۱۳۹۴/۰۸/۰۴

وێنەیەکی مێژووی سەرەتای شۆڕشی گەلانی ئێران لە مهاباد


لە ڕاستەوە: ١- غەنی بلووریان ٢- سەننار مامەدی ٣- ئەمیر قازی ٤- سارمەدین سادق وەزیری ٥- عەبدولڕەحمان قاسملوو ٦- حەمەدەمین سیراجی ٧- ئەحمەد قازی ٨- نەبی قادری
لە ڕاستەوە: ١- غەنی بلووریان ٢- سەننار مامەدی ٣- ئەمیر قازی ٤- سارمەدین سادق وەزیری ٥- عەبدولڕەحمان قاسملوو ٦- حەمەدەمین سیراجی ٧- ئەحمەد قازی ٨- نەبی قادری

۱۳۹۴/۰۷/۲۹

حزب کارگران کردستان /تقیه سیاسی به مثابه راهبرد


selah-xediw
‌صلاح الدین خدیو
چند سال پیش عبداله اوجالان رهبر زندانی پ.ک.ک با نوشتن مقاله ای در روزنامه ایتالیایی المانیستو با تاکید مجدد بر مبارزه با سرمایه داری، بر ایده های چپگرایانه خود تاکید کرد. اوجالان در این مقاله سرمایه داری را پدیده ای خواند که با هزار نقاب گوناگون در تکاپوست و از این رو مبارزه با آن را دشوار خواند.ت وصیف اوجالان از سرمایه داری اما به نحوی غریب وصف حال پ.ک.ک نیز هست. واقعیت آن است که این بزرگترین و منسجم ترین حزب تاریخ کردها با نقابها ، نامها، سیاستها و برنامه های گوناگون در کشورهای دارای جمعیت کرد در حال فعالیت است، بدون آنکه گذشت زمان و واقعیتهای جهان پیرامون ذره ای از رومانتیسم ملیگرایانه و آرمانگرایی انقلابی آن کاسته باشد.
اصولا برآمدن پ.ک.ک در اواخر دهه هفتاد در دنیای احزاب خودمختاری طلب کرد خرق عادتی تاریخی بود. اوجالان این دانشجوی چپگرای دهه هفتاد دانشگاههای ترکیه برای درانداختن این طرح نو مجبور بود که به حواشی نظریه مارکسیسم رجوع نماید.مقدمه انگلس برترجمه ایتالیایی مانیفست کمونیست این محمل را به دست وی داد تا مبنایی نظری برای تز ” کردستان سوسیالیست و یکپارچه ” خود فراهم کند. دشوار می توان تصور کرد که حتی اکنون نیز پ.ک.ک با این آرمان به طور کامل وداع کرده باشد.برخلاف ناظرانی که چرخشها و نوسانهای عملی و نظری این حزب را دال بر عدول آن از آرمانهای اولیه می دانند، شواهد و قراینی گوناگون عکس این موضوع را نشان میدهد. حتی این تناقضات به نوعی بیانگر جان سختی و استقامت نظری این حزب در این رابطه است. به عبارت بهتر برای حزبی که شاخه عراقیش در پی استقلال اقلیم کردستان کمابیش فعال شده و بازوی سوریش عملا به کانتونیزه کردن منطقه کردنشین این کشور روی آورده ، شراکت سیاسی با حزب عدالت و توسعه اگر غیر ممکن نباشد ، صعوبت و دشواری آن مثال زدنی خواهد بود!

