هم ترکیە و هم روسیە و هم سوریە در چند ماە گذشتە تقاضا کردەاند کە کانتون عفرین بە دولت سوریە واگذار شود.قبل از حملە ترکیە روسیە همین تقاضا را علنا مطرح کرد.
بعد از حملە و مقاومت تاریخی عفرین هم روسیە و هم سوریە از خواست اولیەاشان یک قدم عقب نشستند و گفتند کە عفرین مشترکا از سوی سوریە و کردها ادارە شود
روسها کە کارت قوی آسمان عفرین و اجازە بە نیروی هوایی ترکیە را در دست دارند و تا بحال بسیار ناجوانمردانە از قتل و عام مردم عفرین بە عنوان یک کارت سیاسی استفادە کردەاند در هفتە گذشتە مطرح کردند کە در صورت ادارە مشترک کانتون عفرین از سوی کردها و سوریە اجازە ورود هواپیماهای جنگی ترکیە را بە آسمان عفرین نخواهند داد.
پاسخ کردها مذاکرە با روس ها و سوریە بودە است و تا بحال توافقی حاصل نشدە است.
روسیە فهمیدە است کە از طریق ترکیە بە نتیجە نمی رسد. هدف اولیە این بود کە ترکیە عفرین را تصرف و تحویل سوریە دهد. البتە بدگمانی ها یی نیز از جانب روسیە و سوریە وجود داشت کە نقشە ترکیە بە هم وصل کردن ادلیب و اعزاز و باب و جرابلس است و بە وجود آوردن یک قلمرو بزرگتر برای اسلامگرایان متحدش در شمال سوریە.
سبب این گمانها وعدە وعیدهایی بود کە ترکیە بە اسلامگرایان برای وادار کردنشان بە جنگ با کردها دادە بود.
از سوی دیگر ترکیە وەعدەهای کاملا متفاوتی بە روسیە و سوریە دادە بود همچنانکە سە چهار روز پیش وەعدەهای دیگری بە امریکا دادە است مبتنی بر ادارە مشترک منبج و بقیە نقاط شمال سوریە از سوی امریکا و متحد ناتویی اش ترکیە.
حالا کە جنگ عفرین برای روسیە هزینەساز می شود و دورنمای پیروزی ترکیە در افق دیدە نمی شود روسیە در مقابل امتیازاتی حاضر است آسمان عفرین را بر ترکیە ببندد.
همیشە گفتەام کە روسیە ننگ سیاست جهانی است و در همین چند هفتە نمونە دیگری از آن را دیدیم.
حالا کە کردها بە کارت قوی در دست روسیە یعنی آسمان عفرین نیاز دارند و توافق با روسیە میتواند بار جنگ را سبک و جان غیرنظامیان را نجات دهد خط قرمز کردها این است کە هیچ نیرویی نمی تواند خودمدیریتی و آزادی کانتون عفرین را از بین ببرد.
هر توافقی فقط در چهارچوب آزاد و مستقل باقی ماندن عفرین امکانپذیر خواهد بود. ا گرنە از همان زمانی کە روسیە یکماە پیش درخواست کرد و در طول جنگ بارها تکرار کرد می توانستند کانتون را تحویل سوریە بدهند. ترک ها هم همچنانکە گفتم همین قول را بە روسیە دادە بودند.
کانتون عفرین اما همچنان بر پای خود ایستادە است و بیدی نیست کە از این بادها بلرزد.
صادق ملکی در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: سقوط عفرین در نقطه نهایی، نه چارهای برای رفع نگرانی امنیتی ترکیه و نه عامل برتری ژئوپلتیک این کشور خواهد شد. کردها و جهان امروز، کردها و جهان دیروزنیستند. سیاستهای سرکوب کردها چه در داخل ترکیه چه خارج از مرزهای این کشور خود عامل پیروزی کردها خواهد بود.
دیپلماسی ایرانی: عفرین سقوط نکرده است اما می تواند در روزهای پیش رو سقوط کند. عفرین چه سقوط کند و چه نکند، کردها برنده نهایی معادلات و محاسبات اشتباه ترکیه خواهند بود.
