می‌دهند، در قالب گزارش‌‌هایی در رادیو زمانه منتشر می‌شود. 
در سوریه، گرافیتی یکی از ابزارهای جدی اعتراض اجتماعی در کوران مبارزه با رژیم بعث و حکومت اسد بوده و هست اما کار جمعی گروهی از دانشجویان شهر درعا و آتشی که به پا کرد، نادیده گرفته شد. (گزارشی به انگلیسی درباره این رویداد)
«الشعب یرید اسقاط النظام » (ملت خواستار سرنگونی نظام هستند)، در قالب یک کار گرافیتی، منجر به دستگیری و شکنجه‌ چندین دانشجوی ساکن درعا شد و موج اعتراض‌های بعدی را همراه داشت.
به دنبال آن محمد خنجی، گرافیتی‌کار دمشقی دستگیر شد و مرگ محمد رطیب، دیگر نقاش گرافیتی در جولای سال ٢٠١١، آشکارا نشان داد که رژیم بعث چه فشاری به گرافیتی‌کاران وارد می‌کند.من اکنون در کانتون جزیره هستم.
شهر عامودا در سکوت و آرامش است و محافل خودمانی در قهوه‌خانه‌ها، برقرار. عده‌ای هنوز انتخابات پیش از نوروز را تحلیل می‌کنند و عده‌ای هم وقایع نوروز را.

در خیابان قدم می‌زنم و فضا را رصد می‌کنم که چشمم به نقش‌ها و طرح‌های سه بعدی روی دیوارها می‌افتد. در اقلیمی مثل کردستان سوریه که در سال‌های اخیر به‌ صورت مداوم و پی‌در‌پی از طرف گروه‌های مختلف اسلامگرا‌های تندرو مورد حمله قرار گرفته و هنوز هم در نقاطی چون سریکانی و حسکه این درگیری‌ها در جریان است، دیدن چنین نقش و نگارهای مدرنی جالب به نظر می‌رسد.
با دیدن کارهای گرافیتی کنجکاو می‌شوم به یافتن خالق آن‌ها. یافتن تصویرگران این طرح‌ها در این شهر کوچک مشکل به نظر نمی‌رسد. با چند سوال ساده از اهالی، می‌شود پاتوق آن‌ها را شناسایی کرد. در واقع کمتر از نیم ساعت طول می‌کشد تا پیدای‌شان می‌کنم.
10923197_420505584764387_7844327541348371592_n-e1428929589219
در جست‌و‌جوی دیوار نگارها
با کمی پرس‌و‌جو نشانی دیوارنگار‌ها را پیدا می‌کنم: دو جوان ۲۲ ساله به نام‌های «رام اسلان» و «عمر شیوخ»، با‌‌ ظاهر نامتعارف دیوارنگار‌ها و کلاه‌های عجیب و لباس‌های ‌مشکی.
در اولین برخورد رام بسیار خونسرد است و سیگار کنت می‌کشد. خالکوبی‌های عجیب و غریبش توجه‌ من را جلب می‌کنند. از او می‌پرسم: «رام به چه معناست؟»
می‌گوید: «بی‌خیال! نمی‌دانم.»
به مزاح از عمر می‌پرسم که آیا با خلیفه دوم راشدین نسبتی دارد؟
خیلی جدی و محکم می‌گوید: «نه! من آتئیست هستم.»
بعد بلافاصله از من می‌پرسد: «اهل کجایی؟»
وقتی می‌فهمد از ایران آمده‌ام خیلی رک و صریح می‌گوید: «چرا دست از حمایت بشار برنمی‌دارید؟»
با همان خلق و خوی رادیکال سن‌شان از خدا و نبودنش حرف می‌زنند. رام می‌گوید که ما آنارکی (آنارشیست) هستیم. هر دوی آن‌ها داعش را «نمونه عینی اسلام راستین» می‌دانند.
10333542_348042118677401_6443403506912028168_o-e1428933810222
گرافیتی در عامودا
در سوریه گروه‌های گرافیتی (دیوارنگار) کم نیستند اما در مناطق کردنشین تنها گروه دو نفره‌ عمر و رام به این کار مشغول هستند. از عمر درباره امکان گسترش کارشان به شهرهای دیگر کردستان می‌پرسم.
او می‌گوید: «اتفاقا قصد داشتیم در شهرهای دیگر کردستان و سوریه هم کارهای مشابهی انجام بدهیم اما ما سربازی نرفته‌ایم و در حکومت اسد، رفتن به سربازی اجباری است و همین موضوع تردد بین شهرها را برای ما غیر ممکن کرده است.»
به اعتقاد رام نبود ارتباط میان گرافیست‌های سوری و در کل خاورمیانه، ضعف بزرگی است. او می‌گوید: «در سوریه هنر را به خوانندگی تقلیل داده‌اند. هنر باید همگام با مردم و مبارزان‌ ما باشد و این وظیفه ماست که این کار را بکنیم.»
طرح‌های رام و عمر تنها در خیابان‌ها به نمایش گذاشته نمی‌شود. آن‌ها در فیس‌بوک یک صفحه به نام گروه‌شان دارند که نزدیک به دو هزار نفر آن را پسندیده‌اند. این دو نفر از کارهای خود عکس می‌گیرند و در این صفحه منتشر می‌کنند.
عمر و رام هر دو در دانشگاه مهندسی کشاورزی می‌خوانند. آن‌ها می‌گویند که گرافیتی را به صورت تجربی و با کمک اینترنت و کتاب‌های گرافیتی یاد گرفته‌اند. گروه گرافیتی مورد علاقه هر دوی آن‌ها «پانکسی» است، موزیک متال و راک گوش می‌کنند و گروه‌های محبوب‌شان متالیکا، دراکونیان، پینک فلوید، اوانسنس و لینکین پارک هستند. البته رام گروه آخری را خیلی دوست ندارد. 
