۱۳۹۶/۰۴/۲۴

رابطە نخبە و ناسیونالیسم کورد – شمال میرزایی


نخبە و ناسیونالیسم رابطە تنگاتنگ باهم دارند، این رابطە چنان در هم تنیدە شدە است کە حتی نمیتوان بدون نخبە ملت و ناسیونالیسم را تصور کرد این رویکرد هر چند نگرش داتگرایانە نسبت بە منشاە ناسیونالیسم را زیر سوال میبرد اما حتی در صورتیکە ناسیونالیسم را امری ذاتی و طبیعی تلقی کنیم باز نقش نخبگان جامعە در تولید، گسترش و تقویت ملت و ناسیونالیسم را نمیتوان نادیدە گرفت. برای درک موضوع و خصوصا در رابطە با پیوند بین ناسیونالیسم و نخبە در ابتدا لازم میبینم کە دو موضوع را ابتدا روشن نمایم اول اینکە چون نخبە معانی گستردە دارد و تعریفی مشخص و ثابتی برای آن نمیتوان در نظر گرفت لذا در تعریف نخبە بە تعریفی کە آنتونی (ا) سمیت از نخبە ارائه‌ داده‌ است تکیە میکنم. او نخبە را کسی میداند کە خالق کارهای هنری و کارش تولید فکر است .ادوارد سعید متفکر، فیلسوف و جامعه‌ شناس سر شناس فلسطینی-امریکایی‌ در کتاب معروف خود ‘اورینتالیسم’ وجهه‌ تمایز روشنفکر با دیگران را در میزان تاثیری میداند که‌ افکار منحصر به‌ فردشخص بر جامعه‌ دارد. از این رو تمامی متخصصین در حوزەهای دیگر و یا کسانیکە در تعریف و یا تکثیر و پخش این ایدە فعال هستند شامل تعریفی نخبە نمیشوند، دوم اینکە بین نخبەای کە در چهار چوب دولت -ملت فعال است و سعی دارد تا بنیاد دولت -ملت را تدام و تقویت ببخشد با نخبەای کە در چهار چوب ملت بدون دولت فعال است و سعی دارد تا اولی را بە چالش بکشد و گاها در سدد ایجاد دولت-ملت است تمایز قائل شوم. بنا براین در این مقالە منظور از رابطە بین نخبە و ناسیونالیسم سرفا رابطە بین این دو در کانتکست ملت بدون دولت و در این مورد رابطە بین نخبە کورد با ناسیونالیسم کورد در کوردستان ایران و عراق میباشد. 
در اینجا لازم میبینم کە بە نظریەهای کە بە پیوند بین ناسیونالیسم و نخبە تاکید دارند نظر اجمالی بیفکنم. این تئوریها هر چند از رابطە بین نخبە و ناسیونالیسم سخن گفتەاند اما در واقع بە اثتثنای نظریە کیدیوری کە تا اندازەای بە این موضوع در جوامع کولونی آشارە دارد، بقیە از رابطە بین این دو در کانتکست ملتهای بدون دولت آن هم در خاورمیانە و خصوصا در موردی کە این مقالە بر آن تمرکز دارد سخنی نگفتەاند بە جز مواردی کە کە تمرکزشان بیشتر کاتالونها در اسپانیا، اسکاتلندیها در بریتانیا و کبکها در کانادا است. اما نظریاهای آنان میتواند در واقع چهار چوب نظری بحث ما در این مقالە باشد لذا در اینجا بە نظریەهای کیدیوری (Kedourie)، نیرین (Nairn)، بریولی (Breuily) و سمیت (Smith) کە هر کدام بخشی از بحثشان را بە این موضوع اختصاص دادەاند میپردازم و چون نظریەهای کیدیوری میتوانند نقش کاربردی در این بحث داشتە باشد بنابراین بیشتر بر آن تاکید میکنم.