پیش بینی سقوط سه ساعته عفرین توسط روزنامه ینی شفق، ارگان رسانه ای دولت حزب عدالت و توسعه علیرغم گذشت نزدیک به یک ماه از آغاز عملیات شاخه زیتون هنوز تحقق نیافته است، با این وجود سقوط احتمالی عفرین می تواند افتخاری بزرگ برای دومین ارتش ناتو و متحدین داعشی آن باشد؟!
آنکارا یا خواب است یا خود را به خواب زده است. به همراه ترکیه همه کشورهای دارای جمعیت کرد باید بدانند که عفرین سقوط هم بکند، باز کردها برنده اند.
سقوط عفرین در نقطه نهایی، نه چاره ای برای رفع نگرانی امنیتی ترکیه و نه عامل برتری ژئوپلتیک این کشور خواهد شد. کردها و جهان امروز، کردها و جهان دیروزنیستند. سیاست های سرکوب کردها چه در داخل ترکیه چه خارج از مرزهای این کشور خود عامل پیروزی کردها خواهد بود.
قبل از بحران سازی در سوریه، کردهای این کشور نه نشانی و نه نامی از خود در سوریه داشتند. بحران در سوریه در واقع بسترساز احیای هویت انکار شده آنان شد. اگر گفته شود کردهای سوری برنده ترین عنصر بازیگر معادلات سوریه هستند، سخنی به دور از واقع نخواهد بود.
ترکیه با رؤیای نوعثمانی گرایی و در تقابل با ایران و از دید خود جبران باخت ژئوپلتیک در عراق با رویکرد سلبی سوریه و عراق را ناامن کرد و علیرغم پیش بینی داود اوغلو، بشار اسد نه تنها دو ماهه سقوط نکرد، بلکه امروز اسد مانده و داوداوغلو رفته است. کاش هزینه ترکیه و حتی منطقه در محدوده رفتن داوود اوغلو می ماند اما اردوغان همچنان ناآرام است و اخیراً دولت خود را در تداوم دولت عثمانی اعلام کرده و اظهار داشته است که مناطق عملیاتی شاخه زیتون، صد سال پیش خاک آنان بوده که با اشک چشم از دست داده اند. این نوستالوژی می تواند ترکیه را از جغرافیای امروز نیز محروم کند همان گونه که یک قرن پیش ترک های جوان را از رؤیاهای احیای امپراتوری رو به افول عثمانی محروم کرد. اظهارات اردوغان به عنوان بالاترین مقام ترکیه افشاکننده عقبه ذهنی و نگاه آنکارا به سوریه و در نگاهی کلان تر، به خاورمیانه است.
سوریه به صحنه بازیی پیچیده، چند لایه، با اهداف مختلف و با کارگردانی بازی سازان متعدد در منطقه تبدیل شده است. منافع پایدار، اتحادهای ناپایداری را در سوریه سبب شده که محاسبات معادلات چندوجهی آن، خود عامل مهم تداوم بحران و آینده مبهم شده است. صلاح مسلم، متحد دیروز آنکارا، به دشمن امروز تبدیل شده و برای سر او ترکیه جایزه تعیین کرده است. داعش و کردها رنگ و صف عوض می کنند و همچنان بیش از آن که بازی ساز باشند، بازیگر نقش های تعیین شده می شوند.
اردوغان ناجی قدس، با نابودی زیرساخت های دفاعی سوریه امنیت را به تل آویو هدیه داده است تا خاکی نه از اسراییل برای مسلمانان بلکه از مسلمانان خاک و سهمی برای خود بگیرد. اما این خیال اوست. او وارد توری شده که خود نیز نه بازی ساز بلکه بازیگر نقش کارگردانان است. امروز امریکا، روسیه، اروپا و… در گزینه انتخاب میان ترکیه یا کردها، حتماً آنکارا را انتخاب خواهند کرد، اما این انتخاب امروز بوده و تمامی ماجرا نیست. بازی با کارت کرد جدی ترین بازیی خواهد بود که موضوع فلسطین را به حاشیه برده و همه منطقه و بیش از همه ترکیه را درگیر آن خواهد کرد. نگاه جهان به کردها همچون نگاه به اسرائیل نیست. کردها در سرزمین های متعلق به خود به دنبال مطالبات بوده و اسرائیلی ها در سرزمین های اشغالی به دنبال پذیرش خویش و تثبت اوضاع هستند. یکی جایگاه متجاوز و نامشروع دارد و دیگری در سرزمین خود و از منظری، مطالبات مشروع دارد. اگر ظهور اسراییل ها حاصل توطئه، تجاوز و عدم مشروعیت تلقی شود، ظهورکردها به عنوان یک عامل تغییرات ژئوپلتیک در جغرافیای متعلق به خویش در خاورمیانه (حتی به فرض پذیرش تحریکات فرامنطقه ای) صدور مجوز سرکوب مطالبات آنان را از منظر حقوقی سخت و پرچالش می کند.