آن‌ها از شرایط کار ناراضی هستند اما امیدوار به نظر می‌رسند. با عکاسی و کارهای جانبی امرار معاش می‌کنند اما کار دیوارنگاری را بیش از هر کار دیگری با علاقه دنبال می‌کنند. رام می‌گوید: «کار اصلی ما این است و از آن دست برنخواهیم داشت. در نظر داریم اتحادیه‌ای برای گرافیتی‌کاران در روژاوا تشکیل بدهیم. باید این کار را گسترش بدهیم.»
omid-e1428931926280
خیابان، میدان خودنمایی هنر گرافیتی است و این هنر ابزاری برای بیان اعتراض‌های سیاسی و اجتماعی محسوب می‌شود. سوریه به مثابه فولادی آب دیده ظرفیت تحمل عصیان را پیدا کرده است.
«عمر شیوخ» و «رام اصلان»، دو جوان عاصی، قدر خیابان را می‌دانند. همان مکانی که از گالری باشکوه، آمفی تئاتر مجهز و کلی کاغذ‌پاره‌ ضمیمه شده بی‌نیاز است. آن‌ها خیابان‌های عامودا، شهر کوچک کردنشین در شمال سوریه را به تصرف خود درآوردەاند.
save-the-children-e1428932348673
گرافیتی، هنری که همگانی شدە است و برای آن به کارچاق کن هنری نیازی نیست؛ تنها یک دیوار می‌خواهد و کمی ابزار رنگ و قلم. وضع اما چنان نامساعد است که عمر و رام از این بابت هم دشواری دارند. آن‌ها می‌گویند اثرشان به صورت مستقیم و بدون واسطه در عرصه‌های عمومی به نمایش گذاشته می‌شود و مردم را از پیرامون تکراری‌شان برای چند لحظه جدا می‌کند.
به پیشنهاد رام قدم زنان در سطح شهر گشتی می‌زنیم تا طرح‌های‌شان را از نزدیک ببینیم. طرح‌های قدیمی‌تر، کمرنگ‌تر شده‌اند. عمر می‌گوید که مواد اولیه نامرغوب هستند و با گذر زمان و بارش باران، این چنین رنگ پریده می‌شوند.
از گرافیتی‌های رام و عمر در عامودا
مدتی بی هیچ حرفی پیاده‌ پیش می‌رویم تا این‌که من سکوت را با پرسیدن سوالی از عمر می‌شکنم: «اهل مطالعه هستی؟»
او در جوابم می‌گوید: «بله! من عاشق کتاب‌های نوام چامسکی هستم.»
رام هم خودش را در گفت‌و‌گو شرکت می‌دهد و می‌گوید: «هر کتابی به جز کتاب‌های آسمانی ارزش یک بار خوانده شدن دارد. وضعیت بی‌ثبات و بغرنج فعلی ما در روژاوا همه به خاطر همین کتاب‌های آسمانی است.»
همین‌طور از کوچه‌ها و خیابان‌ها می‌گذریم که ناگهان عمر آهی از سر افسوس می‌کشد و به دیوارهای اطراف اشاره می‌کند: «این دیوارها را می‌بینی؟ این‌ها برای کار گرافیتی عالی هستند اما صاحبان آن‌ها اجازه نمی‌دهند ما روی دیوارهای‌شان طرح بزنیم. می‌ترسند برای‌شان مشکل ایجاد شود.»
کمی آن طرف‌تر عکس یکی از رهبران سیاسی روی دیوار به چشم می‌خورد. رام فورا می‌گوید: «سوء تفاهم نشود. این کار ما نیست. ما با تقدس بخشیدن مخالفیم.»
عمر و رام بسیار با انگیزه هستند و برنامه‌های زیادی در ذهن دارند. امروز آن‌ها قصد دارند به محض بند آمدن باران، گروهی از افراد علاقه‌مند به این کار را آموزش دهند. البته این اولین تجربه‌شان نیست و قبلا در دربیسی عده‌ای را آموزش داده‌اند اما ادامه جنگ برنامه‌های‌شان را مختل کرده است.
صحبت از برخورد مردم و نحوه نگاه‌شان به کار دیوار نگاری به میان می‌آید. عمر می‌گوید: «قشر محافظه‌کار و مذهبی دیدگاه مشخصی دارند که خوب حرجی بر آن‌ها نیست.»
او اما معتقد است که در شرایط سخت کار شکوفاتر می‌شود.
امید
اولین کار آن‌ها «امید» نام دارد که آن را در میدان اصلی شهر کشیده‌اند. به عقیده رام واکنش‌های مردم به کارهای اولیه‌شان متفاوت بوده است: «عده‌ای با کارهای ما مخالف بودند و عده‌ای هم موافق اما برای ما جالب‌تر از همه تعجب آن‌ها هنگام دیدن کارها بود.»
زمانی که کوبانی در محاصره داعش بود، رام و عمر در یکی از خیابان‌های اصلی شهر طرحی با رسم‌الخط عربی درمورد کوبانی کشیده‌اند. عمر می‌گوید «آن موقع خیلی آشفته و مضطرب بودیم. داعش از چند جهت به شهر حمله می‌کرد و ما خیلی نگران وضعیت کوبانی و مردم بودیم.»
او دوباره صحبت از ایران می‌کند و من به آن‌ها می‌گویم که در ایران هم گروه‌های گرافیتی زیادی وجود دارند. عمر می‌گوید: «حتما باید باشند. هر جا ظلم باشد گرافیت‌کارها مثل قارچ می‌رویند.»
عمر و رام سعی دارند مستقل باشند و از جایی کمک نگیرند اما هزینه مواد اصلی کار گرافیتی بالاست و در مواردی «خودگردان کانتون جزیره»، برای تهیه رنگ و قلم مناسب کار به آن‌ها کمک کرده است. با وجود این رام می‌گوید: «ما انتظار زیادی از آن‌ها نداریم زیرا کانتون درگیر جنگ شدید و طاقت‌فرسا است.»
رام معتقد است که ذات کار گرافیتی با گرفتن مجوز جور در نمی‌آید اما به خاطر شرایط ویژه و عدم پذیرش کامل آن‌ها از سوی مردم، از مرکز خودگردان کانتون اجازه گرفته‌اند.