کیدیوری همانند سایر مدرنیستها از جملە هابسباوم ( Hobsbawm)، گلنیر(Gellner) و آندرسون ( Anderson ) ناسیونالسیم را یک پدیدە مدرن میداند و آن را بە مریضی واگیردار تشبیهە میکند کە ابتدا در اواخر قرن هیجدهم در غرب بە وجود آمد و بعدا بە سرتاسر جهان شیوع پیداکرد. او نخبە را عامل و مسبب شیوع این ‘بیماری’ میداند. او میگوید کە نخبەها دکترینی را نسخە نویسی کردند کە در آن تصور میشد کە ملت یک امر داتی و اینکە مردم بطور طبیعی بر ملتهای گوناگون تقسیم شدەاند. این نخبەها کە در نتیجە روشنگری بە حاشیە راندە شدە بودند و جای در سیستم حکمرانی نداشتند از این طریق سعی داشتند تا مردم را موبیلاز و جایگاە از دست رفتە خود را در جامعە باز یابند. او بر نقش نخبە در جوامع کولونی متمرکز است و میگوید کە نخبەهای جوامع کلونی از فرهنگ جوامع کولونیالسیم تحصیل و سیراب شدە و از فرهنگ و سنت جامعە خود بیگانە و خود را با فرهنگ جامعە کولونیالیسم میشناسانند. این نخبەها آنقدر غرق فرهنگ کولونیالیسم شدە بودند کە در واقع ‘واقع خود’ را از یاد بردە بودند ولی درحین حال این بە معنی آن نبود کە فاصلە بین فرد کولونی و فرد کولونایز کننده‌ محو شدە باشد. برای مثال یک هندی ممکن بود در صورتیکە کاملا غربی شدە باشد و در فرهنگ کولونیالیسم ادغام و از فرهنگ خود بیگانە و ادای یک جنتلمن انگلیسی را در بیاورد، بە عنوان یک کارمند پذیرفتە شود اما پذیرفتن یک هندی در این سطح سرفا بە واسطە اینکە او از خود بیگانە شدە و همانند یک جنتلمن انگلیسی رفتار میکند وضعیت اجتماعی همسان و برابر با یک فرد انگلیسی را برای او رقم نمیزد. این نخبەها ناسیونالیسم را از غرب بە جوامع خود بردند. چنین رویکردی بە کولونی در کولونیالیسم در واقع موقعیتی است کە نخبە جوامع بدون دولت در دولت-ملت دارد با این تعریف کە نخبە ملت بدون دولت در چهار چوب دولت-ملت میتواند تا آنجا پذیرفتە شود کە در خدمت دولت-ملت غالب است اما این پذیرفتن بە معنای آن نیست کە او نیز مانند یک فرد و نخبە ای از ملت غالب مقبولیت داشتە باشند. بنابراین نخبە ملتهای بدون دولت کە در چهار چوب دولت فعالند نخبەای است کە دایرە فعالیت او محدود و منحصر بە تولد فکر در خدمت دولت-ملت غالب است.
نیرین نگاە مارکسیستی بە موضوع دارد. او ناسیونالیسم را یک پدیدە بورژوازی و ماحصل طبقە و انتشار ناموزون سرمایەدار میداند. او میگوید ناسیونالیسم نیازمند و همچنین مولد استثمار پیرامونی است کە نخبە محروم شدە آن، راهی جز ارجاع بە مردم و تودە و در نهایت بە ناسیونالیسم ندارد. بنابر این از نظر نیرین ناسیونالیسم در جوامع کولونی توسط الیت بە حاشیە راندن شدە از جامعە سازماندهی میشود و در واقع کنشی است بە حاکمیت کولونیالیسم. بە نظر میرسد کە نظریەهای نیرین متاثر از اسقلال مستعمراتی باشد کە در طول صد و پنجاە سال گذشتە دولت-ملت را بنیاد نهادند اما او از بیداری نخبەای کە بدون چشمداشت، تنها بە دلیل ستم ملی کە بر جامـعەای کە نخبە بدان تعلق دارد و او را وادار به‌ واکنش در مقابل ملت غالب کرده‌ اشارە نمیکند او همچنین از بیان وفاداری نخبە بە فرهنگی کە بدان وابسطە است و آن را در خطر میبیند نیز قاصر است. چنین رویکردی بە ناسیونالیسم را میتوان در فکر و نوشتار عباس ولی در رابطە با ظهور ناسیونالیسم کورد در ایران دید با این تفاوت کە او ناسیونالیسم کورد را نتیجە واکنش الیت کورد بە هویت و پروسە مدرنیزاسیون رضا خانی میداند کە در آن شیوەهای تولیدی از نوع غلە داری بە فرم تولید سرمایەداری تغییر میکند. او معتقد است کە چنین تغییری در شیوە تولید، کوردها را از مرحلەای بسیار ابتدای بە مرحلەای رساند کە در آن بورژوازی کورد بە حدی از رشد میرسد کە بستر مناسب برای ناسیوناالیسم کورد را فراهم میسازد چرا کە از ضروریات ظهور ناسیونالیسم، بە گمان او و بسیاری از مدرنیستها از جملە گلنر (Gellner) وجود بورژوازیی و تفکر سرمایەداری است. عباس ولی الیت را ضرورتا عنصری نمیبیند کە در جهت کسب جایگاە اجتماعی خود بە ناسیونالیسم گرایش پیدا کردە باشند.