همانگونه که دشوار می توان با این فرض همراهی نمود که پ.ک.ک حتی در گوشه ای از ذهنش جایی هر چند کوچک برای مقوله خلع سلاح باز کرده باشد.به همان اندازه نیز غیر ممکن است که مراد قریلان و جمیل باییک را بدون لباس کردی و سلاح در هیات اعضای کابینه و پارلمان ترکیه تصور کرد .سیاست نهادی برای این حزب چپگرا تنها ابزاری در خدمت سیاست رادیکال انقلابی و مذاکره نیز بخشی از مبارزه است.
ورود پ.ک.ک به مذاکره در سال 2012 البته از سر قدرت نبود. همانگونه که در گشایش کردی سال 2009 و نیز اعلام آتش بس متعاقب دستگیری اوجالان درسال 2000 نیز این عملگرایی صرف و برخی بن بستهای استراتژیک بود که ” قندیل ” را به عدول ظاهری از مواضع رادیکالش کشانید.جدی ترین تجربه گشایش سیاسی در روابط کردها و ترکیه البته آخرین ابتکار عمل سیاسی در این باره بود که در اواخر 2012 آغاز و اوت امسال علیرغم خوشبینی های اولیه مرگ آن اعلام شد.
در آغاز این مذاکرات دولت اسلامگرای ترکیه در بهترین موقعیت داخلی و خارجی خود قرار داشت.رشد خیره کننده اقتصادی در کنار انفتاح دمکراتیک داخلی و چشم انداز فریبنده ماهها و سالهای اول بهار عربی ، تجربه اسلام میانه رو و محافظه کار ترکی را به مدلی قابل ستایش در میان همسایگان عرب وناظران غربی تبدیل کرده بود. ترکیه با موفقیت چالش اسلامگرایی و کمالیسم و ارتش و نهادهای دمکراتیک را پشت سر گذاشته و اعتماد به نفس بوجود آمده را در راه چاره جویی مساله کرد خرج می کرد. چه اصولا کشور الگو نباید مساله امنیتی و سیاسی عمده داشته باشد.با این پیش زمینه حزب عدالت و توسعه وارد مذاکره با کردها شد.پ.ک.ک نیز با درک وضعیت فوق الذکر و در پیش گرفتن عمل گرایی استراتژیک وارد پروسه ای شد که مانند بسیاری از تجربیات پیشین آن را تنها در هیات ایستگاهی موقت و مرحله ای از تکامل خویش می دانست. اینکه پ.ک.ک حتی در صورت موفقیت تام و کامل روند موصوف به خلع سلاح گردن نمی نهاد ، در سطور بالا مورد اشاره قرار گرفت.
اما به راستی پ.ک.ک از مذاکره چه می خواست؟ می توان با خوانش اتفاقات و حوادث پیش آمده تا حدی به این سوال پاسخ داد. می توان گفت که پ.ک.ک در چشم انداز نهایی خود از گفتگوهای صلح بدنبال کسب نوعی امتیازات حقوقی از رهگذر تغییر قانون اساسی و نیز تحمیل برخی خواسته های حقیقی به هدف ایجاد اختلال در حاکمیت دولت بود. بهترین مثال در این رابطه ، جنبش جوانان میهن پرست انقلابی است.
جنبش جوانان میهن پرست انقلابی که در دوماه گذشته حاکمیت آنکارا را در بسیاری از شهرها و مناطق کردنشین مختل کرده اند، نوعی میلیشیای شهری با هزاران عضو هستند که به تمامی در دوره آتش بس دوساله در قلب کردستان ترکیه پا گرفته اند. دو عامل عمده نیز در این میان به شیوه ای موثر در خدمت این تقیه سیاسی استراتژیک قرار گرفت.روی آوردن اردوغان به اقتدارگرایی در داخل از سال 2010و نیز تمنای آن برای تغییر نظام دمشق و تشکیل بلوک اخوانی از استانبول تا قاهره. آرزویی که امروزه معلوم شده چندان با حساب و کتاب نبوده است.تغییر اوضاع در سوریه و برآمدن داعش و ترس و نگرانی جامعه بین المللی فرصتی طلایی در اختیارپ.ک.ک عملگرا و مترصد فرصت برای پیگیری اهداف ناسیونالیستی و چپگرایانه اش قرارداد. مقاومت در کوبانی و اثبات کارآمدیش در مقابله با افراطیون اسلامگرا ، مشروعیت سیاسی عظیمی را برای حزبی به ارمغان آورد که در لیست تروریسم آمریکا و اتحادیه اروپا قرار داشت و کارزار تبلیغاتی بزرگی نیز در سراسر جهان به نفع آن به راه افتاد. برخلاف آن استراتژیستهای عدالت و توسعه به قدری در سوریه بد بازی کرده بودند که چاره ای جز انتخاب میان داعش و پ.ک.ک نداشتند. این وضعیت را در مقام تمثیل می توان به اجبار اسراییل در انتخاب میان دو گزینه انتخاب بین حماس به عنوان دشمن دیرپا و استراتژیک و داعش تندرو و البته گذرا تشبیه نمود. صدالبته افکار عمومی منزجر ازداعش ملاحظات استراتژیک آنکارا را نداشته و چنین موضعگیریهایی را برنمی تافتند.
وضعیت پیش آمده پ.ک.ک را نیز در مقابل دو انتخاب سرنوشت ساز و صد البته دلپذیرتر از رقیبش قرار داد:به دفاع و تحکیم کانتونهای سه گانه کردستان سوریه ادامه دهد و یا با ادامه مذاکرات با کاخ چانکایا به صورت دایم با سیاست انقلابی وداع و به سیاست نهادی بپردازد. البته با این ملاحظه که طرف ترکی نیز با ملاحظه محدودیتهایش در میان رای دهندگان و فرصت طلبی رقبایش و قمار از پیش باخته در خاورمیانه عربی ، رغبتی به نرمش بیشتر و حتی عمل به مواعید قبلی نشان نمی داد.
انتخاب پ.ک.ک از ابتدا روشن بود.کانتونهای کردستان سوریه بدلایلی که در سطور فوق به آن اشاره شد ،برایش اهمیتی به مراتب بیشتر داشتند.پدیده ای که حزب عدالت و توسعه اساسا نمی توانست تحمل کند.موفقیت خیره کننده حزب دمکراتیک خلقها در انتخابات پارلمانی ترکیه و حضور آن به مثابه وجود شاخه سیاسی پ.ک.ک در پارلمان نیز نتوانست بن بست بوجود آمده را بشکند.موفقیت این حزب که از رهگذر پیروزی کوبانی و نیز شعارهای چپگرایانه و سرتاسریش -نه لزوما محلی- بدست آمد، حامل تناقضی دیگر بود که صحنه سیاسی ترکیه را بیش از پیش آچمز نمود. پیروزی حزب طرفدار پ.ک.ک به بهای تضعیف حزب اردوغان به دست آمده بود که اساسا خود زمینه های سیاسی و اجتماعی حضور آن را فراهم آورده بود.حزب عدالت و توسعه غیر از ریزش آرایش در کردستان ، با از دست دادن طرفدارانش در مناطق غربی و صنعتی ترکیه نیز مواجه شد که اقتدارگرایی و محافظه کاری فزاینده اجتماعی آن و نیز بروز و ظهور بیش از پیش عامل کردی در سیاست ترکیه را بر نمی تافتند. اردوغان راه برون رفت از این وضعیت را در جنگ و متعاقب آن انتخابات زودرس یافت.کشتن دو افسر پلیس ترکیه اشتباه راهبردی پ.ک.ک بود که بهانه لازم را به دست حزب حاکم داد.
اکنون که بسیاری از تحلیلگران از مخاطرات بازگشت ترکیه به دهه 90 سخن می گویند، حزب دمکراتیک خلق ها و صلاح الدین دمیرتاش باید بتوانند سیر حوادث را کنترل کنند. درست است که همواره احزاب سیاسی کرد در ترکیه تابع پ ک ک بوده و از پایگاه سیاسی آن به عنوان حزب مادر تغذیه کرده اند، اما دمیرتاش و حزب دمکراتیک خلق ها برای اولین بار توانسته اند از پایگاه سنتی پ ک ک فراروی کرده و اقلیت های دیگر و نیز اقشار ناراضی ترک را بسوی خود جلب کنند. این فراروی به دمیرتاش و حزبش حداقلی از خودمختاری در برابر پ ک ک بخشیده است که بر اساس آن می توانند با ادبیاتی روشن همه مظاهر خشونت را اعم از دولتی و غیر دولتی مورد انتقاد قرار دهد. از این رو شکست حزب دمکراتیک خلق ها در انتخابات زودهنگام به معنای تضعیف راه حل های سیاسی برای حل مساله کرد و اهمیت یافتن دوباره نقش ارتش خواهد بود و این چیزی نیست که حتی به صورت کوتاه مدت هم به نفع پ.ک.ک باشد. مضاف برآن درشرایط کنونی که جنگ و بی ثباتی سیاسی افقهای تاریکی را فراروی آینده ترکیه و مساله کردها قرار داده است،ایفای نقشی مستقل تر از سوی دمیرتاش و حزبش ، در میان نیروهای اجتماعی هوادارش آسانتر پذیرفته خواهد شد و این فرصتی تاریخی برای رهایی از دوقطبی قندیل – آنکارا و اعطای فرصت به راه حلهای میانه و سیاسی است.به عبارت بهتر حزب دمکراتیک خلقها و سیاست ورزی سراسریش می تواند راه برون رفت باشد.
چراوان

۱۳۹۴/۰۷/۲۶

“بخوانید و خود قضاوت کنید”، آیا دولت ترکیه عملکردی ناکارامد داشته یا نه؟


ezgi-1
ازگی باشاران- رادیکال
ترجمه از ترکی: مسعود مناف/ از کردی: ع. گلی- ان ان اس روژ انفجارهای آنکارا خونبارترین حمله تروریستی تاریخ ترکیه بحساب می آید. هشت ساعت پس از انفجارها نخست وزیر بر صفحه تلویزیون ظاهر شد و گفت “به همه مردم اعلام می کنم که امروز نیز باید همچون گذشته، هم غم و هم درد همدیگر باشیم. چگونه پیشتر عاملان حملات دیاربکر/ آمد، پرسوس و ریحانلی را بازداشت و تسلیم دستگاه قضاء کردیم، عاملان این انفجار را نیز خواهیم یافت”.
آیا واقعا عاملان حملات گذشته رصد، بازداشت و تمام رابط هایشان آشکار شده و ما اطلاع نداریم؟
من امروز مو به مو رویدادهای آنکارا را برای شما بازگو خواهم کرد، سپس شما به قضاوت بنشینید و بگویید که آیا دولت حقیقتا عاملان حملات گذشته را یافته است و یا اینکه نهادهای امنیتی و اطلاعاتی عملکردی ضعیف داشته اند؟
۱. روز ۲۹ سپتامبر ۲۰۱۳، یکی از خبرهای “ادریس امن” در رابطه به الحاق ۴ جوان اهل آدیامان به صفوف جهادیست ها [در سوریه] تیتر اول روزنامه رادیکال شد.
۲. یکی از این جوان ها به نام “محمد گازی د” در سوریه ازدواج کرد و همراه با همسرش به آدیامان بازگشت. سال ۲۰۱۴ بود و مثل اینکه هیچ اتفاقی روی نداده باشد، وی همچون فردی عادی و بی مشکل در شهر در آمد و شد بود.

۳. “محمد گازی د”، در آدیامان در قهوه خانه ای به نام “قهوه خانه اسلام” چهار جوان دیگر را برای پیوستن به صفوف داعش راضی می کند.
۴. یکی از این افراد به نام “اورهان گ” روز ۵ ژوئن، بمبی را در میان میتینگ انتخاباتی حزب دموکراتیک خلق ها در دیاربکر کار گذاشت.
۵. “اورهان گ” یک شب پیش از کارگذاشتن بمب توسط نیروهای امنیتی در یک هتل به جرم نرفتن به خدمت سربازی، بازداشت و [پس از مدتی] آزاد شده بود. او فردای همان روز بمبی را در میتینگ حزب دموکراتیک خلق ها کار گذاشته بود. در مقاله ای که روز ۱۶ ژوئن نوشتم اشاره کرده بودم که “انفجار دیاربکر/ آمد توسط یک جوان عضو داعش صورت گرفته است”. همانزمان نوشتم که عامل این انفجار شناسایی شده و پیش از به وقوع پیوستن یک انفجار خونبار دیگر باید به این اطلاعات توجه شود.
۶. رویدادهای خونبارتری نیز به وقوع پیوست. روز ۲۰ جولای ۲۰۱۵ در باغچه یک مرکز فرهنگی در شهر پرسوس مجموعه ای جوان از اقصی نقاط ترکیه گردهم آمده بودند تا به کوبانی بروند و جان تازه ای به این شهر ببخشند. بمبی فاجعه بار منفجر شد و ۳۲ جوان جان خود را از دست دادند.
۷. نام یکی از عاملان حملات انتحاری پرسوس آشکار شد: “شیخ عبدالرحمن آ” جوانی بیست ساله اهل آدیامان.
۸. “شیخ عبدالرحمن آ” با دوستش “اورهان گ” عامل انفجار دیاربکر، هردو اهل شهر آدیامان بودند و در قهوه خانه اسلام با هم آشنا شده اند.
۹. صاحب این قهوه خانه که در سال ۲۰۱۴ بسته شد چه کسی بود؟ یک جوان ۲۵ ساله به نام “یونس آ” دوست نزدیک “اورهان آ”، بمبگذار دیاربکر و برادر بزرگترش “عبدالرحمن آ”، عامل انتحاری پرسوس. “یونس امره آ”، مفقود شد و مدتی بود که از وی هیچ خبری در دست نبود.
۱۰. روز ۲۳ جولای، در مطلبی تمام این جزئیات را نوشته و در خصوص احتمال وقوع یک انفجار انتحاری دیگر هشدار داده بودم. اگر با این جزئیات و اطلاعات موجود یک نهاد استخباراتی نتواند متهم را بیابد، باید از این پس مسئولیت هر رویدادی را عهده دار شود.
چه اتفاقی به وقع پیوست؟ کُردها و سوسیالیست ها برای سومین بار گردهم آمدند و در مرکز آنکارا یک عامل انتحاری خود را منفجر کرد. اگرچه هنوز آمار نهایی اعلام نشده است اما [گفته می شود] که نزدیک به ۱۲۰ شهروند، دوست و خواهر و برادرمان جان خود را از دست داده اند. بر اساس این اطلاعات که بسیاری از روزنامه نگاران و حتی روزنامه نگاران هوادار حکومت از منابع اطلاعاتی بدست آورده اند، عامل انتحاری آنکارا “یونس امره آ” است. به دلیل اینکه هنوز این اطلاعات تایید نشده است، نمی خواهم بیشتر در این باره سخن بگویم اما مسائل و مواردی که پیشتر به آنها اشاره کرده بودم آشکارا به ما می گویند که فاجعه ای در راه است، فاجعه ای که ممکن نیست انسان به این واقعیت آگاه نباشد که [بر اساس اطلاعات موجود] پیشبینی می شد که ممکن است هر لحظه اتفاقی به وقوع بپیوندد. اگر نهاد اطلاعاتی یک کشور از سال ۲۰۱۳ به اینسو این جوان جهادی را تحت نظر می گرفت و یا با دیدی امنیتی به رویدادهای سوریه می نگریست، شاید امروز این فاجعه به وقوع نمی پیوست.
به عبارتی آیا دولت از آنچیزی که روزنامه نگارانی چون ما به آنها پی برده و می دانیم بی خبر است؟ نزدیک به یک سال است که به صورت مداوم جوانان در آدیامان به قهوه خانه “اسلام” در آمد و شد هستند و حلقه هایی چون “رحله التدریس” و غیره در این شهر شکل می گیرد، چرا نهادهای اطلاعاتی فعالیت ها و رفت و آمد های آنها را تحت نظر نمی گیرند؟ مگر دولت از رفت و آمد این جوانان به جرابلس و تل ابیض بی اطلاع است؟ آیا سازمان های اطلاعاتی نمی دانند که این جوانان در سوریه از سوی “مصطفی دوکوماجی” آموزش دیده اند؟ آیا خبر ندارند که دو شبه نظامی داعشی اهل آدیامان به اسارت یگان های مدافع خلق در آمده اند؟ با این افراد آیا ارتباط گرفته اند؟ آیا هیچ اطلاعاتی از ی.پ.گ اخذ شده است؟
محض رضای خدا نخست وزیر داود اوغلو می گوید عاملان انفجارهای دیاربکر و پرسوس را بازداشت کرده ایم! محض رضای خدا! این است بازداشت کردن و تسلیم عدالت کردنتان؟
پی نوشت: نهادهای امنیتی آدیمان دست کم نام ۱۵ جوان این شهر را که به سوریه رفته اند در اختیار دارند. “یوسف امره آ” یکی از این افراد است که نامش در زمره افراد تحت تعقیب برای تمام نهادهای امنیتی و استخباراتی ارسال شده بود.

*بر اساس اطلاعات رسیده به پایگاه خبری و تحلیلی روژ، نام این دو عضو اهل آدیامان داعش که در نبرد آزاد سازی تل ابیض به اسارت یگان های مدافع خلق در آمده اند “حسین پری و محمود گزی تارا” است.