هر دوی آن‌ها نگران وضعیت شهرشان هستند. عمر می‌گوید: «جنگ و بیکاری گسترده باعث شده تا جوانان زیادی فرار کنند و شهر نسبتا خالی شده است.»
از او می‌پرسم: «چرا شما نرفته‌اید و مانده‌اید؟»
می‌گوید: «ما سعی می‌کنیم تحت هر شرایطی بمانیم و هرگز شهر را ترک نکنیم.»
رام و عمر امیدوارند جوانانی که رفته‌اند هم هرچه سریع‌تر به شهر برگردند و در بازسازی عامودا و روژاوا مشارکت داشته باشند، چون معتقدند که فرار دردی را دوا نمی‌کند.
از آن‌ها می‌پرسم که آیا تا به حال به سرشان نزده که مثل دخترهای مبارز، سری به جبهه‌ها بزنند؟
رام می‌گوید: «دخترها از ما قوی‌تر هستند، ما مثل آنها نیستیم.»
رادیو زمانه

۱۳۹۴/۰۱/۲۲

از آقاخان کرمانی تا تئودور هرتسل- یوسف عزیزی بنی طرف



banitorafنگاهی به مقوله نژادپرستی در ایران معاصر
این متن در واقع سخنرانی من در اتاق پالتاک “آذرتاک” است که یکشنبه 13 نوامبر2011 ایراد شد. ” نژاد و نژادپرستی در ایران معاصر” نام آن برنامه بود که سخنران دیگرش، دوست آزربایجانی ام، دکتر علیرضا اصغرزاده استاد دانشگاه یورک کانادا بود. متن سخنرانی من چنین است:
تعریف نژاد و نژاد پرستی
معادل واژه “نژاد” در انگلیسی Race و در عربی “عرق” (با کسر حرف عین) است. در لغتنامه دهخدا به معنای “اصل” آمده است و معنای دیگری برای آن نوشته نشده. در لغتنامه عربی “المنجد” هم تعریف “اصل” و “ریشه” و “پیکر” را در برابر این کلمه قرار داده است. در دیکشنری آکسفورد که معتبرترین فرهنگ واژگان انگلیسی است تعریف مدرن تری از نژاد ارایه داده:
ترجمه: “هریک از بخش های عمده نوع بشر که دارای ویژگی های متمایز فیزیکی هستند”. این معنا با تعریفی که به روش “فنوتیپ” از نژاد شده مطابقت دارد. در این روش افراد را از نظر ريخت و قيافه و اندام، رنگ پوست و مو و اندازه جمجمه سر و … بررسي مي كنند و از درون آن، گروهبندی هايی همچون سفيد پوست، سياه پوست، زرد پوست و سرخ پوست پديد مي آيد. در روش دوم که به روش “ژنو تیپ” معروف است، گروه های دارای ژن های مشترک، همنژاد به حساب می آیند. برخی این روش را دقیق ترین روش به شمار می آورند، اما می گویند اختلاط بین اقوام و ملل، این مفهوم را تضعیف کرده است. ضمنا آخرین تحقیقات علمی نیز برتری گروه خاصی را ثابت نکرده است.

 روش سوم “ريشه هاي زبانشناختي” است. در اين روش، گروههايي كه داراي ريشه زباني واحد هستند همنژاد فرض مي گردند مانند اشتقاقی زبان ها، ترکیبی زبان ها، التصاقي زبانها، تحليلي زبانها و هجائي زبانها و … مثل خانواده زبان های سامی که اشتقاقی است، نظیر عربی، عبری و آرامی. خانواده زبان های آلتای که التصاقی است همچون زبان های ترکی، ترکمنی و مغولی. و خانواده زبان های هند – اروپایی که ترکیبی است، نظیر فارسی، ارمنی، سانسکریت و..
 عده ای این تقسیم بندی خانواده های زبانی را مبنای تعریف نژاد قرار داده اند. و خانواده زبان های هند – اروپایی یا به قولی آریایی را یک نژاد قلمداد کرده اند. من در واقع تعریف اول یعنی روش “فنوتیپ” را بیشتر قبول دارم که بر اساس آن “نژاد” نه بر مبنای به اصطلاح ژنتیک یا خانواده زبانی بلکه بر اساس Morphology  یا ریخت شناسی و وضع ظاهری انسان هاست. در این حالت، ترک ها، عرب ها و فارس ها، عمدتا در مقوله نژاد سفید جای می گیرند و این روش طبقه بندی نژادی بر مبنای زبان را رد می کند. البته در میان عرب ها و بلوچ ها، شماری سیاه پوست و در میان فارس ها و ترک ها هم شماری زردپوست وجود دارند. اما در واقع چیزی به نام نژاد آریایی یا نژاد سامی یا نژاد ترک وجود ندارد و اینها ساخته و پرداخته ذهن نژادگرایان است.

نژاد پرستی
یا Racism به انگلیسی، و”العنصریه” به عربی، به اعمال و اعتقاداتی اطلاق می شود که از شان و اعتبار اشخاصی می کاهد که به نژاد یا دین یا ملیت دیگری وابسته اند. نیز این اصطلاح در توصیف کسانی به کار می رود که معتقدند، تعامل با سایر انسان ها باید بر اساس نژاد افراد باشد و رفتار و تعامل خوب باید محدود به گروه خاصی باشد ولاغیر. برده داری و برخورد سفیدپوستان نسبت به سیاه پوستان نخستین نمونه گسترده این امر است.
 نژادپرستی همان تبعیض نژادی  است که علیه گروهی از انسان ها و براساس ویژگی هایی صورت می گیرد که به حق یا ناحق به این انسان ها نسبت داده می شود. باورمندان به نژادپرستی معمولا افرادی هستند که معتقدند بر گروه یا گروه هایی که نسبت به آنها دیدگاه نژادی دارند “برتر” هستند. نژادپرستی می تواند بر بسیاری از تفاوت های ادعایی همچون رنگ پوست، ملیت، زبان، اعتقادات، فرهنگ ها و آداب و رسوم متکی باشد.