از نگاە جان بیورلی ناسیونالیسم فرمی از سیاست است کە در جهت بە دست گرفتن قدرت از دیسکورس ناسیونالیسم برای توجیهە عمل خود و همچنین موبلاز کردن تودە مردم سود میجوید. او نیز مانند نیرین و کیدیوری نخبە را مسبب تولید ایدیولوژی ناسیونالیسم میداند. اما بر خلاف آنان کە بر بازیافت جایگاە از دست رفتە نخبە تاکید دارند، معتقد است کە ایدیولوژی ناسیونالیسم ناشی از مشکل رابطە بین دولت و جامعە است. با این تعریف کە بین دولت کە پدیدەای کهن است و جامعە فاصلەای میافتد و این فاصلە از طریق ناسیونالیسم و گفتمان مرتبط با آن پر میشود و بدین ترتیب دولت کە پیشتر فرم امپراتوری، دولت-شهری و غیره‌ را داشت و از طریق میتولوژی اقدام بە توجیهە حکوت خود میکردند بە سیستم بە دولت-ملت تبدیل میشود در این سیستم ملت دولت را از آن خود و دولت خود را در مقابل ملت جوابگو میداند.
آنتونی. د. (ا) سمت معتقد است کە ناسیونالیسم بسط و ادامە دهندە نوعی سازمان اجتماعی است کە ریشە در فرهنگ پیشا-تاریخ دارد بنابراین اگرچە او معتقد بە مدرن بودن ناسیونالیسم است اما ریشەهای آن بە فرهنگ، مذهب و سمبولهای جامعە مرتبط میداند . او فاکتور سیاسی و مذهبی را برای ظهور ناسیونالیسم اتنیکی بە رسمیت میشناسد اما او اظهار میدارد کە عصر جدید عصر بروز ‘دولت علمی’ است دولتی کە توانایی آن بر قابلیت تحت کنترل در آوردن علم و تکنولوژی جهت اقدام جمعی استوار است. او میگوید کە ظهور ‘دولت علمی’ چالشی بودە برای مشروعیت مذهب و در این میان نخبە نقش روحانیون مذهبی را بازی میکنند.
بنابراین نظریەهای کیدیوری، نیرین، بیورلی و اسمیت همگی بر مدرن بودن ناسیونالیسم تاکید داردن، آنها در اینکە ناسیونالیسم برای زندە ماندن و ادامە حیات نیازمند موبلایز کردن تودە است تاکید میورزند و همچنین معتقدند کە ناسیونالسیم برای این کار نیازمند نخبە است، نخبەای کە توانایی تولید دیسکورس و بە هم پوستن مولفەهای فرهنگی جامعە بە حق و حقوق جمعی را داشتە باشند.