ترک های جوان با زیاده خواهی و رؤیاهای خویش بسترساز سایکس- پیکو شدند و اردوغان نیز با رویکرد نوعثمانی گرایی خویش می تواند عامل ظهور خاورمیانه جدید با محوریت کردها و تغییرات ژئوپلتیک آن باشد. سقوط یا عدم سقوط عفرین چندان مهم نیست. دیروز کردها در جزره، دیاربکر، کوبانی و برگزاری همه پرسی در اربیل صدا و مطالبات خود را به گوش جهانیان رساندند و خبرساز شدند و امروز با عفرین خبرساز شدند. کردها و نظام بین الملل موافق آنان برای تغییرات ژئوپلتیک بیش از امروز به فردا چشم دارند و در راه هدفی که تعریف کرده اند، صبورند. به باور برخی از صاحب نظران برخی از رهبران کرد حاضرند برای تحقق هدف ظهور کردستان مستقل یا اقلیم کردی دیگری در سوریه که همراه با تغییرات ژئوپلتیک و راهبردی خواهد بود، کردها قربانی داده و حتی بعضا بسترساز کشتار و سرکوب آنان شوند. این معادله، همان توری است که اردوغان ندانسته در آن گرفتار شده است. توجه داشته باشیم در جهان امروز ادامه سرکوب و کشتار و مظلومیت ناشی از آن، می تواند برای کردها مشروعیت مطالبات فراهم کند.
جنگ داخلی سوریه که بتازگی هفتمین سال خود را پشت سر نهاد، یکی از پیچیده ترین بحرانهای سیاسی دهه اخیر است که هنوز چشم انداز روشنی برای پایان آن و یا دستکم اتفاق نظری جدی درباره آینده این کشور بین بازیگران داخلی، منطقه ای و فرامنطقه ای درگیر در آن به چشم نمی خورد. با حمله ترکیه به کانتون عفرین کلاف پیچیده و سردرگم این بحران، تاب و پیچ و خمهای جدیدی یافته است. در روزهای آغازین این پرسش مطرح بود که آمریکا درباره عملیات شاخه زیتون با چراغ سبز روسیه آغاز شده، چه موضعی خواهد گرفت؟
سه هفته پس از این عملیات و بویژه پس از تحولات مهم هفته گذشته، ابعاد بیشتری درباره اهداف ترکیه و مواضع بازیگران عمده روشن شده است. سقوط جنگنده روسی در حومه ادلب تحولی بود که تصور می رفت دستکم در روزهای اول به سود کردهای مدافع عفرین تمام شود. تعلیق پرواز هواپیماهای ترکیه که بدلیل خشم روسیه از سقوط جنگنده اش توسط متحدان احتمالی ترکیه صورت گرفت، این فرصت را در اختیار واحدهای مدافع خلق قرار داد که پیشروی ترکها را متوقف و آنها را در تثبیت مواضعشان ناکام سازند. پیامدهای سیاسی این حادثه موجب تسریع روندی شد که به صورت ناخواسته از سه هفته قبل آغاز شده بود: همکاری تاکتیکی نیروهای سوریه دمکراتیک با ارتش سوریه که اینک بیش از پیش به تنها دالان ارتباطی با نیروهای رقیب و کمتر دشمن برای تامین تدارکات و پشتیبانی وابسته شده بودند. این نزدیکیهای کارکردی گرچه بین دو طرف مسبوق به سابقه است، اما در دو سال اخیر و پس از نزدیک شدن هرچه بیشتر کردها به آمریکا، تبدیل به روابطی سرد و آمیخته با تنش و درگیری و رقابت شده است. به نظر می رسید که در آغاز هم هدف روسیه از بازگذاشتن دست ترکیه، تحت فشار گذاشتن کردها به منظور توقف روند نزدیکی آنها به واشنگتن و انداختن آنها به دامن دمشق بود. صد البته اگر چنین محاسبه ای هم وجود داشت، حمله کم سابقه آمریکاییها به ارتش سوریه پس از حمله آنها به واحدهای کرد در حومه شرقی دیرالزور در روز چهارشنبه به کلی آن را به هم ریخت. تلفات سنگین ناشی از این حمله و زمان و مکان خاص آن حامل این پیام مهم بود که کاخ سفید نه تنها با کنترل منابع ثروت سوریه توسط اسد و حامیانش موافق نیست، بلکه برای انجام این مهم بیش از پیش به متحدان کردش وابسته است. از این رو به صورت طبیعی یک پیامد مهم این حمله توقف روند نزدیکی کردها و دولت و زایل شدن فضایی است که پس از سقوط جنگنده روسی پدید آمد. به عبارت بهتر حمله هواپیماهای آمریکایی گرچه به تقویت مواضع کردها در شرق فرات و گذاشتن خط قرمزهای روشن جلو سوریها و حامیان روسی و ایرانیش انجامید، اما همزمان می تواند به تیرگی بیشتر روابط کردها و اسد و نتیجتا در تنگنا قرار گرفتن آنها در کانتون عفرین منجر شود. بازشدن دوباره آسمان عفرین به روی هواپیماهای ترکیه احتمالا نخستین پیامد حمله دیرالزور بود. از طرف دیگر حمله مزبور می تواند به مثابه ممنوعیت حمله به منبج از سوی ترکیه و محدودیت عملیات آن در عفرین هم تلقی شود. در واقع تصمیم اردوغان برای برگزاری اجلاس بعدی آستانه در استانبول واکنشی به همکاریهای نظامی روزهای اخیر بین آمریکاییها و نیروهای سوریه دمکراتیک است. ترکیه در دوسال گذشته با کنار نهادن سیاست قبلیش در قبال بحران سوریه، با رفت و آمد بین شرق و غرب و محورهای روسی ـ ایرانی و آمریکایی ـ عربی در پی جبران مافات و کاستن از پیامدهای منفی عدم سقوط بشار اسد و قدرت گیری کردها است. این استراتژی تا اندازه ای کپی برداری از سیاست زیگزاگی کردهاست که از همان آغاز از رهگذر آن فرصتهای طلایی بحران را می قاپیدند. پس از سه هفته جنگ ترکها و متحدان سوریشان پیشروی کندی داشته و کردها هم بدون حمایت هوایی، مقاومت کم نظیری از خود نشان داده اند. این به معنای آنست که ورود به مرکز عفرین به منزله استقبال از یک جنگ شهری پرتلفات و دارای مخاطرات بزرگ خواهد بود. امری که مطلقا به نفع حزب حاکم ترکیه نیست که سال آینده انتخاباتی حساس در پیش دارد. مضاف بر آن ورود محدود به منطقه و ایجاد یک نوار مرزی باریک می تواند در داخل ترکیه به عنوان پیروزی تلقی و در انتخابات از آن بهره برداری شود. به همین میزان تبعات سیاسی و تبلیغاتی یک جنگ شهری ویرانگر با نیروهای سوریه دمکراتیک که از مشروعیت نسبی بین المللی برخوردارند، آنقدر سنگین است که چانکایا تاب تحمل آن را نداشته باشد. در عرصه سیاسی هم همانگونه که در صدر این یادداشت اشاره شد، موازنه های فعلی میان بازیگران فرامنطقه ای و متحدان منطقه ای و داخلیشان دستکم در مقطع کنونی، اجازه تحولی اساسی در شمال سوریه را نمی دهد. علیرغم صف آراییهای متعدد و بعضا مصافهای خونبار کردها و نظام در شرق فرات، احتمالا دمشق میان کردها و واحدهای ارتش آزاد بعنوان دشمنانی خطرناکتر و با ضریب بالای عدم اطمینان، حضور اولی را در حومه شمال غربی استان حلب ترجیح می دهد. با این اوصاف علیرغم رجزخوانیهای اردوغان نه تنها به سمت منبج نخواهد رفت، بلکه اساسا وارد مرکز عفرین هم نخواهد شد. غیر از تحولات نظامی البته باید چشم براه پیامدها و آثار دیپلماسی پاندولی کردها و ترکها و پویاییهای سیاسی ناشی از آنها هم ماند و دید که روند حوادث را به کجا می برند.