پیدایش نژاد پرستی در ایران معاصر
 درواقع اگر بخواهیم درباره روند تاریخی نژادپرستی نسبت به ملیت های غیرفارس در ایران صحبت کنیم یکی از عمده ترین نمودهای این پدیده، همانا راسیسم ضد عربی و ضد ترکی است که ریشه هایش به نهضت شعوبیه می رسد و ابوالقاسم فردوسی یکی از سردمداران آن بود. شاهنامه که مجموعه ای از اساطیر بیش نیست یکی از منابع عمده تغذیه نژادپرستی علیه عرب ها و ترک ها در ایران معاصر است. من در اینجا با توجه به مطالعاتم در زمینه عرب ستیزی عمدتا در این حوزه سخن خواهم گفت.
 در اوایل قرن پنجم هجری (یازدهم میلادی) جریانی در ادبیات فارسی به وجود آمد که از نهضت ضد عربی شعوبیه فراتر رفت و حتا نزد برخی، شکل عرب دوستی به خود گرفت. ما این را در اشعار ناصر خسرو بلخی به خوبی می بینیم. او یک دیوان شعر به عربی دارد که در دست نیست. به این شعر توجه کنید:
بخوان هر دو دیوان من تا ببینی/ یکی گشته با عنصری بُحتری را/ این فخر بس مرا که با هر دو زبان/ حکمت همی مرتب و دیوان کنم  
 ناصر خسرو حتا در برخی از شعرهایش آرزو می کرده که ایکاش عرب بوده است. در قرون بعدی ما به تدریج شاهد ادبیاتی عرفانی و انسانی هستیم. دیوان های شعر سعدی و مولوی و حافظ، اوج این گرایش ادبی را نشان می دهد. این امر تا نیمه اول قرن نوزدهم میلادی (سیزدهم هجری) ادامه داشت.
این را بگویم که نخستین گرایش های ملی گرایانه در میان روشنفکران ایرانی با عرب ستیزی همراه بوده است. البته بعدها یعنی در دوره پهلوی، ترک ستیزی هم بخشی از این گرایش ها شد. به باور من علت تاخیر اینان در شمشیرکشی علیه ترک ها در ایران تا زمان به قدرت رسیدن رضا خان، چیرگی خاندان قاجار بر حاکمیت ایران بود که به هر حال ترک بودند و سازمان نظامی شان به زبان ترکی بود و حتا در دربار به ترکی سخن می گفتند.
 نسل نخست پایه گزار ناسیونالیسم ایرانی فارس محور با دیدن تمدن غرب از عقب ماندگی خود شرمسار گردید و مفتون این تمدن شد و دشمن موهومی به نام عرب را مانع پیشرفت و ترقی ایران قلمداد کرد. این در حالی بود که در همان هنگام کشورهای عربی مستعمره عثمانی بودند و مملکت عربستان (خوزستان کنونی) با انبوهی از مردم عرب، بخشی از امپراتوری قاجار یا ممالک محروسه ایران بود. دو عامل اصلی این اندیشه ناسیونالیستی که از همان آغاز آغشته به میکرب عرب ستیزی و نژادپرستی بود، یکی مستشرقین (شرق شناسان) و دیگری پارسیان هند یا زردشتیان هند بودند. نقش اینان که پس از فروپاشی امپراتوری ساسانی  به هند کوچیدند مکمل نقش خاورشناسان است که سر نیزه خشم  خود را در درجه اول به سوی عرب ها در ایران نشانه رفتند.
 باستانگرایی یکی از ابعاد این تفکر است. باستانگرایان در واقع گذشته گرایانی هستند که ایران قبل از اسلام را اتوپیای خود به شمار می آورند. باستانگرایان در گرایش های رمانتیک خود با سلفی های اسلامی تفاوت چندانی ندارند، چون سلفی ها نیز روزگار خلفای راشدین را اتوپیای خود به شمار می آورند و برای تحقق آن می جنگند. از این رو هردو گروه باستانگرایان ایرانی و سلفی های اسلامی، گذشته های دور را تقدیس می کنند و از ایدئولوژی های رادیکال و حذفی در برابر تنوع دینی، سیاسی و قومی جوامع شان استفاده می کنند. گرچه دوران ما دوران دموکراسی و پلورالیسم است اما این دو گروه در برابر این پدیده مقاومت می کنند.
 اندیشه های ناسیونالیسم افراطی فارس محور نخستین بار توسط محصلان و ماموران سیاسی که در نیمه اول قرن نوزدهم به اروپا رفتند به ایران آورده شد. یکی از اینان شخصی به نام حسینقلی یا حسینعلی آقاست. این را کنت دوگوبینو می گوید که  سفیر فرانسه در ایران عهد  فتحعلی شاه، شرق شناس و نظریه پرداز نابرابری های نژادی و برتری به اصطلاح نژاد آریایی بود. وی در کتاب “ادیان و فلسفه های آسیای مرکزی” از حسینقلی  با عنوان “آزاداندیش” یاد می کند.
 دوگوبینو در این باره می نویسد: “یکی از شاگردان  ایرانی به نام حسینقلی یا حسینعلی آقا در پاریس درس خوانده و حتی در انقلاب 1848م فرانسه شرکتی داشته و از تاریخ انقلاب بزرگ فرانسه و تحولات سیاسی و اجتماعی آن بهره گرفته بود. او تازیان را دشمن ایرانیان و ایران می دانست و ستایشگر آیین زرتشت بود. وی اعتقاد داشت که برای احیای زبان ملی باید همه لغت های عربی را از زبان فارسی بیرون ریخت. وی اشعاری می سرود که مورد پسند همفکرانش بود، به علاوه ترقی وطن و سعادت هموطنانش را در این می دید که به مذهب و عادات و رسوم و فلسفه بسیار قدیمی و اجدادی برگردند”.
 این را فریدون آدمیت در کتاب “اندیشه های آقاخان کرمانی” نقل کرده است.
  به قول رضا بیگدلو مولف کتاب “باستانگرایی در ایران”، “میرزا آقاخان کرمانی از نمایندگان افراطی و دو آتشه ناسیونالیسم شوونیستی و باستانگرایی محسوب می شود”. بیگدلو می افزاید:” هرگاه ]آقاخان کرمانی[ درباره اعراب بحث می کند  چنان احساس خشم و نفرت بر وی غالب می شود که دید علمی تاریخی خود را درباره مسائل و علل حوادث به کنار گذاشته و با خشم و نفرتی بیش از آخوندزاده بر آنان تاخته و ایرانیان را به دوری و کنار گذاشتن آداب و رسوم و آیین آنها دعوت می کند”.
 به این سخنان راسیستی میرزا آقاخان کرمانی توجه کنید:” حیف از تو و افسوس بر تو ]ای ایران[ چه شد آن قدرت آسمانی وکجا رفت آن آیین و خوی بزرگواری؟ یک مشت تازی لخت و برهنه، وحشی وگرسنه، دزد و لاغر میان، موشخواران بی خانمان، شدید و بی ادب و خونخوار مثل حیوان بل پست تر، بر آن کاروان هستی تو تاختند”. این را با واسطه از کتاب شارح افکار آقاخان یعنی فریدون آدمیت آورده ام.
 البته آخوندزاده دوست و همروزگار آقاخان کرمانی نیز با وی در این زمینه هم عقیده بود. به نظر آخوندزاده، “نژاد” عامل پیوند دهنده ناسیونالیسم است و پیوسته بر این نکته تاکید می ورزید که ایرانی ها فرزندان پارسیان هستند و”بر ما تعصب پارسیان فرض است”. وی در کتاب “مکتوبات کمال الدوله” از عرب ها با اوصاف “تازیان سباع خصلت و وحشی طبیعت” نام می برد. آخوند زاده در بسیاری از جاها به دین یهود هم می تازد.
 آقاخان کرمانی، هرتسل  ایران
تئودور هرتسل از بنیادگزاران اندیشه صهیونیستی به شمار می رود. وی در سال 1897 در کنگره سازمان جهانی صهیونیسم در شهر “بازل” سوئیس از “سرزمین بدون ملت برای ملتی بدون سرزمین” سخن گفت. وی در واقع طراح کوچاندن یهودیان از کشورهای زادگاهشان به سرزمین فلسطین بود. همه ما از پیامدهای اشغال فلسطین و آواره کردن بومیان عرب این سرزمین آگاهیم. این تراژدی خونین با گذشت شش دهه از تاسیس دولت اسرائیل همچنان ادامه دارد. اما پیش از تئودور هرتسل، این میرزا آقاخان کرمانی بود که چنین خوابی را برای مردم عرب در ایران دید. او کتابی دارد به نام “رساله خرید عربستان” که از عهد پهلوی به بعد مورخان ایرانی نام این کتاب را به “رساله خرید خوزستان” تغییر دادند. اینان که حساسیت خاصی نسبت به واژه عربستان دارند، در واقع خیانت در امانت کردند، زیرا در عهد میرزا آقاخان کرمانی نام عربستان رایج بود و ذکری از خوزستان نبود.
 یحیی دولت آبادی در کتاب “حیات یحیی” که خاطرات اوست درباره رساله خرید عربستان” آقاخان کرمانی چنین می گوید:” آقاخان در این کتاب پیشنهاد می کند که پارسیان هند ]یعنی زردشتیان هند[ قسمتی از زمین های ثروت خیز خوزستان را از دولت ایران بخرند و به ایران بازگردند و سد اهواز را بسته و در کنار شط کارون، شهری همانند کراچی و بمبئی دارای ثروت و سرشار از روح ایرانیت بنا سازند. این رساله به هندوستان رفته و مورد قبول پارسیان نیز قرار گرفت و در تعقیب این هدف، پارسیان وارد مذاکره با دربار ایران شدند که ناصر الدین شاه زیر بار این معامله نرفت و نتیجه لازم از این کار گرفته نشد”.
در واقع سه عامل باعث شد تا اهل سیاست و اندیشه در تهران از دوره ناصر الدین شاه به بعد برنامه های متعددی را برای محو وجود مردم عرب در عربستان ایران تدارک ببینند که در سال 1925 با برانداختن حاکمیت ملی عرب ها بر سرزمین آباء و اجدادیشان به اوج خود رسید. یکم، نفت و ثروت های طبیعی، دوم نژادگرایی و سوم حاکمیت کاملا خود مختار عرب ها بر اقلیم شان.
 کسانی که با تاریخ صهیونیسم آشنایی دارند می دانند که یکی از شیوه های هرتسل و همفکرانش برای آواره کردن عرب های فلسطین و جایگزین کردن آنان با مهاجران یهودی از اروپا، پیشنهاد خرید فلسطین از سلطان عبدالحمید سلطان آن هنگام عثمانی بود. و البته سلطان عبدالحمید زیر بار طرح صهیونیست ها نرفت. در اینجا می بینیم که آقاخان کرمانی بیست سی سال قبل از تئودور هرتسل مساله خرید عربستان یا خوزستان را مطرح کرده بود و با توجه به این که کرمانی در استانبول می زیست بعید نیست که هرتسل طرح خود را برای تاسیس اسراییل از آقاخان کرمانی گرفته باشد.
 می دانیم که فریدون آدمیت لیبرال ناسیونالیست و باقر مومنی مارکسیست، شارحان اصلی اندیشه های آقاخان کرمانی و فتحعلی آخوندزاده هستند که با ستایش فوق العاده از اینان، خواسته یا ناخواسته به سود توتالیتاریسم قومی قلم زده اند. این دو بدون انتقاد از جنبه های فاشیستی اندیشه های آقاخان کرمانی، فتحعلی آخوندزاده و جلال الدین میرزا، نقش بارزی در ترویج اندیشه های عرب ستیز و نژادگرایانه آنان داشته اند. نسل من – دست کم – این را به خاطر دارد.
طرح فاشیستی و ضد انسانی “خرید عربستان” آقاخان کرمانی که هموطنان عربمان را هدف قرار داده بود گرچه ظاهرا در دوره ناصرالدین شاه اجرا نشد اما با گسترش افکار تند ناسیونالیستی فارس محور در ایران به تدریج زمینه های لازم را پیدا کرد و بخشی از آن در اوایل دوره رضا شاه پهلوی به اجرا درآمد.
در سال 1304 شمسی و دقیقا پس از سرنگونی شیخ خزعل، آخرین فرمانروای عرب اقلیم عربستان (خوزستان کنونی)، شماری از سرمایه داران و زمین خواران زردشتی از شهر یزد و از پارسیان هند، طرح میرزا آقاخان کرمانی را به رضا شاه یادآور شدند. “اردشیر جی” عامل درجه اول انگلیس در ایران آن زمان، واسطه این کار بود. وی از پارسیان هند و معرف رضا خان به سفارت انگلیس در تهران برای انجام کودتا علیه خاندان قاجار بود. از این رو، رضا شاه سلطنت خودرا مدیون اردشیر جی می دانست. ضمنا اردشیر جی پدر شاپور جی عامل اصلی کودتای 28 مرداد 32 است. این سرمایه داران و زمین خواران زردشتی غیر بومی پس از توافق با رضا شاه، زمین های مرغوب زراعی کشاورزان عرب در کرانه باختری رود کارون در شهر اهواز را به ثمن بخس خریدند. این منطقه که “سید عباس” نام داشت در روزگار محمد رضا پهلوی “کیان پارس” نام گرفت که هم اکنون از گران ترین و شیک ترین محله های شهر اهواز به شمار می رود. تا سه چهار سال پیش، هنوز میان شهرداری اهواز و شرکت های زردشتی مالک این زمین ها –  که اغلب  به مستغلات بدل شده اند – اختلاف وجود داشت و البته در مورد توسعه بلوار ساحلی شط کارون یا مسایلی از این دست.
اگر به مطبوعات زمان رضا شاه رجوع کنید می بینید که گرایش های نژادی و آریا پرستی نه تنها نزد این شاه بیسواد خودکامه و طرفدارانش، بلکه در میان مخالفان وی  نظیر تقی ارانی ناسیونالیست (بعدها مارکسیست)، صادق هدایت ناسیونالیست و بزرگ علوی مارکسیست هم دیده می شد. من عکس هایی از آن دوره دیده ام که سایه بان های مغازه های تهران را منقش به صلیب شکسته هیتلری نشان می دهد. در واقع جز مردمان غیرفارس و اقلیتی از جامعه فارس زبان، دیگران با این افکار فاشیستی همراهی و همدلی نشان می دادند. در دوره آزادی احزاب هم شاهد رشد احزاب نژادگرایی مثل “سومکا”، “پان ایرانیست” و “ملت ایران” و نظایر آن بودیم. برخی از این ها مثل حزب پان ایرانیست از دوران شاه تاکنون با پشتیبانی هر دو رژیم پهلوی و جمهوری اسلامی، پاسدار نظام آپارتاید اند و برای رویارویی و مبارزه با مردم عرب در شهرهای عمده اقلیم عربستان ایران فعال اند. اینان را در آب نمک خوابانده اند تا در روز مبادا به جان مردم  عرب بیاندازند؛ درست شبیه همان کاری که در دهه پنجاه میلادی با احزاب چپ در ایران کردند.
 ساختن شهرک های یزد نو و اصفهان نو در منطقه حویزه در دوره محمدرضا پهلوی وکوچاندن یزدی ها و اصفهانی ها، ادامه همان طرح “خرید عربستان” آقاخان کرمانی است. البته این دو شهرک پس از انقلاب بهمن 57 توسط بومیان عرب دوباره به صاحبان اصلی شان بازگردانده شدند.
 اما جمهوری اسلامی دست رضا شاه و محمد رضا شاه را در اجرای این گونه ایده های ضد عربی از پشت بست.
 این رژیم پانصد هزار متر از زمین های کشاورزی دو سوی رودخانه کارون – از شوشتر تا محمره (خرمشهر) – را با زور از دست صاحبان اصلی اش یعنی روستاییان عرب گرفته است. این طرح “توسعه نیشکر کارون” نام دارد که در دوران شاه طراحی شده و در دوران جمهوری اسلامی توسط هاشمی رفسنجانی احیا شد و به رغم زیان دهی اقتصادی اش، با اصرار ایشان در دوره ریاست جمهوری اش به عنوان یک طرح سیاسی اجرا شد که به خانه خرابی هزاران روستایی عرب انجامید. به اینها اضافه کنید غصب هزاران هکتار از زمین های روستاییان عرب در دشت جفیر – میان حویزه و محمره (خرمشهر) – توسط شرکت رزمندگان وابسته به سپاه و بسیج و نیز زمین های روستاییان عرب در شمال شهر شوش و اعطای آن به افراد غیر بومی.
همین روستاییان طی دو دهه گذشته ساکن حلبی آبادهای اطراف شهرهای اهواز، عبادان و معشور (ماهشهر) شده اند. محله هاي فقیر و عرب نشين”لشكرآباد”،”رفيش آباد”،”گاوميش آباد”،”كوت عبدالله” ،”حصيرآباد”، “زويه”، “زرگان”، “دغاغله”، “سيد خلف”، “ملاشيه”،”شيلنگ آباد”و چندين فقرآباد ديگر در شهر اهواز يعني ششمين كلان شهر كشور، نشانگر سياست هاي اقتصادي و توسعه فرهنگي مبتنی بر تبعیض نژادی رژیم های پهلوی و جمهوری اسلامی است. اکثریت تنگدست عرب مانند حلقه ای، مرکز ثروتمند غیر بومی شهرها را محاصره کرده اند.  این کمربند فقر عربی یاد آور حلبی آبادهای سیاه پوستان در شهرهای بزرگ رودزیا (زیمبابوی فعلی) و آفریقای جنوبی در دوران حاکمیت رژیم های آپارتاید در آن کشورهاست. بی خود نیست که عکاس خبرگزاری مهر سال گذشته، گزارش تصویری خود را این گونه نام نهاده است “اینجا آفریقا نیست، اهواز است”.
 حال اگر اعدام وکشتار حدود هزار نفر از مردم عرب طی سی و سه سال پس از انقلاب و تبعیض های زبانی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی را بر این سیاهه بیافزاییم ابعاد این آپارتاید دو چندان می شود.