با در نظر گرفتن این نظریەها در رابطە با نقش نخبە در ظهور، توسعە و ماندگاری ناسیونالیسم، نقش نخبە کورد را چگونە باید در رابطە با ناسیونالیسم کورد تعریف کرد. بدون شک وجهە بارز ناسیونالیسم پیش از هر مولفەهای دیگر بە زبان گرە خوردە است. زبان عاملی است کەاساسا ناسیونالیسم بر آن بنا شدە است. مولفەهای دیگر چون سرزمین مشترک، تاریخ مشترک و دیگر ملزومات کە هر یک از نظریە پردازان بە شکلی تقریبا مشابهە آن را تعریف میکنند در درجە دوم اهمیت قرار میگیرند. اما بدون زبان ناسیونالیسم را نمیتوان تصور کرد. لذا نخبە کورد در مرحلە اولیە ظهور ناسیونالیسم کورد بە کسی اتلاق میشود کە قاعدتا نقش مستقیم در تولید، نشر، حفظ، تداوم و ماندگاری زبان کوردی داشتە است این نخبەها ممکن است در گفتمان خود بە آنچە امروز ناسیونالیسم گفتە میشود هرگز فکر نکردە بودند زیرا ناسیونالیسم یک پدیده‌ مدرن است اما ساختاری از جامعە و ایدیولوژی را برای آن تجسم میکردند کە حکایت از نوع ساختاری اجتماعی و ایدولوژی ابتدایی متناسب با زندگی مردم کورد در آن مقطع تاریخی بود. این ایدولوژی و ساختاری اجتماعی در روند رو بە رشد خود در طول تاریخ، هم میبایستی جوابگوی نیازهای جامعە کورد باشد و هم پیچیدگی آن جامـعە را سازماندگی نماید کە ناسیونالیسم کورد در فرم مدرن آن بر آن ساختارها و ایدولوژیها بنیاد نهادە شدە است . پیوند دیالکیتیکی این دو زمانی روشن میشود کە ایدویولوژی و بیوروکراتیزاسیون را بە عنوان اصل لاینفک جامعە انسانی بە رسمیت بشناسیم. در هیج مرحله‌ای از تاریخ بشر ما شاهد نبود ساختار اجتماعی و ایدیولوژی نبوده‌ایم. ایدیولوژیها از توتم پرستی تا پرستش خدای واحد چندین هزار سال طول میکشد، ساختارهای ابتدایی اجتماعی و سیست بیوروکراتیک از فرم و شکل زیگورات و زندگی در غارها گرفتە تا شهر نشینی و پیدایش سیستمهای سیاسی امروزی نیز به‌ همین منوال سیر چند هزار ساله‌ از تاریخ بشریت را به‌ خود اختصاص داده‌اند. پیوند ساختارهای اجتماعی با ایدیولوژیها زمانی نیاز پیدا میکند که‌ جامعه‌ در روند رو به‌ جلو پیچیده‌تر میشود و این پیچیدگی نیازمند سیستمی است که‌ توانایی اداره‌ جامعه‌ را داشته‌ باشد. همزمان با پیچیدگی راوبط انسانها سازمان اجتماعی جامعه نیز پیچیده‌تر میشود این سازمان اجتماعی جهت بقاء خود نیازمند بیوروکراتیزاسیون است‌. در کوردستان ظهور این نوع از ایدیولوژی ابتدایی را میتوان در نوشتن اوستا بە زبان کوردی و نوشتار ‘مسحفە ڕەش’ (قرن ١٣) کتاب مقدس ایزدیها بە زبان کوردی کرمانجی دید. این روند تا بە سالهای ١٠٧٩ در شعرهای علی هریری ادامە پیدا میکند اما این دیدگاە ابتدایی بە ‘خود’ و ساختار جامعە میرود تا در سالهای ورود اعراب بە کوردستان شکل دیگر بە خود بگیرد بطوریکە در ”هرمزگان” شعر متعلق بە ١٣ قرن پیش شاعری از هورامانات کوردستان وضعیت هم کیشان خود را این چنین توصیف میکنند:
آتشکدەها ویران شدند
آتشها خاموش گشتند
مخان و مردان بزرگ خود را پنهان کردند
عربهای بی رحم روستاهای مردم فقیر را تا شارزور ویران نمودند
بە بردگی بردن زنان و دختران را
مردان شجاع در خود خود غلتیدند
زرتشتیان پیروان خود را از دست دادند
اهورا مزدا تنها ماند