در واقع اندیشه ورزان و سیاستگزاران جمهوری اسلامی ایران نیز میراث دار اندیشه های ضد عربی آقاخان کرمانی، فتحعلی آخوند زاده، محمود افشار، صادق هدایت، عبدالحسین زرین کوب، مهدی اخوان ثالث و دیگر عرب ستیزان و نژاد پرستان اند. به نظر من هر نویسنده یا شاعری حتا اگر یک واژه علیه عرب ها مطلب نوشته باشد، گلوله ای را به قلب هموطن عرب خود شلیک کرده است و به نوعی شریک جرم جنایت هایی است که دو رژیم پهلوی و جمهوری اسلامی طی این هشتاد و شش سال علیه مردم عرب روا داشته اند. بی گمان آقاخان کرمانی را می توان پدر عرب ستیزان و فاشیست های فارس محور تلقی کرد. اختلاف سردمداران جمهوری اسلامی ایران با اینان و نیز با احزاب ناسیونالیست افراطی به سبب اندیشه های ضد اسلامی شان است وگرنه مخالفتی با اندیشه های ضد عربی شان ندارند، زیرا جمهوری اسلامی همان ایده ها را طابق النعل علیه مورد مردم عرب در ایران اجرا می کند.
 فراموش نکنیم که بانیان مجله های کاوه و ایرانشهر در آلمان در دهه بیست و سی میلادی نقش مهمی در ترویج اندیشه های فاشیستی و طرح ایران تک زبان تک ملیتی بازی کردند. کمک های حزب نازی آلمان به اینان که زیر پوشش میهن پرستی و تجدد خواهی فعالیت می کردند بر هیچ کس پوشیده نیست. از دیدگاه سردمداران این دو نشریه، گویی تجدد و میهن پرستی باید به قیمت نادیده گرفتن و حذف زبان و فرهنگ و تاریخ نیمی از مردم ایران تحقق یابد. آن چه اکنون درو می کنیم پیامد آن افراطی گری هاست.
همان گونه که می بینید اندیشه ورزی راسیستی نسل اول و دوم اهل فکر و قلم باعث گردید تا اغلب روشنفکران فارس تحت تاثیر این گونه اندیشه ها قرار گیرند. طبق گفته پژوهشگرانی چون رضا بیگدلو و ماشاء الله آجودانی، از میان اهل قلم ایرانی، صادق هدایت بیشترین تاثیر را از اندیشه های فاشیستی و ضد عربی میرزا آقا خان کرمانی داشته است. این همان نویسنده ای است که پیشگام مدرنیسم ادبی در ایران قلمداد می شود و بسیاری از نویسندگان زیر تاثیر اندیشه و سبک ادبی وی قرار گرفته اند. شارحان افکار ایشان هم جز ستایش اندیشه هایش کمترین اشاره ای به اندیشه های  راسیستی و ضد عربی اش نمی کنند، بلکه گاهی با این افکار همراهی نشان می دهند. البته در چند  سال اخیر یکی دو مورد استثنایی پیدا شد که به نقد آثار نژادپرستانه اش  پرداخته اند و ما این را به فال نیک می گیریم، اما هنوز با آن  چه که باید انجام گیرد فرسنگ ها فاصله داریم. واقعیت این است که با این میراث سنگین  نژادپرستی، ترک ستیزی و عرب ستیزی نمی توان به آینده دموکراسی در ایران امیداور بود. اگر این میراث سیاه نقد نشود و ریشه های راسیسم در این مملکت ریشه کن نشود، آینده سیاهی در انتظار خواهد بود.
روانشناسی اجتماعی پدیده نژادپرستی
نژادپرستی در ایران به دو شکل آشکار و پنهان نمود می یابد. شکل آشکارش را در آثار مکتوب و در رسانه های فارسی زبان می خوانیم و می شنویم. نمود آن را هم اکنون در اغلب کتاب ها، تلویزیون ها، روزنامه ها، سایت ها و سایر رسانه های گروهی در داخل و خارج می بینیم. نژادپرستی پنهان، به آنگونه تفکر یا رفتار نژادپرستانه می گوییم که شخص بدون اینکه خود بداند مرتکب فکر یا کنش نژادپرستانه می شود و این ناشی از رسوبات ذهنی است که گاه در ناخودآگاه شخص جای می گیرند. علی رغم اینکه حتا این شخص ممکن است ظاهرا مخالف نژادپرستی باشد. من در تجربه شخصی ام جنبه عرب ستیزی و ترک ستیزی این رفتار راسیستی را – هم به شکل آشکار و هم به شکل پنهانش –  نزد بسیاری از روشنفکران ملیت غالب دیده ام. اینان فکر می کنند وقتی در سخنی یا مقاله ای به عرب ها دشنام می دهند یا تحقیرشان می کنند یا علیه ترک ها جوک می گویند، یک کار عادی انجام می دهند. البته شماری از آنان بر اثر سخنان یا آثار ضد نژادگرایی، دچار نوعی “آشنا زدایی” می شوند یا در واقع تلنگری به آنان زده می شود. مساله به این محدود نمی شود و گفتمان فاشیستی عرب ستیز، ترک ستیز و دگرستیز که توسط آقاخان کرمانی ها، آخوندزاده ها، رضاخان ها، محمود افشارها، هدایت ها، پور داوودها، زرین کوب ها و دیگر همفکرانشان پایه ریزی شد طی صد و پنجاه سال گذشته در میان نویسندگان و شاعران و سیاستمداران نسل های بعد جذب شد و به تدریج شکل توده ای به خود گرفت. ما این را به ویژه در میان لایه های طبقه متوسط جامعه فارس زبان برجسته تر می بینیم. و این سخن درستی است که می گویند عرب ستیزی در میان روشنفکران ایرانی یا ناشی از اسلام ستیزی روشنفکران سکولار یا برخاسته از سنی ستیزی روشنفکران مذهبی است. عرب ستیزی در برخی از شهرها و میان برخی از لایه های اجتماعی شدیدتر است. اصولا این پدیده نژادپرستانه در استان ها و شهرهای غیر فارس یا وجود ندارد یا بسیار اندک است اما من این پدیده را در شهر تهران و همدان شدیدتر یافتم. پس از آن شهرهای اصفهان و کرمان قرار می گیرند. اما همه اینها در یک سو و عرب ستیزی در میان لایه هایی از اقلیت غیر عرب مقیم شهرهای اهواز و عبادان و معشور (ماهشهر) و دیگر شهرهای استان در سوی دیگر است. راسیسم در این جا شکلی ملموس و رو در رو دارد. یعنی بومیان عرب در اتوبوس و مدرسه و اداره و تاکسی و هتل و بیمارستان و در شرکت نفت و دادگاه و زندان و در هرجای دیگری که با غیر عرب ها تماس دارند معمولا با آنان اصطکاک پیدا می کنند. و این ناشی از رفتار برتری جویانه و تحقیرآمیز اقلیت غیر عرب با عرب های بومی است که به هر حال حافظه تاریخی شان هنوز حاکمیت مستقل برخی از حاکمان آل مشعشع و شیخ سلمان کعبی و حاکمیت کاملا خود مختار شیخ خزعل را فراموش نکرده است.
حاکمان ایران با تدریس و ترویج زبان و ادبیات و تاریخ ملت غالب، خلق عرب را از زبان و فرهنگ اش محروم کرده اند و این خلق را از گذشته و از تاریخ ادبیاتش قطع کرده اند. چیزی که این تراژدی را غیرقابل تحمل تر می سازد غارت ثروت نفتی و غیر نفتی اقلیم عربستان و تحمیل ادبیاتی سرشار از خود برتربینی و نفرت از قوم عرب است. در دوران شاه برای عرب زدایی از این اقلیم اساسا عرب نشین، شهرک های فارس نشین چون یزد نو و اصفهان نو را می ساختند و اکنون اسلامگرایان آریایی پرست شهرک های شیرین شهر و رامین شهر را می سازند تا هر چه بیشتر بافت جمعیت را به زیان مردم عرب تغییر دهند.
پس از تغییر نام استان و شهرها و اغلب روستاها از عربی به فارسی،  اکنون در نامگذاری از نام هایی استفاده می کنند که مردم عرب نسبت به آنها حساسیت خاصی دارند مثل خیابان پورداوود (شخصیت ضد عرب دوره رضا شاه) در کوی انقلاب و شهرک زردشت در شمال غرب شهر اهواز.
  حاکمیت تهران اکنون با بی توجهی نسبت به توفان های شن مستمر در اهواز و شهرهای تابعه و با استفاده از ابزارهایی چون ساختن  سدهای فراوان بر روی شط کارون و خشکاندن آن و نیز سد سازی بیش از اندازه بر روی شط کرخه برای خشکاندن باتلاق هور العظیم، نوعی از گفتمان راسیستی را در عرصه  محیط زیست به اجرا در می آورد.
 مردم عرب حس می کنند که طی هشتاد سال گذشته از اوج عزت به حضیض ذلت افتاده اند و به غریبه هایی در وطن و در سرزمین آباء و اجدادی شان بدل شده اند. این احساس که با ترس از حاکمیت بی رحم  دارای کینه های نژادی همراه است به کینه ای بدل شده که اگر راه خروجی مناسبی برای این احساسات پیدا نشود می تواند پیامدهای ویرانگری داشته باشد.
 نتیجه گیری
در پایان پیشنهاداتی را مطرح می کنم. شماری از هموطنان عرب شما، نهادی به نام کانون مبارزه با نژادپرستی و عرب ستیزی تشکیل داده اند که هدفش از نامش پیداست. از دیگر خلق های ایران، به ویژه هموطنان ترک آزربایجانی که بیش از دیگران این پدیده شوم رنج می برند می خواهم که دست بالا بزنند و به این عرصه بپیوندند. نهاد خاص خود را تشکیل دهند و حتا می توان نوعی نهادهای هماهنگ تشکیل داد. در حقیقت جای ما در “کنگره جهانی مبارزه با نژادپرستی دوربان” خالی است که قرار است دهمین سالگردش در 22 سپتامبر امسال در نیویورک برگزار شود. نیز می دانیم در اغلب کشورهای غربی – به ویژه در آلمان و انگلستان – قوانین خاصی علیه نژادپرستی وجود  دارد. بسیاری از رسانه های فارسی اعم از تلویزیون ها و سایت ها و نیز کتاب های حاوی اندیشه های نژادپرستانه – از نوعی  که ذکرش رفت – مبلغ برتری جویی آریایی و عرب ستیزی و ترک ستیزی هستند که با استناد به قوانین این کشورها اعمال مجرمانه و نژادپرستانه به شمار می روند و قابل تعقیب اند. باید آستین بالا بزنیم و با کمک یکدیگر عملا به مبارزه با این گفتمان فاشیستی برخیزیم.
 با توجه به گسترش احساسات ناسیونالیستی و نژادگرایانه در میان افراد جامعه فارس زبان، و با توجه به واکنش ملیت های تحت ستم، آینده ایران، چندان روشن نیست. به گمان من بدون حل مساله عرب ستیزی در جامعه ایران نمی توان به برقراری دموکراسی واقعی در ایران امیدوار بود. در واقع حل این معضل، مقدمه و کلید واژه حل مقوله های ترک ستیزی و دیگرستیزی در ایران است. اما حل این مساله بیش از هر چیز نیاز به پذیرش وجود چنین مشکلی دارد.
 * یوسف عزیزی بنی طُرُف دانش آموخته رشته مدیریت دانشگاه تهران است. او عضو هیأت دبیران کانون نویسندگان ایران است. عزیزی به شغلروزنامه نگاری اشتغال دارد و به دو زبان عربی و فارسی قلم می زند و تاکنون 24 کتاب و صدها مقاله در مطبوعات عربی و فارسی منتشر کردهاست. او عضو افتخاری انجمن قلم بریتانیا است و چند جایزه بین المللی از جمله جایزه هلمن همت را دریافت کرده  است