متن کورد این شعر کە روی پوست گاو نوشتە شدە در موزە سولیمانیە در کوردستان باشور نگداری میشود بدین مضمون است:
هورمزگان رمان، ئاتران کوژانددو
ویشان شاردوه گه‌وره‌ی گه‌وره‌کان
زۆر کار ئه‌ره‌ب کرنه‌ خاپور
گنای پاله ئی هه‌تا شارزور
ژن و که‌نکیان وه دیل به‌شینا
میرد ئازا تلی وه روی هوێنا
روشت زه‌رده‌شتره مانوه بی که‌س
قرن ١٥ اشعار ملا حسن باتایی بە زبان کوردی مضمون مذهبی دارد. در اواخر همین قرن سلیم سلام ‘یوسف و زولیخا’ را به‌ زبان کوردی بە رشتە تحریر در میاورد (١٥٨٦). در همان ایام ملای جزیری اشعار سوفیگری میسراید. مقاومت تاریخی و اولیه‌ کوردها در قالب یک جریان سیاسی را میتوان در مانیفست وگفتمان فکری و ذهنی متفکران کورد در ادبیات ناسیونالیستی کلاسیک همچون شعر، حماسه‌ و روایات تاریخی مانند مم و زین، شرفنامه‌ و آثار حاج قادر کویی و پیرمرد غیره و‌ غیره‌ جستجو کرد آثاری که‌ بعدها به‌ وسیله‌ جریانات سیاسی از حالت ذهنی و ادبی به‌ حالت ابژکتیڤ و سیاسی در آمدند. بطوری که‌ اکادمیستها، شاعران و منتقدان ادبی معاصر کورد ضمن پیوند ادبیات تاریخی ناسیونالیسم کورد به‌ اساس و ریشه‌ هویت کوردی، آن را از مهمترین ارکان و منبع مهم برای الهامات ناسیونالیستی قلمداد میکنند احمد خانی (١٦٥١-١٧٠٧) کتاب معروف خود ‘مم و زین’ را در سال ١٦٩٤ با گفتمانی کاملا ناسیونالیستی میسراید. ادبیات ناسیونالیستی احمد خانی در واقع کهنتر از انقلاب فرانسه‌ در سا 1789 است که‌ به‌ گمان مدرنیستها ابتداو سر آغاز ایجاد دولت-ملت و گفتمانی ناسیونالیستی در اروپاست. خانی بە وضوع بە جغرافیای کوردستان واقف است. دیالکتها را میشناسد. مردمان ترک و فارس و عرب را برای خوانندگانش میشناساند. او میگوید کە ترک و فارس و عرب کوردستان را در محاصرە خود دارند و از سران قبایل کورد دعوت بە بر پایی پادشایی و دولت کورد میکند واز آنان میخواهد نفاق خود را دور بیندازند و دور این دولت کوردی گرد آیند. مم و زین اگرچه‌ مضمونی عاشقانه‌ دارد اما به‌ درستی ساختار اجتماعی جامعه‌ کورد را بیان میدارد، او ازطبقات ‌ اجتماعی زمان خود، زبان، ادبیات، مذهب، عرفان، سخن گفته‌ است. این مرحله‌ از تاریخ در واقع حکایت از پیچیدگی ساختار اجتماعی جامعه‌ کوردی دارد که‌ احمد خانی برای آن چهار چوب فلسفی و سیاسی را دست نشان میکند اما پیام او همانند یک نخبه‌ حدود دویست سال طول میکشد تا بە عامە مردم برسد. در نتیجه‌ فاصله‌ بین نخبه‌ و عامه‌، پیام ناسیونالیستی احمد خانی نمیتواند تغییر فوری و آنی در سیستم سیاسی و اجتماعی کوردها به‌ وجود بیاور‌د اما ادبیات او همانند شمشیری در خلاف سالهای بعد در گفتمان ناسیونالیستی حاج قادر کویی به‌ شکل منسجمتر و واضعتر بیان میشود. حاج قادر نیز همانند خانی بیشترین توجه‌ را به‌ زبان و هویت کوردی نشان میدهد. با پیچیده‌تر شدن ساختاری اجتماعی در کوردستان، تغییر شیوه‌های تولیدی، و دیگر تغییراتی که‌ به‌ طور مستقیم در زندگی مردم تاثیر داشتند نیاز به‌ تغییر و یا به‌ تعبیری تبدیل ادبیات ناسیونالیستی از وضعیت ذهنی به عینی ضرورت پیدا میکند. لذا اولین نشانه‌های یک سازمان منسجم در قالب یک حزب مدرن در کوردستان به‌ وجود میاید.
با این توصیف نقش روشنفکران کورد در ترسیم کار احزاب ناسیونالیسم سنتی تا به‌ امروز قابل لمس و درک است و کمتر احزاب ناسیونالیست کورد یافت میشود که‌ از سرچشمه‌ ادبیات ناسیونالیستی در جهت اهداف خود بهره‌ نبرده‌ باشند.‌ امروزه‌ صرف نظر از مکمل بودن ادبیات ناسیونالیستی و احزاب ناسیونالیستی، این دو کانسپت را میتوان از نگاهای متفات بررسی کرد : نگاه‌ اول بر این نکته‌ تاکید دارد که‌ ادبیات ناسیونالیستی متقدم بر احزاب ناسیونالیستی است؛ و این جریانات ناسیونالیستی است که‌ از ادبیات ناسیونالیستی استفاده‌ کرده‌‌اند؛ نگاه‌ بعدی اصرار بر متاخر بودن ادبیات ناسیونالیستی دارد و معتقد است که‌ جریانات سیاسی در جهت پیشبرد اهداف سیاسی خود اقدام به‌ خلق ادبیات ناسیونالیستی کرده ا ند و بلاخره دیدی که معتقد‌‌ است که‌ این کانسپتها به‌ موزات همدیگر و باهم متولد و رشد کرده‌ و در مسیر تکامل خود از هم بهره‌ برده‌ و به‌ یکی از مهمترین ارکان سیاسی که‌ همان دولت-ملت است بدل گشته‌اند. صرف نظر از تنوع دیدگاهها، میتوان اذعان داشت که مجموع این نظریه‌ها به‌ دو قطب‌ یا دو خطوط فکری اذلیستها و مدرنیته‌ بر میگردد که‌ در تقابل تنگاه‌ تنگ با هم قرار دارند. قطب اولی که‌ معتقد بر اذلی بودن ملت است، ادبیات ناسیونالیستی را مقدم بر احزاب ناسیونالیستی، که‌ پدیده‌ دوران مدرنیته‌ است، به‌ شمار میآورند، با این استدلال که‌ چون ملت اذلی است، ادبیات ناسیونالیستی که‌ ریشه‌ در ادب، هنر و فرهنگ کهن دارد میتواند خالق اندیشه‌ ناسیونالیستی و بلاخره‌ احزاب ناسیونالیستی در دوران مدرنیته‌ باشد. دومی که‌ بر مدرنیته‌ بودن ملت معتقد هستند این دو کانسپت را زاده‌ عصر مدرنیته‌ بشمار میآورند. پیوند ادبیات ناسیونالیستی با احزاب ناسیونالیست کورد را میتوان در وهله‌ اول با دید اولیها و و در وهله‌ دوم از منظڕ متاخرها وارسی کرد. چنین پیوندی را همچنین میتوان با نگاهی به‌ تاریخ آغازین دولت-ملت در خاورمیانه‌ که‌ با اضمحلال امپراتوری عثمانی در سال 1921 همزمان است؛ مورد تحقیق قرار داد. این دوره‌ در واقع آغاز ترادیسی بخشی از جنبش رهایی در قالب یک حزب سیاسی است که‌ خود را در جنبش سیاسی عبیدولله‌ نهری متبلور میکند و با اینکه این جنبش‌ سیاسی کاراکتری ملی-مذهبی دارد ولی از ادبیات آحمد خانی جهت توجیه‌ مبارزاتش با اصول عقلانی بهرمند میشود. ادبیات ناسیونالیستی مندرج در‌ شاهکار ادبی احمد دلالت بر این واقعیت دارد که ادبیات ناسیونالیستی کورد‌ به‌ لحاظ هویتی، کوردها را از دیگر ملتهای ترک و فارس عرب مجزا ساخته‌ است. اثر ادبی خانی در ورای رومانتیک بودنش از هویتی سخن میگوید که‌ مردمانی را هم از جنبه‌ فرهنگی و هم به‌ لحظ‌ جغرافیایی متمایز میکند؛ هویتی که‌ به‌ ابزاری برای تحقق مبارزات سیاسی کورد بدل گشته‌ است. بی سبب نیست که‌ خیلی از نویسندگانی همچون مارتین ڤن برونسن، جواده و عباس ولی،‌‌ احمد خانی را پدر ناسیونالیسم کورد مینامند. هرچند مم و زین به‌ ابعاد هویتی اشاره‌ دارد؛ شرف نامه‌ در اوج مباهات به‌ میرنشینان کورد و سرزمینشان توجه‌ دارد. اگر قلمرو و ملک و سرزمین را از مهمترین ارکان در موضوع و مبحث ناسیونالیستی به‌ حساب بیاوریم شرف نامه (1599-1597) اثر شرف خان بدلیسی را میتوانیم از زمره‌ ادبیات تاریخی ناسیونالیستی به‌ حساب بیاوریم که‌ آن هم مربوط به‌ دوران پیشا – دولت-ملت در خاورمیانه‌ بوده‌ است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر