۱۳۹۴/۱۰/۱۰

بحران اقتصاد ایران راه حل اقتصادی ندارد!

با حکم جدید شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی و مختومه شدن پروندۀ ابعاد نظامی برنامه هسته ای جمهوری اسلامی، راه برای اجرای برجام و لغو تحریم های اقتصادی هموار شده است. دولت روحانی و طرفدارانش چنین وانمود می کنند که با لغو تحریم ها، بحران اقتصادی ایران حل خواهد شد. در این حقیقتی نهفته است که با لغو تحریم ها، فضای تنفسی اقتصاد ایران گسترده تر شده و امکانات جدیدی برای کاهش فشار بر مردم فراهم خواهد آمد. اما تصور این که با لغو تحریم ها، چرخ های اقتصاد ایران به حرکت درآید و بحران کنونی اقتصاد کشور که بحرانی ساختاری است، حل و فصل شود، تصوری عبث خواهد بود. توجه داشته باشیم که هم اکنون بیش از نیمی از کارخانه ها و واحدهای تولیدی کشور تعطیل هستند، در حالی که طبق آمار دولتی ۸۵۰ هزار میلیارد تومان نقدینگی در کشور وجود دارد که می تواند تورم را گسترده تر از حد کنونی بالا ببرد. در چنین شرایطی خطر رکود تورمی، بر نگرانی دست اندرکاران افزوده است.
اما مشکل اساسی اقتصاد کشور، تنها رکود تورمی نیست. بخش گسترده ای از مواضع کلیدی اقتصاد کشور در اختیار دستگاه ولایت و نهادهای تحت امرش قرار دارد. علی عسگری رئیس کل سازمان امور مالیاتی کشور می گوید:« در حال حاضر ۴۰درصد کل اقتصاد کشور از مالیات معاف هستند و ۲۰ درصد اقتصاد نیز مربوط به فعالیت زیرزمینی است که این گروه نیز مالیات پرداخت نمی‌کنند». بر پایه سخنان این مسئول حکومتی، ۴۰درصد کل اقتصاد کشور در اختیار رهبر رژیم است. در کنار آن ۲۰ درصد اقتصاد کشور هم در اختیار سپاه پاسداران و نهادها و ارگان های همسو با آن است که اقتصاد زیر زمینی کشور را در اختیار دارند. باید توجه داشته باشیم که اجناس قاچاق وارداتی توسط «براداران قاچاقچی» از 160 اسکله غیرقانونی وارد کشور می شوند که زمانی ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز مدعی ساماندهی آنها شده بود. ستادی که در راس آن محمد رضا رحیمی معاون احمدی نژاد قرار داشت. مباحث دادگاه بابک زنجانی و سعید مرتضوی به خوبی نشان می دهد که هر دو آنها از نورچشمی های سپاه پاسداران بوده اند که با ارتباطات ویژه شان با سپاه پاسداران بخش گسترده ای از اموال عمومی در اختیار آنها قرار گرفته بود. تا جائی که در جلسه هفدهم دادگاه بابک زنجانی به صراحت عنوان شد که محمود احمدی نژاد رییس دولت وقت دستور داده است که بدون تشریفات قانونی ۱۳۸ شرکت شستا متعلق به سازمان تامین اجتماعی به بابک زنجانی منتقل شود. شرکت هائی که متعلق به سازمان تامین اجتماعی که کل سرمایه آن از پرداختی های بیمه کارگران جمع شده است و حاصل دسترنج آنهاست که اینگونه به غارت می رود.
مشکل اقتصاد ایران، تنها چنگ انداختن اختاپوس ولایت بر بخش گسترده ای از آن نیست. حتی «تجار محترم» که جزئی از پایه های حکومت دینی در کشور هستند، از این خوان یغما بی نصیب نمانده اند. به گفته رئیس کل سازمان امور مالیاتی کشور« اصناف در حالی که ۳۳ درصد تولید ناخالص داخلی را تشکیل می‌دهند، در سال ۱۳۹۳ (سال گذشته خورشیدی) فقط ۵ درصد کل مالیات‌ها را پرداخت کرده‌اند». توجه داشته باشیم که همین «تجار محترم» وقتی قرار شد درصد کمی بسیار کمی مالیات ارزش افزوده از آنها گرفته شود، چه هیاهوئی به پا کردند و دولت را مجبور به عقب نشینی ساختند. این بدان معناست که بخش وسیعی از سهم مالیاتی این بخش نیز دریافت نمی شود در حالی که سهم مالیات کارمندان ، کارگران و کارکنان بخش های گوناگون اداری و اقتصادی بصورت اتوماتیک و ماهانه از حقوق شان کسر می گردد. از سوی دیگر دریافت مالیات غیرمستقیم از اقشار پائین جامعه با بیرحمی تمام جریان دارد. به حقوق معوقه کارگران و کارکنان واحدهای خدماتی و تولیدی توجه کنید. در شرایط تورم گسترده، هر ماه تعویق پرداخت حقوق، به معنای کاهش ارزش واقعی آن است. یا به سپرده های کوچک بانکی توجه کنید که با توجه به تورم لجام گسیخته، تنها در ظرف چند سال، کل مبلغ سپرده، غارت می شود. دولتی که از بخش عظیمی از اقتصاد، مالیات نمی گیرد، با دریافت مالیات غیرمستقیم، بخش های پائین و کم درآمد جامعه را چپاول می کند.
توجه به آمار فوق نشان می دهد که میزان دریافت مالیات از سوی دولت برای راه اندازی امور اقتصاد بسیار پائین است. در شرایطی که ۴۰درصد کل اقتصاد قانونآ از مالیات معاف است؛ ۲۰ درصد اقتصاد، زیرزمینی است و از مالیات فرار می کند و اصناف بجای سهم ۳۳ درصدی در پرداخت مالیات تنها ۵ درصد مالیات می پردازند؛ درآمدهای دولت برای راه اندازی اقتصاد از کجا باید تامین شود؟. بدینگونه است که اقتصاد کشور تحت هدایت «داهیانه» رهبرکه مدافع اقتصاد مقاومتی است ، به اقتصاد تک محصولی و وابسته به نفت تبدیل شده است. تازه بخش گسترده ای از درآمدهای ناشی از فروش نفت هم در اختیار نهادهای تحت امر دستگاه ولایت، نهادهای رنگارنگ سرکوب فرهنگی، سیاسی، امنیتی و نظامی قرار می گیرد. بی جهت نیست که چرخ های بخش تولیدی اقتصاد از حرکت بازمانده اند؛ تامین مایحتاج مردم به مشکلی اساسی تبدیل شده است؛ مسئولیت های دولت در قبال آموزش رایگان، بهداشت و درمان رایگان و کمک به اقشار کم درآمد نیز تحت عنوان ساماندهی اقتصاد به کناری نهاده شده و به بهانه «آزاد» سازی اقتصاد، بخش های هر چه بیشتری از زیربناهای اقتصادی در اختیار نهادهای شبه دولتی قرار می گیرند. نهادهائی که اکنون «دولت پنهان» در جمهوری اسلامی را سازماندهی کرده اند و تحت هدایت رهبر رژیم، تمامی امورات کشور را در اختیار گرفته اند.
تسلط «دولت پنهان» بر کل اقتصاد کشور در کنار تسلط کامل آن بر نهادهای خبری ، تبلیغاتی و رسانه های عمومی و منابر مذهبی، زمینه فساد گسترده در کشور را فراهم آورده است. در نبود آزادی اطلاع و رسانه های همگانی مستقل که مسئله حیاتی دمکراسی است، امکان افشای دزدی ها و اختلاس ها و چپاول اموال عمومی به پائین ترین حد خود می رسد. بی جهت نیست که هر نوع تلاش خبرنگاران مستقل برای اطلاع رسانی متعهد با سرکوب گسترده روبرو می شود. از این روست که ایران به یکی از بزرگترین زندان های خبرنگاران در جهان تبدیل شده است. آن بخش از دزدی ها و اختلاس های هزاران میلیارد تومانی که اکنون به عرصه عمومی می رسد، ناشی از اختلاف نظرهای باندهای گوناگون قدرت است که تلاش می کنند قدرت رقبای خود را محدودتر کرده و زمینه پیشروی خود را آماده تر سازند. از سوی دیگر، فراگیرشدن شبکه های اجتماعی این امکان را در اختیار بخش گسترده ای از جوانان و مردم قرار داده است تا با استفاده از این امکان دست به افشاگری های گسترده بزنند.
با وجود قدرت مطلق دستگاه ولایت و تسلط آن بر بخش اعظم اقتصاد کشور و کنترل جهنمی اش بر رسانه های همگانی و تکیۀ کاملش بر شمشیر نهادهای سرکوب، امید به بهبود وضع اقتصادی کشور، امید عبثی است. مشکلات اقتصادی ایران بیش از آن که اقتصادی باشد، مشکلی سیاسی است. بدون در هم شکسته شدن ساختار قدرت بی مهار دستگاه ولایت و قطع ید آن بر اقتصاد کشور، هیچ نسخۀ اقتصادی نمی تواند اقتصاد بیمار کشور را از وضعیت فلج ویرانگر کنونی نجات دهد. از این روست که با قاطعیت می توان گفت مشکلات اقتصادی و بحران ساختاری آن راه حل اقتصادی ندارد بلکه راه حل آن سیاسی است.
سه-شنبه ۱ دی ۱۳۹۴ برابر با ۲۲ دسامبر ۲۰۱۵

۱۳۹۴/۰۹/۰۵

تنبیه جمعی، نشانۀ درماندگی در برابر آزادپوشان

مقاومت گسترده دختران و زنان کشور در برابر حجاب اجباری، وارد مرحلۀ تازه ای شده است. طرفداران پوشش اجباری که تمامی امکانات و اقتدار حاکمیت اسلامی در سی و هفت سال گذشته را برای تحمیل دیدگاه های واپسگرایانه شان بر زنان کشور به کار گرفته اند، حالا دیگر نه با «کم حجابی» و «بدحجابی» ، بلکه با «کشف حجاب» توسط زنان و دختران آزادپوش کشور روبرویند و نسبت به آن واکنش نشان می دهند. سردار سعید منتظرالمهدی سخنگوی نیروی انتظامی می گوید : « طبق مصوبه 427 شورای عالی انقلاب فرهنگی مبنی بر اشاعه فرهنگ حجاب در جامعه که به 26 دستگاه ابلاغ گردیده ، پلیس آخرین دستگاه است و چنانچه همه دستگاه‌ها به وظایف خود عمل کنند نیازی به حضور پلیس نیست و کم‌کاری و کاستی برخی دستگاه‌ها، پلیس را مجبور به برخورد سلبی می‌کند». حالا شکست تمامی اهرم های اشاعه فرهنگ منحط حجاب تحمیلی آشکار گردیده و نوبت به برخورد سرراست پلیسی رسیده است. در این راستاست که توقیف خودروهای حامل زنان آزادپوش در دستور نیروی انتظامی قرار گرفته تا جائی که به اعتراف همین سخنگوی نیروی انتظامی تنها در یک هفته به ۱۰ هزار راننده به دلیل کشف حجاب در خودرو تذکر داده شده و ۲ هزار خودرو نیز به همین اتهام توقیف و به پارکینگ ها منتقل شده است.
توقیف خوورو به دلیل کشف حجاب و انتقال آن به پارکینک، آخرین حربۀ حاکمیت تاریک اندیش اسلامی برای مقابله با مقاومت زنان است. باید توجه کنیم که تمامی تلاش های حاکمیت اسلامی برای تحمیل پوشش اجباری بر زنان با شکست مفتضحانه ای روبرو شده است. در جمهوری اسلامی 26 وزارتخانه، سازمان و دستگاه اجرایی موظف به اجرای اصولی برای گسترش فرهنگ «حجاب و عفاف» شده اند. برای مثال «سازمان تبلیغات اسلامی با ۱۱ وظیفه به ایجاد ۱۵۰ سایت و ۱۰ نشریه ویژه حجاب، افتتاح پژوهشکده حجاب، طرح آشنایی با فلسفه حجاب در دبیرستان‌ها و برپایی ۶۰ دوره کارگاه حجاب و عفاف در سراسر کشور» پرداخته است. در مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی برای ستاد امر به معروف و نهی از منکر یازده وظیفه تعریف شده است. در همین مصوبه برای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ۲۱ وظیفه برشمرده شده؛ «از جمله استفاده مناسب از لباس‌های اسلامی ملی در فیلم‌های سینمایی ، جلوگیری از انتشار و تبلیغ کالاهای فرهنگی که با فرهنگ عفاف و حجاب مغایرت داشته باشد، ترویج الگوهای مناسب برای عفاف و حجاب و ممانعت از ترویج فرهنگ مدگرایی منفی در محصولات و کالاهای فرهنگی، حمایت از انتشار نشریات تخصصی و پوشاک اسلامی و سعی در جهانی کردن این نشریات از طریق اینترنت». در این مصوبه برای وزارت صنعت نیز ۱۵ وظیفه مقرر شده است؛ » حمایت عملی از طراحان و تولید‌کنندگان پوشاک‌های ساده و اسلامی در جهت ایجاد تنوع در الگوهای پوشش اسلامی ؛ ممنوعیت ورود، تولید و عرضه مجسمه‌ها، عروسک‌ها، مانکن‌ها و تابلوهای مروج ضد عفاف نظیر نقاشی، فرش، روزنامه».
با وجود چنین حجمی از دستگاه های حکومتی با بودجه های سرسام آور، مقاومت در برابر حجاب اجباری روز به روز گسترده تر می شود. تا جائی که اکنون سرک کشیدن به درون خودروهای شخصی مردم نیز از وظایف نیروی انتظامی کشور محسوب می شود. در همین راستا، حالا دیگر حاکمیت در تلاش است تا خانواده ها را نیز به نیروی فشار برای اجرای این سیاست بشدت واپسگرایانه تبدیل کند. توقیف خودرو به بهانه کشف حجاب، یک تنبیه جمعی است. این به معنای محروم کردن یک خانواده به مدت یک هفته یا بیشتر از وسیله نقلیه خانوادگی است. هدف این نوع تنبیه، افزایش فشار بر به اصطلاح «مجرم» توسط نزدیکترین وابستگان اوست. این نشانۀ استیصال نهائی حاکمیت تاریک اندیش است. تنبیه جمعی و خانوادگی، شیوه سرکوب فاشیستی است. در تمامی سی و هفت سال حاکمیت جمهوری اسلامی، تنبیه جمعی و خانوادگی بر فعالان سیاسی و مدنی اعمال شده است. این تنبیه رذیلانه، در قبال خانواده های فعالان سیاسی دهۀ شصت با بیرحمی تمام به کار گرفته می شد و هم اکنون نیز ادامه دارد. نمونه تنبیه جمعی به عنوان یک شیوه فاشیستی سرکوب را در اقدامات دولت نژادپرست و فاشیستی دولت اسرائیل نیز مشاهده می کنیم. این دولت، خانه های خانواده های مبارزان فلسطینی که دست به اقدامات مسلحانه زده باشند را ابتدا منفجر و سپس با بولدوزر با خاک یکسان می کند. همین شیوه تنبیه جمعی را توسط فاشیست های داعشی در قبال ایزدی ها، مسیحیان، شیعیان و دگراندیشان، به خشن ترین وجهی شاهد هستیم. هدف تنبیه جمعی، بالا بردن حداکثر فشار بر کسانی است که قواعد و مقررات حکومت فاشیستی در هر شکل آن را بر نمی تابند. فاشیستها، جرم، اگر جرمی اتفاق افتاده باشد، را امری فردی نمی دانند. آنها به شیوه و مقررات مدرن حقوقی اعتنائی ندارند و بر پایه دستورالعمل ها و مقررات شرعی و حکومتی خود عمل می کنند. چه این مقررات ناشی از شرع انور شیعی باشد چه سنی چه آپارتاید اسرائیلی.
تنبیه جمعی آزادپوشان در ایران، بیان شکست تمام و عیار سیاستی است که در تمامی سی و هفت سال گذشته تلاش کرده مقاومت زنان را در هم بشکند. نباید فراموش کنیم که برای در هم شکستن مقاومت قهرمانانه زنان کشور، حاکمیت اسلامی تنها از شیوه های قانونی استفاده نکرده است. آنها با سازماندهی گروه های به اصطلاح «خودسر»، به بدترین و بیرحمانه ترین شیوه ها علیه زنان آزادپوش و خواهان حق اختیار بر تن و پوشش خود عمل کرده اند. سازماندهی «خفاش شب» در مشهد، «گروه قنات» در کرمان، تجاوز گروهی به زنان در باغ های اصفهان، تجاوز گروهی به دختران جوان در باغ های قزوین، اسیدپاسی های سازمانیافته در اصفهان نمونه های بر ملاء شدۀ اقدامات سازمانیافتۀ مخفی مقامات حکومتی است. سخن رانی های بیشرمانه ائمه جمعه علیه زنان را نیز نباید از یاد برد. به این سخنان آیت الله سید یوسف طباطبایی نژاد، نماینده ولی فقیه در استان و امام جمعه اصفهان توجه کنید:« این درست نیست که زن شاغل باشد و مرد بیکار، مرد تحقیر می‌شود وقتی که بخواهد از همسر خود پول بگیرد در حالی که زنان از این‌که شوهرشان از آنها حمایت مالی می‌کنند لذت می‌برند. فعالیت زنان در مغازه‌ها، ادارات و شرکت‌ها باید ممنوع شود / اینکه دختران ما راننده تریلی و کامیون باشند، یعنی هنوز ته دل ما آمریکایی است» . حقآ این سخنان امام جمعه اصفهان، چه از مقررات «دولت اسلامی عراق و شام» (داعش) کم دارد؟ بر این اقدمات، باید مجموعۀ محدویت های فعالیت در عرصه های اجتماعی را نیز افزود. سلب حق انتخاب رشته تحصیلی یا حتی محل تحصیل، جلوگیری از ورزش دختران به بهانه های واهی، جلوگیری از استخدام زنان مجرد، دخالت بیشرمانه در حق زنان برای بارداری یا عدم بارداری و ده ها نمونه دیگر، تلاش برای خانه نشین کردن زنان با طرح هائی همچون «دورکاری»، ایجاد مشکلات برای بازگشت به کار زنان تازه بچه دار شده، جلوگیری از کار زنان در مغازه ها و رستوران ها و …. را می توان در لیست تلاش های رذیلانۀ حاکمیت تاریک اندیش اسلامی در حق زنان بر شمرد.
اما تمامی تلاش های بیشرمانۀ حاکمیت اسلامی با شکست تمام عیار روبرو شده است. مقاومت گسترده دختران و زنان ایرانی، به حدی بوده است که در بسیاری از زمینه ها، حاکمیت مجبور گشته از مواضع خود عقب نشینی کند. به حضور گسترده دختران کشور در دانشگاه ها نگاه کنید؛ به نقش آفرینی های زنان کارگردان، نویسنده، نقاش ، هنرپیشه و هنرمند، نظری بیافکنید؛ به درخشش دختران ورزشکار کشور در مسابقات جهانی توجه کنید؛ خلاقیت های بی نظیر زنان و دختران کشور در دور زدن بایدها و نبایدهای حاکمیت را ملاحظه کنید؛ حضور قدرتمند زنان در اعتراضات کارگران، معلمان ، پرستاران و جنبش دادخواهی را مشاهده کنید، تا وزن و نقش جنبش زنان کشور را در مقابله با تاریک اندیشی اسلامی و استبداد مدافع بدترین نوع استثمار سرمایه داری را به خوبی ارزیابی کرده باشید. توجه داشته باشیم که روحانیت شیعه و آیت الله های جا خوش کرده در حجره های تاریک اندیشی و واپسگرائی، در زمینه دفاع از «مقدسات» دینی ، از برادران داعشی خود در «دولت اسلامی عراق و شام» هیچ کم ندارند. اگر آنها نمی توانند همانند وحشیان داعشی عمل کنند، به دلیل مقاومت گسترده ای است که جنبش زنان کشور در برابرشان سازمان داده اند. تا به حال دیده اید که حتی یک آیت الله و یا یک مرجع تقلید در ایران، اقدام جنایتکارانۀ «دولت اسلامی عراق و شام» در فروش زنان ایزدی و مسیحی در بازارهای عراق و سوریه را محکوم کرده باشد؟ منطق کشورداری حاکمان «جمهوری اسلامی ایران»، با منطق کشورداری «دولت اسلامی عراق و شام» هیچ تفاوت ماهوی ندارد. هر دو آنها می خواهند احکام شریعت و اسلام ناب محمدی را به اجرا بگذارند. اگر حاکمان ایران، مجبور شده اند در بسیاری از زمینه ها ، دست به عقب نشینی هائی بزنند، به دلیل جامعه ای است که در برابرشان مقاومت می کند. از دید مدعیان اسلام ناب محمدی چه شیعه و چه سنی، زنان، انسان های درجه دوم هستند، زنان نیمه انسان هستند و این تاریک اندیشان ضد زن تلاش می کنند این نگاه بیشرمانه را بر جامعه تحمیل کنند. اما زنان ایران این نگاه را بر نمی تابند و در برابر آن با چنگ و دندان و با تمام توان خود مقاومتی بسیار برجسته و درخشان را سازمان داده اند. تا جائی که جنبش زنان کشور و فراتر از آن کل زنان ایران به یکی از نیرومند ترین گورکنان حکومت اسلامی تبدیل شده اند. اما این نیرو برای این که بتواند همه ظرفیت های خود را به میدان بیاورد، باید از تمامی خواست های بیواسطه زنان کشور قاطعانه دفاع کند. از حق آزادی پوشش گرفته تا حق برابر در ارث، مزد برابر در برابر کار برابر، حق حضانت بر فرزند، حق طلاق ، حق مسافرت، حق انتخاب آزادانه رشته تحصیلی و شغل و کار و محل زندگی. این مجموعه خواست های اولیه است که نقدآ زنان فعال را با زنان اعماق در کنار هم گرد می آورد و جنبش زنان کشور را به نیروئی عظیم در کنار دیگر نیروهای اجتماعی برای در هم شکستن حاکمیت تاریک اندیش و مستبد اسلامی به میدان می آورد. در این میان وظیفه تمامی مردان، مردان فامیل، مردان همکار و همدرس و هم رزم است تا در دفاع از مبارزات درخشان زنان، همدوش و همراه و هم سنگر آنها باشند. مبارزه و مقاومت زنان، مبارزه ای تنها برای زنان کشور نیست، این مقاومت قهرمانانه، مبارزه مشترک همه مردمان این کشور در برابر تاریک اندیشی، واپسگرائی، توحش قرون وسطائی و استبداد سیاه دینی است که تلاش دارد ایران را از پیشرفت بازدارد و به دوران برده داری عشیرتی بازگرداند.
سه-شنبه ۳ آذر ۱۳۹۴ برابر با ۲۴ نوامبر ۲۰۱۵

۱۳۹۴/۰۸/۲۵

هزاران نفر در بزرگ‌شهر آمد در اعتراض بە ترور دولتی در فارقین راهپیمایی کردند

در بزرگ شهر آمد هزاران تن از شهروندان بە پیشاهنگی د ب پ با انجام یک راهپیمایی اقدامات دولت در سرکوب و کشتار مردم فارقین، نصیبین و جزیر را محکوم کردند
.
همزمان سازەهای مدنی ادنا اعلام کردند کە در راستای محاکمە و مجازات عاملان و مسئولان اینگونە اقدامات، موضوع را پیگیری خواهند کرد.
د ب پ آمد بە منظور محکوم کردن ترور دولتی در فارقین کە هم اکنون در نصیبین و جزیر نیز ادامە دارد فعالیتی را سازماندهی کرد. هزاران تن از مردم آمد پس از تجمع در مقابل دفاتر د ب پ نواحی ریزان و پیاس بە سوی دفتر د ب پ آمد بە حرکت درآمده و از آنجا راهپیمایی اعتراضی خود را آغاز کردند.
در این راهپیمایی مردم پارچەنوشتەهایی در دست گرفتە بودند کە بر آن نوشتە شده بود " ما در کوچەها مقاومت کردە و ممنوعیتها را بە رسمیت نمی شناسیم" و " زنده باد مقاومت خودمدیریتی " و بی وقفە شعارهای " زنده باد مقاومت فارقین" و " ما با مقاومت پیروز خواهیم شد " می‌دادند. گفتنی است کە بر مسیر راهپیمایی نیروهای پلیس و ماشینهای آب پاش مستقر شده بودند.
ما جهت مجازات مسئولان کشتارها تلاش خواهیم کرد
در همین روز اعضای بلوک صلح ادنا نیز بر علیە جنگ تحمیلۆی آ ک پ و کشتارجمعیهایی کە درکردستان انجام می گیرند در پارک اینونو تجمع کردە بودند.
حآضران در این تجمع پارچەنوشتەهایی در دست داشتند کە بر آن نوشتە بودند " ما برای حمایت از فارقین و پاریس در اینجا هستیم " ، " گزی نمی خوابد، از فارقین حمایت می کند " و " کشتارها را متوقف کنید " . آنها همچنین یکصدا شعارهای " شهیدان زندەاند" و " زنده باد مقاومت فارقین " سر می دادند. مسئولان و اعضای ه د پ ، ه د ک ، ایهاد، کسک ، دیسک سازەهای علویان ، خانەهای خلق و بسیاری از شهروندان در این حڕکت مشارکت داشتند.
در این تجمع رئیس مشترک ایهاد ادنا و سما پنیرچی سخنگوی بلوک صلح ادنا بیانیەهایی قرائت کردند. پنیرچی با بیان اینکە ظلم و ستم علیە خلق کرد اعمال می شود ، گفت:" در فارقین مقررات منع آمد و شد لغو گشتە ، اما سرکوب و فشار علیە مردم همچنان ادامە دارد. ما خواهان محاکمە و مجازات مسئولانی هستیم کە عامل سرکوب و ستمها در ١٢ روزە حکومت نظامی فارقین بودەاند و در این مسیر هر آنچە کە در توان داشتە باشیم خواهیم کرد. "
این تجمع در پایان با سردادن شعارهایی خاتمە یافت.

۱۳۹۴/۰۸/۲۲

شنگال ئازاد کرا بەڵام با بزانین چۆن ساڵێک و سێ مانگ لەمەوبەر، شنگال بۆ داعش چۆلکرا؟



shingal
نووسینی: وریا عەبدولخالق

ڕۆژى ٣-٨ قەزاى شنگال و ناحیەکانى ڕەبیعەو زوومارو سنونێ و خانسۆر و وانکێ بە کەمتر لە٢ سەعات کەوتە دەستى داعش و نەتوانرا ٥ سەعات بەرگرى بکرێت تا خەڵکى ئەو ناوچانە بتوانن ڕووبکەنە ڕۆژئاواى کوردستان کە ٥٠ کیلۆمەتر لە شنگالەوە دوورە , سنورى قەزاى شنگال سپێردرابوو بە فەرماندەیەکانى (سپیلک و هەڵگورد و سەفین ) کە زێرەڤانى و هێزى سەر بەیەکەکانى ٨٠و جگە لە هیزى لق و ناوچەکانى پارتى و ئاسایشى شنگال و هێزەکانى پۆلیس لە شنگال و زوومار کە سەر بە پارتین لەگەڵ هێزێکى بچوکى مەڵبەندى یەکێتى لە شنگال و زوومار , هێزەکانى پارتى بە گشتى لەلایەن سەربەست باپیرى بەرپرسى لقى شنگالەوە سەرپەرشتى دەکران . ڕۆژى ٢-٨ هێزەکەى یەکێتى نزیک زوومار توشى هێرشى داعش دەبن و بەردەوام دەبن لە شەڕ تا ١٤ کەسیان لێ شەهید دەبێت.
کە بەرپرسى هێزەکەى تیا دەبێت کە کارگێڕى مەڵبەندى موسڵى یەکێتى بوو , ڕۆژى ٣-٨ سەعات ٩ بەیانى سەرجەم هێزەکانى پارتى بەبێ تەقە و بەهات هات هەڵدێن و بە ڕێگایەکى ٢١٠ کیلۆمەتریدا بەسێ سەعات لە شنگالەوە تا پردى سحێلا ناوەستن و دواى شنگال ڕەبیعەو زوومارو سنونێ و خانەسۆر و وانکێ و ١٥٠ گوند چۆڵ دەکەن بۆ داعش و لەو کاتەدا سەربەست باپیرى بەرپرسى لق لە دهۆک دەبێت و موسا گەردى بەرپرسى یەکێک لە فەرماندەیەکان لە سۆلاڤ دەبێت و فەرماندەیەکى تریان بە ماڵ و منداڵەوە سێ هەفتەیە لە ئەنتالیاى تورکیایەو بە ملى شکاوى تا ئێستا نەگەڕاوەتەوە . دواتر پاش ئەوەى بێ تەقەکردن شنگال چۆڵ کرا ، زۆربەى ئێزیدیەکان بە ماوەى ٥ بۆ ٦ سەعات سەرکەوتن بۆ چیاى شنگال ئینجا داعش هاتنە شنگالەوەو لە گوندەکانى دەوروبەرى شنگال ٢٠٠٠ ئێزیدیان کوشت و سەدان کوردى تر لە برسان و تینوان گیانیان لە دەستداو نەوەکانى ئەبو لەهەب و ئەبوو جەهل پاش هەڵهاتنەکەى پارتى ٥٠٠ کچى ئێزیدیان بە دیل گرت و ، ئەگەر لەو ناحیەو ١٥٠گوندەدا و لە هەریەکەى سەعاتێک بەرگرى بکرایە ، دەیکردە هەفتەیەک و ئەو کارەساتە ڕووى نەدەدا . هەر ئەو ڕۆژە هێزەکەى یەکێتى پاش شکانى هێزەکانى پارتى ، داعش دێت بۆ پشتەوەیان و گەمارۆ دەدرێن و پاشان بەرگرى دەکەن تاهێزى یەپەگە دەگەنە فریایان و گەمارۆکە دەشکێنن و بریندارەکانیان دەگەیەننە نەخۆشخانەى شارى دێرکى ڕۆژئاواى کوردستان .
ڕۆژى ٦-٨سەعات ١ى دواى نیوەڕۆ داعش هێرش بۆ هەردوو قەزاى تلکێف و حەمدانیەو ناحیەکانى گوێرو باشیک ( بەعشیقە) و گۆگجەلى و بەرتلەو خازر دەست پێدەکات و سوپاى بارزان و سەرجەم هێزەکانى پارتى بەهات هات لە ماوەى ٢ سەعات بەرەو هەولێر هەڵدێن و داعش دەگاتە خازر و گوێرو تلکێف و بەرتلەو باشیک و حەمدانیە دەکەونە دەست داعش و بێ ئەوەى بەرگرى و شەهید و بریندارو شەڕ هەبێت . داعش لە قۆڵى خازرەوە دەگاتە بەرامبەر قەزاى بەردەڕەش و خەبات و داعش ٣٥ کیلۆمەتر لە هەولێرەوە دوور دەبێت و لە گوێرەوە ٤٠ کیلۆمەتر دوور دەبن بۆ هەولێر , لە گەڵ هەڵاتنەکەیا فەیسبووک بە فەرمانى پاراستن فیلتەر دەکرێت و ( لە زۆر تۆڕیش لە سلێمانى و کەرکوک و گەرمیان فلتەر دەبێت ، وەک ڕێبەر کویک چونکە سێرفەرى لە هەولێرە ) و سەعات ٢ مەسعوود بارزانى داواى هاوکارى لە یەکێتى و نەوشیروان مستەفا دەکات و هێزێکى گەورەى دژەتیرۆر و چەکى قورسى سەر بە یەکێتى دەگەنە هەولێرو لە خازر سەعات ٦ داعش لە پێشڕەوى بۆ هەولێر دەوستێنن و لەو کاتەوە ئەمنیەتى هەولێر دراوەتە دەست دژە تیرۆر ( ئەمە پارتى و یەکێتیش پشت ڕاستیان کردوەتەوە) و پاش جموجوڵى داعش لە ١٥ کیلۆمەترى خواروى مەخمور ترس لە کەوتنى ئەوێش دەبێت بۆ شەوى ٧ى مانگ بەفرمانى نەوشیروان مستەفا وەزیرى پێشمەرگە دەگاتە مەخمور و شەو لەوێ دەبێت و هێزێکى زۆر دەگاتە مەخموور و بە فرمانى کۆسرەت ڕەسوڵ هێزێک بە سەرپەرشتى (مامە غەفە) دەگەنە گوێرو ، گوێر ڕزگار دەکەن بەیانى رۆژى ٧ى مانگ تەسلیمى هێزەکانى پارتى دەکەنەوەو ، هەمان بەیانى مستەفاى سەید قادر پاش دڵنیا بوون لە ڕەوشى مەخموور، دەگەڕێتەوە هەولێر و ، بۆ نیوەڕۆکەى پاش چەند تەقەیەکى کەم ، پێشمەرگە لەوێش پاشەکشەدەکەن و ، هەر بەهات هات تا دیبەگە ناوەستن و ، پەکەکە کە کەمپێکى لە مەخموور هەیە ، بەناوى کەمپى کاوە ناکشێنەوە و تا ئێستاش کەمپەکە دەپارێزن و هێزێکى یەکێتیش لە چیاى بازاڕگەى سەرووى مەخموور جێگیر دەبن و سەعات ١١ى هەمان ڕۆژ گوێریش بێ تەقە تەسلیم دەبێتەوەو فەرماندەى هێزەکانى پارتى لێگززەکەى و قەناسەکەى دەمانچەکەى بۆ داعش جێ دەهێلێت و لە کاتى هەڵهاتن خۆى بە دواوەى مێگزەمینێکدا هەڵدەواسێت ( ئەو فەرماندەیە لاى خەڵکى چەمچەماڵ و کەرکوک ناسراوە لە بەر ڕەچاوى دۆخى کۆمەڵایەتى ناوەکەى نانوسم ) و بەو جۆرە گوێریش دەکەوێتەوە دەست داعش و ڕۆژى ٧-٨ قوباد تاڵەبانى سەردانى سەدەکەى موسڵ دەکات و ، فەرماندەکانى زێرەڤانى خۆیان زۆر موسەیتەر پیشان دەدەن و قوباد تاڵەبانى کاتێ هەمان ڕۆژ دەگەڕێتەوە هەولێر هێشتا نەگەیشتوەتە ئەنجومەنى وەزیران پێى ڕادەگەیەنن ، سەدى موسڵ کەوتە دەست داعش.
هەمان ڕۆژ لە سەعات یەکەوە پاراستن سەرجەم کەناڵەکان ئاگادار دەکاتەوە بە بیانووى پاراستنى ئەمنى قەومى و دانەبەزینى ورەى هاوڵاتیان نابێ هەواڵى کەوتنى تلکیف و خازر و مەخمور و حەمدانیەو باشیک و بەرتلە و مەخمور و گوێر بڵاو بکرێتەوە.
دەرەنجام:
١- لە دوو ڕۆژى جیاواز و لە پێنج شەش سەعاتدا ٤ قەزاو دە ناحیەو ٣٠٠ گوند تەسلیمى داعش کرا
٢- هەر کەسێک بڵێت تاکتیکەو پلانە (کۆمەڵێ چڵکاوخۆرئەیانەوێ شکستەکە بشارنەوە) ئەوا ئەگەر وابێت خیانەتە ئەبێ ئەتک بکڕێ چونکە تاکتیک بە قوربانى کردنى گیانى کوردانى ئێزیدى ناکڕێ حاڵى حازر پتر لە ٣٠٠٠ شەهیدیان هەیەو من دلنیام تاکتیک نیە چونکە پارتى ئامادەنیە مودیر ناحیەیەک لە هەولێر بداتە یەکێتى و گۆڕان ، کەچى ناچار بووە هەولێر بداتە دەست دژەتیرۆر.
٣- ڕاکردنى پارتى لەو چوار قەزایە زۆر نامەنتیقیە چونکە ئەم شکستە لە ماوەى مانگێک یان هەفتەیەک نەبووە ، بەڵکو لە شنگالەوە تا سحێلا ٢١٠ کیلۆمەترە، ئەگەر ئۆتۆمبیلەکان لە ١٠٠ ڕۆشتبێت ئەوا ڕێک ئەو دوو سەعاتە دەکات کە هەڵهاتوون.
٤- پارتى ٣ ساڵە درێغى لە دژایەتى پەکەکە و پەیەدە نەکردووە , ئێستا پەیەدە ئەو ناوچانە ڕزگار دەکاتەوە کە پارتى شکستى تێدا خواردووە.
٥- تا ئێستا بەرپرسانى یەکێتى و گۆڕان توشى شۆک بوون بۆ پارتى بەرگرى پێ ناکرێ و بە دوو تەقە هەڵدێ لە کاتێکدا هێزەکانى پارتى خاوەنى چەکى زیاترن.
٦- لە کەوتنى موسڵەوە ئەم ناوچانە نیمچە ئارام بوون بۆ بەیەکەم تەقە وا کەوتنە دەست داعش.
٧- بەداخەوە ئێستا تەواوى ناوچە کوردیەکانى موسڵ (قەزاى شنگال و قەزاى تلکێف و قەزاى حەمدانیەو ناحیەکانى زوومارو ڕەبیعەو سنون و خانە سۆر و وانکێ و باشیک و بەرتلەو خازرو گۆگجەلى و نەمردوود و ئاڤەنگى و ٣٠٠ گوند و قەزاى تەلعفەر) لەچنگى داعشدان و لە پارێزگاى هەولێر (قەزاى مەخمور و ناحیەکانى گوێرو باقرت)  لە چنگى داعشدان و سنورى پارتى گەڕاوەتەوە بۆ سنورى هێڵى ٣٦.

۱۳۹۴/۰۸/۱۷

ناوی وەزیرانی کابینەی کۆماری کوردستان



kurdistan-republic-cabinet
رۆژی ٢ی ڕێبەندان، واتە ٢٢ی ژانویە/ کانونی دووەمی ساڵی ١٩٤٦، پێشەوا “قازی محەمەد” بڕیاری دامەزراندنی کۆماری کوردستانی لە مھاباد ڕاگەیاند. لە رۆژی ١١-٢-١٩٤٦دا رۆژنامەی کوردستان ناوی ئەندامانی ئەنجومەنی وەزیرانی ئەو کۆمارە و سەرۆک وەزیرانی بڵاوکردەوە کە ھەموویان کەسێتی نیشتمانیی ناسراوی ناوچەکە بوون.
ناوی وەزیرەکانی کۆماری کوردستان لە مەهاباد:
١- حاجی بابە شێخ سیادەت: سەرۆک وەزیر
٢- مەلا حوسێنی مەجدی: وەزیری عەدڵییە
٣- موحەمەد حوسێنخانی سەیفی قازی: وەزیری بەرگری
٤- حاجی موستەفای داودی: وەزیری بازرگانی
٥- مەنافی کەریمی: وەزیری پەروەردە و زانیاری
٦- سەدیقی حەیدەری: وەزیری ڕاگەیاندن
٧- مەحموودی وەلیزادە: وەزیری کشتوکاڵ
٨- سەید موحەمەدی تەھازادە (ئەیوبییان): وەزیری تەندروستی
٩- خەلیلی خوسرەوی: وەزیری کار
١٠- ئەحمەدی ئیلاھی: وەزیری دارایی و ئابووریی
١١- عەبدولڕەحمانی ئێلخانیزادە: وەزیری موشاویر (ڕاوێژکار)
١٢- ئیسماعیلی ئێلخانیزادە: وەزیری ڕێگاوبان
١٣- کەریمی ئەحمەدەین: وەزیری پۆست و تێلگراف
١٤- موحەمەد ئەمینی موعینی: وەزیری ناوخۆ
جێی ئاماژەیە زۆربەی وەزیرەکان، ئەندامانی کۆمەڵەی ژ.ک و دواییش ئەندامی حزبی ديموكراتى کوردستان بوون. ھەرکەس بە ئەندازەی پسپۆڕیی خۆی تێدەکۆشا، بەڵام ھەڵسووڕێنەری راسته‌قینه‌ و ڕێنیشاندەری ھەمووان پێشەوا قازی محەمەدی نەمر بوو.

۱۳۹۴/۰۸/۰۴

وێنەیەکی مێژووی سەرەتای شۆڕشی گەلانی ئێران لە مهاباد


لە ڕاستەوە: ١- غەنی بلووریان ٢- سەننار مامەدی ٣- ئەمیر قازی ٤- سارمەدین سادق وەزیری ٥- عەبدولڕەحمان قاسملوو ٦- حەمەدەمین سیراجی ٧- ئەحمەد قازی ٨- نەبی قادری
لە ڕاستەوە: ١- غەنی بلووریان ٢- سەننار مامەدی ٣- ئەمیر قازی ٤- سارمەدین سادق وەزیری ٥- عەبدولڕەحمان قاسملوو ٦- حەمەدەمین سیراجی ٧- ئەحمەد قازی ٨- نەبی قادری

۱۳۹۴/۰۷/۲۹

حزب کارگران کردستان /تقیه سیاسی به مثابه راهبرد


selah-xediw
‌صلاح الدین خدیو
چند سال پیش عبداله اوجالان رهبر زندانی پ.ک.ک با نوشتن مقاله ای در روزنامه ایتالیایی المانیستو با تاکید مجدد بر مبارزه با سرمایه داری، بر ایده های چپگرایانه خود تاکید کرد. اوجالان در این مقاله سرمایه داری را پدیده ای خواند که با هزار نقاب گوناگون در تکاپوست و از این رو مبارزه با آن را دشوار خواند.ت وصیف اوجالان از سرمایه داری اما به نحوی غریب وصف حال پ.ک.ک نیز هست. واقعیت آن است که این بزرگترین و منسجم ترین حزب تاریخ کردها با نقابها ، نامها، سیاستها و برنامه های گوناگون در کشورهای دارای جمعیت کرد در حال فعالیت است، بدون آنکه گذشت زمان و واقعیتهای جهان پیرامون ذره ای از رومانتیسم ملیگرایانه و آرمانگرایی انقلابی آن کاسته باشد.
اصولا برآمدن پ.ک.ک در اواخر دهه هفتاد در دنیای احزاب خودمختاری طلب کرد خرق عادتی تاریخی بود. اوجالان این دانشجوی چپگرای دهه هفتاد دانشگاههای ترکیه برای درانداختن این طرح نو مجبور بود که به حواشی نظریه مارکسیسم رجوع نماید.مقدمه انگلس برترجمه ایتالیایی مانیفست کمونیست این محمل را به دست وی داد تا مبنایی نظری برای تز ” کردستان سوسیالیست و یکپارچه ” خود فراهم کند. دشوار می توان تصور کرد که حتی اکنون نیز پ.ک.ک با این آرمان به طور کامل وداع کرده باشد.برخلاف ناظرانی که چرخشها و نوسانهای عملی و نظری این حزب را دال بر عدول آن از آرمانهای اولیه می دانند، شواهد و قراینی گوناگون عکس این موضوع را نشان میدهد. حتی این تناقضات به نوعی بیانگر جان سختی و استقامت نظری این حزب در این رابطه است. به عبارت بهتر برای حزبی که شاخه عراقیش در پی استقلال اقلیم کردستان کمابیش فعال شده و بازوی سوریش عملا به کانتونیزه کردن منطقه کردنشین این کشور روی آورده ، شراکت سیاسی با حزب عدالت و توسعه اگر غیر ممکن نباشد ، صعوبت و دشواری آن مثال زدنی خواهد بود!

همانگونه که دشوار می توان با این فرض همراهی نمود که پ.ک.ک حتی در گوشه ای از ذهنش جایی هر چند کوچک برای مقوله خلع سلاح باز کرده باشد.به همان اندازه نیز غیر ممکن است که مراد قریلان و جمیل باییک را بدون لباس کردی و سلاح در هیات اعضای کابینه و پارلمان ترکیه تصور کرد .سیاست نهادی برای این حزب چپگرا تنها ابزاری در خدمت سیاست رادیکال انقلابی و مذاکره نیز بخشی از مبارزه است.
ورود پ.ک.ک به مذاکره در سال 2012 البته از سر قدرت نبود. همانگونه که در گشایش کردی سال 2009 و نیز اعلام آتش بس متعاقب دستگیری اوجالان درسال 2000 نیز این عملگرایی صرف و برخی بن بستهای استراتژیک بود که ” قندیل ” را به عدول ظاهری از مواضع رادیکالش کشانید.جدی ترین تجربه گشایش سیاسی در روابط کردها و ترکیه البته آخرین ابتکار عمل سیاسی در این باره بود که در اواخر 2012 آغاز و اوت امسال علیرغم خوشبینی های اولیه مرگ آن اعلام شد.
در آغاز این مذاکرات دولت اسلامگرای ترکیه در بهترین موقعیت داخلی و خارجی خود قرار داشت.رشد خیره کننده اقتصادی در کنار انفتاح دمکراتیک داخلی و چشم انداز فریبنده ماهها و سالهای اول بهار عربی ، تجربه اسلام میانه رو و محافظه کار ترکی را به مدلی قابل ستایش در میان همسایگان عرب وناظران غربی تبدیل کرده بود. ترکیه با موفقیت چالش اسلامگرایی و کمالیسم و ارتش و نهادهای دمکراتیک را پشت سر گذاشته و اعتماد به نفس بوجود آمده را در راه چاره جویی مساله کرد خرج می کرد. چه اصولا کشور الگو نباید مساله امنیتی و سیاسی عمده داشته باشد.با این پیش زمینه حزب عدالت و توسعه وارد مذاکره با کردها شد.پ.ک.ک نیز با درک وضعیت فوق الذکر و در پیش گرفتن عمل گرایی استراتژیک وارد پروسه ای شد که مانند بسیاری از تجربیات پیشین آن را تنها در هیات ایستگاهی موقت و مرحله ای از تکامل خویش می دانست. اینکه پ.ک.ک حتی در صورت موفقیت تام و کامل روند موصوف به خلع سلاح گردن نمی نهاد ، در سطور بالا مورد اشاره قرار گرفت.
اما به راستی پ.ک.ک از مذاکره چه می خواست؟ می توان با خوانش اتفاقات و حوادث پیش آمده تا حدی به این سوال پاسخ داد. می توان گفت که پ.ک.ک در چشم انداز نهایی خود از گفتگوهای صلح بدنبال کسب نوعی امتیازات حقوقی از رهگذر تغییر قانون اساسی و نیز تحمیل برخی خواسته های حقیقی به هدف ایجاد اختلال در حاکمیت دولت بود. بهترین مثال در این رابطه ، جنبش جوانان میهن پرست انقلابی است.
جنبش جوانان میهن پرست انقلابی که در دوماه گذشته حاکمیت آنکارا را در بسیاری از شهرها و مناطق کردنشین مختل کرده اند، نوعی میلیشیای شهری با هزاران عضو هستند که به تمامی در دوره آتش بس دوساله در قلب کردستان ترکیه پا گرفته اند. دو عامل عمده نیز در این میان به شیوه ای موثر در خدمت این تقیه سیاسی استراتژیک قرار گرفت.روی آوردن اردوغان به اقتدارگرایی در داخل از سال 2010و نیز تمنای آن برای تغییر نظام دمشق و تشکیل بلوک اخوانی از استانبول تا قاهره. آرزویی که امروزه معلوم شده چندان با حساب و کتاب نبوده است.تغییر اوضاع در سوریه و برآمدن داعش و ترس و نگرانی جامعه بین المللی فرصتی طلایی در اختیارپ.ک.ک عملگرا و مترصد فرصت برای پیگیری اهداف ناسیونالیستی و چپگرایانه اش قرارداد. مقاومت در کوبانی و اثبات کارآمدیش در مقابله با افراطیون اسلامگرا ، مشروعیت سیاسی عظیمی را برای حزبی به ارمغان آورد که در لیست تروریسم آمریکا و اتحادیه اروپا قرار داشت و کارزار تبلیغاتی بزرگی نیز در سراسر جهان به نفع آن به راه افتاد. برخلاف آن استراتژیستهای عدالت و توسعه به قدری در سوریه بد بازی کرده بودند که چاره ای جز انتخاب میان داعش و پ.ک.ک نداشتند. این وضعیت را در مقام تمثیل می توان به اجبار اسراییل در انتخاب میان دو گزینه انتخاب بین حماس به عنوان دشمن دیرپا و استراتژیک و داعش تندرو و البته گذرا تشبیه نمود. صدالبته افکار عمومی منزجر ازداعش ملاحظات استراتژیک آنکارا را نداشته و چنین موضعگیریهایی را برنمی تافتند.
وضعیت پیش آمده پ.ک.ک را نیز در مقابل دو انتخاب سرنوشت ساز و صد البته دلپذیرتر از رقیبش قرار داد:به دفاع و تحکیم کانتونهای سه گانه کردستان سوریه ادامه دهد و یا با ادامه مذاکرات با کاخ چانکایا به صورت دایم با سیاست انقلابی وداع و به سیاست نهادی بپردازد. البته با این ملاحظه که طرف ترکی نیز با ملاحظه محدودیتهایش در میان رای دهندگان و فرصت طلبی رقبایش و قمار از پیش باخته در خاورمیانه عربی ، رغبتی به نرمش بیشتر و حتی عمل به مواعید قبلی نشان نمی داد.
انتخاب پ.ک.ک از ابتدا روشن بود.کانتونهای کردستان سوریه بدلایلی که در سطور فوق به آن اشاره شد ،برایش اهمیتی به مراتب بیشتر داشتند.پدیده ای که حزب عدالت و توسعه اساسا نمی توانست تحمل کند.موفقیت خیره کننده حزب دمکراتیک خلقها در انتخابات پارلمانی ترکیه و حضور آن به مثابه وجود شاخه سیاسی پ.ک.ک در پارلمان نیز نتوانست بن بست بوجود آمده را بشکند.موفقیت این حزب که از رهگذر پیروزی کوبانی و نیز شعارهای چپگرایانه و سرتاسریش -نه لزوما محلی- بدست آمد، حامل تناقضی دیگر بود که صحنه سیاسی ترکیه را بیش از پیش آچمز نمود. پیروزی حزب طرفدار پ.ک.ک به بهای تضعیف حزب اردوغان به دست آمده بود که اساسا خود زمینه های سیاسی و اجتماعی حضور آن را فراهم آورده بود.حزب عدالت و توسعه غیر از ریزش آرایش در کردستان ، با از دست دادن طرفدارانش در مناطق غربی و صنعتی ترکیه نیز مواجه شد که اقتدارگرایی و محافظه کاری فزاینده اجتماعی آن و نیز بروز و ظهور بیش از پیش عامل کردی در سیاست ترکیه را بر نمی تافتند. اردوغان راه برون رفت از این وضعیت را در جنگ و متعاقب آن انتخابات زودرس یافت.کشتن دو افسر پلیس ترکیه اشتباه راهبردی پ.ک.ک بود که بهانه لازم را به دست حزب حاکم داد.
اکنون که بسیاری از تحلیلگران از مخاطرات بازگشت ترکیه به دهه 90 سخن می گویند، حزب دمکراتیک خلق ها و صلاح الدین دمیرتاش باید بتوانند سیر حوادث را کنترل کنند. درست است که همواره احزاب سیاسی کرد در ترکیه تابع پ ک ک بوده و از پایگاه سیاسی آن به عنوان حزب مادر تغذیه کرده اند، اما دمیرتاش و حزب دمکراتیک خلق ها برای اولین بار توانسته اند از پایگاه سنتی پ ک ک فراروی کرده و اقلیت های دیگر و نیز اقشار ناراضی ترک را بسوی خود جلب کنند. این فراروی به دمیرتاش و حزبش حداقلی از خودمختاری در برابر پ ک ک بخشیده است که بر اساس آن می توانند با ادبیاتی روشن همه مظاهر خشونت را اعم از دولتی و غیر دولتی مورد انتقاد قرار دهد. از این رو شکست حزب دمکراتیک خلق ها در انتخابات زودهنگام به معنای تضعیف راه حل های سیاسی برای حل مساله کرد و اهمیت یافتن دوباره نقش ارتش خواهد بود و این چیزی نیست که حتی به صورت کوتاه مدت هم به نفع پ.ک.ک باشد. مضاف برآن درشرایط کنونی که جنگ و بی ثباتی سیاسی افقهای تاریکی را فراروی آینده ترکیه و مساله کردها قرار داده است،ایفای نقشی مستقل تر از سوی دمیرتاش و حزبش ، در میان نیروهای اجتماعی هوادارش آسانتر پذیرفته خواهد شد و این فرصتی تاریخی برای رهایی از دوقطبی قندیل – آنکارا و اعطای فرصت به راه حلهای میانه و سیاسی است.به عبارت بهتر حزب دمکراتیک خلقها و سیاست ورزی سراسریش می تواند راه برون رفت باشد.
چراوان

۱۳۹۴/۰۷/۲۶

“بخوانید و خود قضاوت کنید”، آیا دولت ترکیه عملکردی ناکارامد داشته یا نه؟


ezgi-1
ازگی باشاران- رادیکال
ترجمه از ترکی: مسعود مناف/ از کردی: ع. گلی- ان ان اس روژ انفجارهای آنکارا خونبارترین حمله تروریستی تاریخ ترکیه بحساب می آید. هشت ساعت پس از انفجارها نخست وزیر بر صفحه تلویزیون ظاهر شد و گفت “به همه مردم اعلام می کنم که امروز نیز باید همچون گذشته، هم غم و هم درد همدیگر باشیم. چگونه پیشتر عاملان حملات دیاربکر/ آمد، پرسوس و ریحانلی را بازداشت و تسلیم دستگاه قضاء کردیم، عاملان این انفجار را نیز خواهیم یافت”.
آیا واقعا عاملان حملات گذشته رصد، بازداشت و تمام رابط هایشان آشکار شده و ما اطلاع نداریم؟
من امروز مو به مو رویدادهای آنکارا را برای شما بازگو خواهم کرد، سپس شما به قضاوت بنشینید و بگویید که آیا دولت حقیقتا عاملان حملات گذشته را یافته است و یا اینکه نهادهای امنیتی و اطلاعاتی عملکردی ضعیف داشته اند؟
۱. روز ۲۹ سپتامبر ۲۰۱۳، یکی از خبرهای “ادریس امن” در رابطه به الحاق ۴ جوان اهل آدیامان به صفوف جهادیست ها [در سوریه] تیتر اول روزنامه رادیکال شد.
۲. یکی از این جوان ها به نام “محمد گازی د” در سوریه ازدواج کرد و همراه با همسرش به آدیامان بازگشت. سال ۲۰۱۴ بود و مثل اینکه هیچ اتفاقی روی نداده باشد، وی همچون فردی عادی و بی مشکل در شهر در آمد و شد بود.

۳. “محمد گازی د”، در آدیامان در قهوه خانه ای به نام “قهوه خانه اسلام” چهار جوان دیگر را برای پیوستن به صفوف داعش راضی می کند.
۴. یکی از این افراد به نام “اورهان گ” روز ۵ ژوئن، بمبی را در میان میتینگ انتخاباتی حزب دموکراتیک خلق ها در دیاربکر کار گذاشت.
۵. “اورهان گ” یک شب پیش از کارگذاشتن بمب توسط نیروهای امنیتی در یک هتل به جرم نرفتن به خدمت سربازی، بازداشت و [پس از مدتی] آزاد شده بود. او فردای همان روز بمبی را در میتینگ حزب دموکراتیک خلق ها کار گذاشته بود. در مقاله ای که روز ۱۶ ژوئن نوشتم اشاره کرده بودم که “انفجار دیاربکر/ آمد توسط یک جوان عضو داعش صورت گرفته است”. همانزمان نوشتم که عامل این انفجار شناسایی شده و پیش از به وقوع پیوستن یک انفجار خونبار دیگر باید به این اطلاعات توجه شود.
۶. رویدادهای خونبارتری نیز به وقوع پیوست. روز ۲۰ جولای ۲۰۱۵ در باغچه یک مرکز فرهنگی در شهر پرسوس مجموعه ای جوان از اقصی نقاط ترکیه گردهم آمده بودند تا به کوبانی بروند و جان تازه ای به این شهر ببخشند. بمبی فاجعه بار منفجر شد و ۳۲ جوان جان خود را از دست دادند.
۷. نام یکی از عاملان حملات انتحاری پرسوس آشکار شد: “شیخ عبدالرحمن آ” جوانی بیست ساله اهل آدیامان.
۸. “شیخ عبدالرحمن آ” با دوستش “اورهان گ” عامل انفجار دیاربکر، هردو اهل شهر آدیامان بودند و در قهوه خانه اسلام با هم آشنا شده اند.
۹. صاحب این قهوه خانه که در سال ۲۰۱۴ بسته شد چه کسی بود؟ یک جوان ۲۵ ساله به نام “یونس آ” دوست نزدیک “اورهان آ”، بمبگذار دیاربکر و برادر بزرگترش “عبدالرحمن آ”، عامل انتحاری پرسوس. “یونس امره آ”، مفقود شد و مدتی بود که از وی هیچ خبری در دست نبود.
۱۰. روز ۲۳ جولای، در مطلبی تمام این جزئیات را نوشته و در خصوص احتمال وقوع یک انفجار انتحاری دیگر هشدار داده بودم. اگر با این جزئیات و اطلاعات موجود یک نهاد استخباراتی نتواند متهم را بیابد، باید از این پس مسئولیت هر رویدادی را عهده دار شود.
چه اتفاقی به وقع پیوست؟ کُردها و سوسیالیست ها برای سومین بار گردهم آمدند و در مرکز آنکارا یک عامل انتحاری خود را منفجر کرد. اگرچه هنوز آمار نهایی اعلام نشده است اما [گفته می شود] که نزدیک به ۱۲۰ شهروند، دوست و خواهر و برادرمان جان خود را از دست داده اند. بر اساس این اطلاعات که بسیاری از روزنامه نگاران و حتی روزنامه نگاران هوادار حکومت از منابع اطلاعاتی بدست آورده اند، عامل انتحاری آنکارا “یونس امره آ” است. به دلیل اینکه هنوز این اطلاعات تایید نشده است، نمی خواهم بیشتر در این باره سخن بگویم اما مسائل و مواردی که پیشتر به آنها اشاره کرده بودم آشکارا به ما می گویند که فاجعه ای در راه است، فاجعه ای که ممکن نیست انسان به این واقعیت آگاه نباشد که [بر اساس اطلاعات موجود] پیشبینی می شد که ممکن است هر لحظه اتفاقی به وقوع بپیوندد. اگر نهاد اطلاعاتی یک کشور از سال ۲۰۱۳ به اینسو این جوان جهادی را تحت نظر می گرفت و یا با دیدی امنیتی به رویدادهای سوریه می نگریست، شاید امروز این فاجعه به وقوع نمی پیوست.
به عبارتی آیا دولت از آنچیزی که روزنامه نگارانی چون ما به آنها پی برده و می دانیم بی خبر است؟ نزدیک به یک سال است که به صورت مداوم جوانان در آدیامان به قهوه خانه “اسلام” در آمد و شد هستند و حلقه هایی چون “رحله التدریس” و غیره در این شهر شکل می گیرد، چرا نهادهای اطلاعاتی فعالیت ها و رفت و آمد های آنها را تحت نظر نمی گیرند؟ مگر دولت از رفت و آمد این جوانان به جرابلس و تل ابیض بی اطلاع است؟ آیا سازمان های اطلاعاتی نمی دانند که این جوانان در سوریه از سوی “مصطفی دوکوماجی” آموزش دیده اند؟ آیا خبر ندارند که دو شبه نظامی داعشی اهل آدیامان به اسارت یگان های مدافع خلق در آمده اند؟ با این افراد آیا ارتباط گرفته اند؟ آیا هیچ اطلاعاتی از ی.پ.گ اخذ شده است؟
محض رضای خدا نخست وزیر داود اوغلو می گوید عاملان انفجارهای دیاربکر و پرسوس را بازداشت کرده ایم! محض رضای خدا! این است بازداشت کردن و تسلیم عدالت کردنتان؟
پی نوشت: نهادهای امنیتی آدیمان دست کم نام ۱۵ جوان این شهر را که به سوریه رفته اند در اختیار دارند. “یوسف امره آ” یکی از این افراد است که نامش در زمره افراد تحت تعقیب برای تمام نهادهای امنیتی و استخباراتی ارسال شده بود.

*بر اساس اطلاعات رسیده به پایگاه خبری و تحلیلی روژ، نام این دو عضو اهل آدیامان داعش که در نبرد آزاد سازی تل ابیض به اسارت یگان های مدافع خلق در آمده اند “حسین پری و محمود گزی تارا” است.

۱۳۹۴/۰۷/۰۳

آیا کردها به دریا می اندیشند؟ افشین غلامی



Rojava_june_2015
شرق– مناطق کردنشین شمال سوریه به صورت سه واحد خودگردان (جزیره- کوبانی- عفرین)، با عنوان کانتون‌های خودمدیریتی با حضور مستمر گروهای اتنیکی دیگری نظیر اعراب، ارمنی‌ها و سریانی‌ها اداره می‌شوند. این مناطق، نواحی از هم منقطعی هستند که اینک با آزاد‌سازی شهر (تل‌ابیض) از تروریستان داعش، دو کانتون آن به‌هم متصل شده است. فاصله کانتون بعدی (عفرین) تا کانتون‌های آزاد‌شده مسیری در حدود ٨٠ کیلومتر است که هم‌اکنون در تصرف داعش و گروه النصره قرار دارد. اگر این فاصله ٨٠ کیلومتری توسط نیروهای مدافع خلق، آزادسازی شود، کردها خواهند توانست شمال سوریه را به تمامی از وجود پیکارجویان تندرو پاکسازی کرده و در آتش‌بس غیر‌رسمی با دولت «بشار اسد»، رئیس جمهوری سوریه باقی بمانند.
اما چالش اصلی کردهای شمال سوریه، مواضع ترکیه است. نگاه ترکیه به شمال سوریه، یک نگاه راهبردی و امنیتی- اقتصادی است. ترکیه با توجه به تحرکات حزب دموکراتیک خلق‌ها و کسب ١٣ درصدی رأی در انتخابات اخیر ترکیه و همچنین وجود منطقه خودمختار اقلیم کردستان عراق، اینک فوبیای منطقه خودمختار دیگری در کنار مرزهایش را برابر با به‌خطر‌افتادن موجودیتش می‌بیند. به همین خاطر دشمنی آشکار و پنهان ترکیه به رهبری حزب «عدالت و توسعه» به صورت مکرر در قبال این منطقه قابل مشاهده است.
موضع مهم دیگر علاوه بر ترس ترکیه از موجودیت‌گرفتن منطقه و تمایلات ناسیونالیسم کردی در مرزهایش، رابطه و چگونگی بهره‌برداری از دولت داعش است که اینک توانسته است به نیمی از کشور سوریه و عراق دست یابد. نگاه راهبردی ترکیه و استفاده از پتانسیل داعش به عنوان اهرمی در مسائل منطقه‌ای گویای این است که این کشور چگونه با تجهیز و ورود  و خروج پیکارجویان تندرو از مرزهای زمینی‌اش استفاده می‌کند، به‌نحوی‌که دیده‌بان حقوق بشر از ورود ده‌ها نفر در روز از این مناطق خبر می‌دهد. به صورت کلی اهداف ترکیه از این دکترین به سه بخش تقسیم می شود:

١-  بهره‌برداری از پتاسیل گروه‌های تندرو در شکستن محورهای مقاومت
٢- دستیابی و خرید  نفت ارزان از داعش
٣- فشار به گروه‌های نزدیک به حزب کارگران کردستان در داخل و خارج ترکیه
اما مسئله بسیار مهم دیگری که کمتر به آن پرداخته می‌شود، ترس ترکیه از رسیدن کردها به دریاست. کردها اگر بتوانند نواحی بین کانتون کوبانی و عفرین را که چیزی در حدود ٨٠ کیلومتر است آزاد‌سازی کنند، تقریبا ٢٥ کیلومتر با دریا فاصله خواهند داشت و نهایتا با آزاد‌سازی شهر اسکنرون به دریا خواهند رسید. این مسئله برای ترکیه مصادف است با زنگ خطر و ازدست‌رفتن هر آنچه تا اینک براساس آن سیاست کرده‌اند. آزاد سازی این مناطق و رسیدن کردها به دریا غیر از آنکه معاملات نفتی ترکیه با داعش را نابود خواهد کرد، این احتمال را نیز به وجود می‌آورد تا قراردادي نفتی اقلیم کردستان عراق با ترکیه و صادرات نفت کردها که هم‌اکنون از بندر (جیهان) این کشور صادر می شود، به خطر بیفتد و کردهای عراق در آینده به گزینه ی دیگری بیندیشند.
ترکیه برای امکان نپذیرفتن این موضوع، علاوه بر اینکه سعی دارد با پشتیبانی تندروهای داخلی به حزب دموکراتیک خلق‌ها فشار آورد  و آنها را به سمت ناامن‌کردن فضای ترکیه سوق دهد تا مشروعیت داخلی و جهانی خود را از دست بدهند، از سمت دیگر قصد دارد حزب کارگران کردستان به سمت نقض آتش‌بس پیش برود. به همین خاطر حمله  مجدد ماه گذشته شبه‌نظامیان داعش از داخل مرز ترکیه به (کوبانی) و انفجار چند روز پیش در شهر (پرسوس) ترکیه و همچنین ورود نظامیان ترکیه در دو روز گذشته از منطقه (جرابلوس) به داخل خاک سوریه به منظور مبارزه با داعش در همین راستا ارزیابی می‌شود. ورود ارتش ترکیه به داخل خاک سوریه در حالی انجام می‌شود که الان نزدیک به سه سال است مرزهای ترکیه در اختیار داعش قرار دارد و اکنون که کردها در حال پس‌گرفتن مناطق اشغالی هستند، ارتش ترکیه مجوز ورود به خاک سوریه را دریافت کرده است؟

۱۳۹۴/۰۶/۳۱

مردودی چهل و هفت هزار کودکِ کلاس اولی


zimanikurdi
س. حمیدی- عصر نو
مدیران ارشد آموزشی کشور که لابد همانند معاون خوش‌اقبال وزیر، زمین‌شناسی خوانده‌اند به نتیجه‌ای دیگری نیز دست یافته‌اند و آن اینکه اکثر کودکان مردودی در مناطق محروم کشور زندگی می‌کنند. تا آنجا در همین راستا از استان‌های سیستان و بلوچستان، کهگیلویه و بویر احمد، گلستان و خراسان جنوبی به عنوان نمونه‌ای از استان‌های محروم نام می‌برند. در نتیجه تغذیه‌ی ناکافی را بهانه‌ای مطلوب برای سهل‌انگاری خویش در آموزش این گروه از کودکان دانسته‌اند. ولی مدیران یاد شده مدعی‌اند که با اهدای یک لیوان شیر به کودکان مناطق محروم خواهند توانست بر این مشکل عمومی فایق آیند. بر پهنه‌ی چنین باوری همه ساله از ابتدا تا پایان سال تحصیلی در سطح مدیران اقتصادی مملکت بحث داغی برای تأمین نقدینگی همین یک لیوان شیر راه می‌افتد تا آنکه سال تحصیلی پایان پذیرد.
محمد دیمه‌ور معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش در گفت و گویی با خبرگزاری مهر اعلام نمود است که چهل و هفت هزار نفر از دانش‌آموزان کلاس اولی در سال تحصیلی ۹۲-۹۱ مردود شده‌اند و در نتیجه نتوانسته‌اند به کلاس بالاتر راه یابند. اما او ضمن الگوگزینی از تمامی مدیران اجرایی کشور علت اصلی این رکوردزنی منفی را، به مردم و اولیای این دانش‌آموزان بازمی‌گرداند تا همانند او هیچ‌یک از مدیران آموزشی کشور مقصر شناخته نشوند. چنانکه همراه با فرافکنی‌های لازم علت چنین آماری را در سه محور خلاصه می‌کند: الف- بخشی از معلمان این دانش‌آموزان، آموزش‌های طرح تلفیقی فراگیر را ندیده بودند ب- خانواده‌ها از احساس مسؤولیت بالایی برخودار نبودند ج- بخشی از آمار نیز مربوط به مناطق دوزبانه است.

همچنان که دیده می‌شود او در نخستین مورد از علت‌یابی این مشکل، موضوع را به معلمان این گروه دانش‌آموزان برمی‌گرداند که گویا از آموزش‌های لازم برای اجرای “طرح تلفیقی فراگیر” باز مانده بودند. با این رویکرد بر بستری از عوامی‌گری، آگاهانه گناه و خطای مدیران آموزش و پرورش را به پای معلم دانش‌آموزان می‌نویسد تا به مخاطب خود چنان القا کند که گویا وزارت‌خانه تقصیری نداشته است. اما او از خود نمی‌پرسد که آموزش ندیدن این معلمان را به پای چه کسی باید نوشت؟ چیزی که به حتم سهل‌انگاری آن به خود مدیران ارشد آموزش و پرورش بر می‌گردد. همان‌ کسانی که بدون فراگیری الفبای تعلیم و تربیت، سکان مدیریت آموزشی کشور را در دست گرفته‌اند.
در این فرآیند معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش به واقع سرباز – معلم‌هایی را مقصر می‌پندارد که به آموزش کلاس اولی‌ها اشتغال داشته‌اند. چنانکه می‌گوید ایشان آموزش‌های لازم را برای تدریس فرانگرفته بودند. با این همه هر چند وزارت آموزش و پرورش، معلم بی‌تجربه را به کلاس درس می‌فرستد، ولی علت ندانم‌کاری مدیران خود را در بی‌تجربگی معلم سراغ می‌گیرد.
با نگاهی دیگر به این موضوع، پس از سی و هفت سال جمهوری اسلامی به این نتیجه می‌رسد که “سپاه دانش” الگوی خوبی برای آموزش کودکان روستایی کشور بوده است، ولی از توان علمی و انگیزه‌ی کافی چندان بهره‌ای ندارد تا بتواند تجربه‌ی چهار دهه‌ی گذشته را در پهنه‌ی آموزشی کشور به کار بندد. ضمن آنکه معلمان سپاه دانش رژیم پیشین دیپلمه بودند و جمهوری اسلامی از افراد لیسانس و دانشگاهی خود در همین راستا استفاده به عمل می‌آورد.
زیرا رژیم پیشین هر چند با مردم سر آشتی نداشت، ولی آن‌قدر می‌فهمید که کار تعلیم و تربیت کاری علمی است و تنها دانشمندانی همانند زنده‌یاد ناتل خانلری از پس آن بر خواهند آمد. ولی جمهوری اسلامی کسانی همانند قرائتی و یا محمد دیمه‌ور را بدون آنکه با الفبای تعلیم و تربیت امروزی آشنایی داشته باشند، به آموزش فرزندان ایرانی بر می‌گمارند.
ناگفته نماند محمد دیمه‌ور همانند بسیاری از مدیران ارشد جمهوری اسلامی که توان لازم را جهت دریافت دیپلم در خود نمی‌دیدند، در سال ۶۳ به “جبهه‌ی نبرد حق علیه باطل” روی آورد. او در الگوپذیری از “فرزندان حضرت امام” به دلیل حضور در جبهه نه فقط دیپلم گرفت بل‌که از سربازی نیز رهایی یافت. دیمه‌ور که به نیکی بر “سوراخ دعا”ی جمهوری اسلامی دست یافته بود، در سال ۶۴ به عنوان دانشجوی سهمیه‌ای به دانشگاه راه یافت و در رشته‌ی زمین‌شناسی به تحصیل اشتغال ورزید. زمین‌شناسی رشته‌ای بود که علی‌رغم استفاده‌ی او از نظام سهمیه‌ای دولت، به نحو به‌تری قبولی‌اش را در دانشگاه تضمین می‌نمود. دیمه‌ور پس از پایان جنگ در سال ۶۹ به گروه مدیران آموزش و پرورش پیوست و بدون آنکه به تدریس اشتغال ورزد، از همان آغاز پست‌های مدیریتی را یکی پس از دیگری در نوردید. تا آنجا که هم‌اکنون از برکت “دولت تدبیر و امید” بدون آنکه از جایی تعلیم و تربیت آموخته باشد، با مدرک فوق لیسانس زمین شناسی اقتصادی، نظریه‌پرداز آموزشی کشور شمرده می‌شود.
دیمه‌ور همچنین مورد دومِ علت‌یابی خود را از مردودی دانش‌آموزان، به پای خانواده‌هایشان می‌نویسد. چون مدعی است که “خانواده‌ها از مسؤولیت بالایی برخوردار نبودند”. به طبع او در “مسؤولیت بالا” شگردی را می‌بیند که خانواده‌ها خودشان به فکر آموزش فرزندانشان باشند؛ آن‌‌‌ها را به مدارس غیر انتفاعی بسپارند و یا پول بدهند معلم خصوصی برای فرزندان خود استخدام نمایند. به واقع معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش با همین حقه از مسؤولیت پذیری نظام آموزشی کشور جهت آموزش کودکان شانه خالی می‌کند و آن را بر بستری از ترفند‌های جمهوری اسلامی به خانواده‌‌ها می‌سپارد.
معاون وزیر آموزش و پرورش، مورد سوم علت‌یابی خود را در “دو زبانه بودن” این کودکان سراغ می‌گیرد. چنانکه می‌گوید: “برای این منظور نیز دوره‌ی آمادگی یک ماهه برای نوآموزان برگزار می‌کنیم اما با ۱۱۰ ساعت آموزش برای نوآموزان، نمی‌توانیم زبان فارسی را تدریس کنیم”. به عبارت روشن‌تر آموزش و پرورش جمهوری اسلامی برای کودکان عرب، بلوچ، کرد، ترکمن و آذری ۱۱۰ ساعت کلاس آموزش زبان فارسی می‌گذارد تا بتواند آنان را پشت میز کلاس اولی‌ها بنشاند. ولی با این همه در رفتارهای آموزشی خویش موفق نمی‌شوند، چون تعداد جلسات خود را برای آموزش این گروه از کودکان نوآموز کافی نمی‌دانند. پیداست که مدیران جبهه‌ای جمهوری اسلامی علی‌رغم ژستی که در قانون اساسی خودنوشته‌ی نظام می‌گیرند، نمی‌توانند به این مهم دست یابند که آموزش هر کودکی باید به زبان مادری او صورت پذیرد.
آموزش زبان غیر مادری نمی‌تواند چندان مشکل باشد که معاون وزیر علی‌رغم ناکامی خویش، به برآوردن آن پای می‌فشارد. مشکل به آنجا باز می‌گردد که کودک غیر فارس در مدرسه دنیای پیرامون خود را باور ندارد. دنیایی نامأنوس و غیر طبیعی، که چیدمان آن را حکومتی غیر خودی برایش فراهم دیده است. به طبع او به این دنیا بها نمی‌دهد و از پایه و اساس به آن شک می‌ورزد. همچنان که با سامانه‌ای از همین بی‌اعتمادی فضایی پا می‌گیرد که امر آموزش نیز برای معلم ناممکن می‌گردد. چون کودک تنها از کسانی می‌آموزد که بر پهنه‌ای از همدلی و همزبانی به دوستی‌شان اعتماد دارد. بی‌تردید معلم تحمیلی و بیگانه خشم کودک را نیز برمی‌انگیزد تا آنجا که کودک در ذهن خویش جهانی از خشونت را می‌پروراند که بر گستره‌ی آن به جنگی مداوم و مستمر با بیگانگان و اغیار روی می‌آورد.
مدیران ارشد آموزشی کشور که لابد همانند معاون خوش‌اقبال وزیر، زمین‌شناسی خوانده‌اند به نتیجه‌ای دیگری نیز دست یافته‌اند و آن اینکه اکثر کودکان مردودی در مناطق محروم کشور زندگی می‌کنند. تا آنجا در همین راستا از استان‌های سیستان و بلوچستان، کهگیلویه و بویر احمد، گلستان و خراسان جنوبی به عنوان نمونه‌ای از استان‌های محروم نام می‌برند. در نتیجه تغذیه‌ی ناکافی را بهانه‌ای مطلوب برای سهل‌انگاری خویش در آموزش این گروه از کودکان دانسته‌اند. ولی مدیران یاد شده مدعی‌اند که با اهدای یک لیوان شیر به کودکان مناطق محروم خواهند توانست بر این مشکل عمومی فایق آیند. بر پهنه‌ی چنین باوری همه ساله از ابتدا تا پایان سال تحصیلی در سطح مدیران اقتصادی مملکت بحث داغی برای تأمین نقدینگی همین یک لیوان شیر راه می‌افتد تا آنکه سال تحصیلی پایان پذیرد.
چون جمهوری اسلامی با نگاهی یتیم‌پرورانه به موضوع، باوری را پی می‌گیرد که گویا ضمن آن خواهد توانست با خوراندن همین یک لیوان شیر به کودکان، ازمناطق یاد شده محرومیت‌زدایی به عمل آورد. همچنان که آقایان و حضرات حکومتی، همسو با تمامی مراجع دولتی، کمیته‌ی امداد و بنگاه‌‌های ریز و درشت خیریه‌ی نظام‌ همین نگاه آقامنشانه و تحقیرآمیز را برای همه‌ی کودکان اقوام غیر فارس کشور به کار می‌گیرند.
باز در سویه‌ی دیگری از همین ماجرا دوباره همان مدیرانی که زمین‌شناسی خوانده‌اند، مدعی‌اند که بخشی از این نوآموزان را کودکانی در بر می‌گیرند که “دیرآموز” بوده‌اند. در واقع او با چنین نگاهی آب پاکی به دست همه‌ی آنانی می‌ریزند که نمی‌توانند بفهمند در جهان امروز دیرآموزی کودکان مشکل چندان پیچیده‌ای نمی‌تواند باشد. بی‌تردید دیرآموزی به خود این مدیران بازمی‌گردد که تمامی کودکان را علی‌رغم ویژگی ذهنی و فرهنگی متفاوت، در کلاس‌ها کنار هم گرد می‌آورند.
خلاصه‌ی کلام، پریشان‌گویی معاون وزیر همچنان از رنج‌هایی حکایت دارد که بر کودکان نازنین سرزمین ما روا می‌دارند./

۱۳۹۴/۰۶/۱۵

حق تعیین سرنوشت در قوانین بین المللی – علی مهتدی


charenus
رادیو زمانه؛ حق تعیین سرنوشت در گذر تاریخ به مثابه واکنشی انقلابی در برابر «حق الهی» در قرون وسطی تعبیر می‌شود. در آن زمان؛ حکومت، کشور و مردم ساکن آن جزو مایملک پادشاه تلقی می‌شدند که به نوبه خود تحت هیچ نظارتی نبود و پادشاه این قدرت و اختیار را از طرف خدا داشت تا برای سرنوشت مردم و خاک کشور تحت حکومت خود تصمیم‌گیری کند. با شروع انقلاب‌ها و مقاومتی که در برابر مفهوم «دولت دینی» صورت گرفت، این تفکر گسترش یافت که تنها ملت‌ها هستند که می‌توانند سرنوشت و شکل حکومت مورد نظر خود را تعیین کنند.
  از جمله نخستین جنبش‌های «حق تعیین سرنوشت» می‌توان به بیانیه استقلال آمریکا در 1776 و سند حقوق بشر فرانسه در سال 1789 اشاره کرد. در فاصله سال‌های 1810 تا 1825 برخی مستعمرات اسپانیا و پرتغال در آمریکای جنوبی استقلال یافتند. جیمز مونرو رییس‌جمهور وقت آمریکا در سال 1823 با صدور بیانیه‌ای حق این کشورها در تعیین سرنوشت خود را به رسمیت شناخته و تعهد داد که آمریکا در زمینه‌های فرهنگی و نظامی به این دولت‌های تازه تاسیس کمک می‌کند.

پس از خاتمه جنگ جهانی اول، بحث تعیین سرنوشت بار دیگر در کنفرانس جهانی صلح مطرح شد؛ اما این کنفرانس بین کشورهای اروپایی و غیر اروپایی تفاوت قایل شد؛ به طوری که حق استقلال کشورهای اروپایی را به رسمیت شناخت ولی در ماده 22 بیانیه پایانی، نظام قیمومیت را پایه‌ریزی کرد که در آن کشورها به سه دسته تقسیم می‌شدند و تنها یک دسته اجازه داشتند برای استقلال اقدام کنند به شرطی که برای مدتی نامشخص تحت نظارت و کمک دولتی قیم باشند.
جنگ جهانی دوم باعث مطرح شدن پیشنهادات و طرح‌هایی در زمینه حق تعیین سرنوشت شد. در منشور آتلانتیک که 14 آگوست 1941 بین رییس‌جمهور آمریکا و نخست‌وزیر بریتانیا به امضا رسید، دو طرف ابراز تمایل کردند که هیچ تغییر منطقه‌ای را برخلاف تمایل ملت‌ها اعمال نکنند و ملت‌ها حق تعیین حکومت مورد نظر خود را به شکل کامل داشته باشند.
با این حال، پیمان آتلانتیک نکات مبهمی داشت و در متن آن اشاره‌ای نشده بود که حق تعیین سرنوشت تنها برای اروپایی‌ها به رسمیت شناخته شده یا تمام جهان را شامل می‌شود.
در مرحله پس از جنگ جهانی دوم، حق تعیین سرنوشت در ماده 55 از فصل نهم میثاق بین‌المللی حقوق اجتماعی و اقتصادی مطرح شده و این امر مورد تاکید قرار گرفت که «رابطه بین کشورها باید بر اساس احترام به حقوق ملت‌ها بوده و هر ملتی حق تعیین سرنوشت خود را دارد».
با این حال، پیچیدگی‌های موجود با تصویب این میثاق نیز برطرف نشده و تفسیرهای متعددی که از ماده 55 ارایه شد عملا باعث ادامه تنش و درگیری میان کشورهای استعمارگر و مخالفان استعمار شد.
حق تعیین سرنوشت در سازمان ملل
در سایه این تنش‌ها، مجمع عمومی سازمان ملل در دسامبر 1950 از کمیته حقوق بشر خواست تا راه‌کارها و ابزارهایی را برای حق تعیین سرنوشت ملت‌ها مشخص کند.
سازمان ملل در قطعنامه 545 خود مصوب فوریه 1952 بر ضرورت تصویب توافق‌نامه‌ای در خصوص حقوق مدنی و سیاسی تاکید کرده و خواستار در نظر گرفتن بندی پیرامون «حق تعیین سرنوشت ملت‌ها» در آن شد.
در 16 دسامبر 1952 قطعنامه شماره 673 مجمع عمومی، حق ملت‌ها در تعیین سرنوشت خود را از ملزومات حقوق بشر خوانده و از تمامی اعضای سازمان ملل خواست تا به سرنوشتی که دیگر ملت‌ها برای خود تعیین کرده‌اند احترام گذاشته و آن را به رسمیت بشناسند.
مجمع عمومی سازمان ملل در دسامبر 1960 پس از دریافت گزارش‌های کمیته حقوق بشر، قطعنامه شماره 1514 خود را صادر کرد که در آن «حق استقلال کشورها و ملت‌های استعمار شده» مورد تاکید قرار گرفته و عنوان شده بود که «تمامی ملت‌ها بدون هیچ‌گونه استثنایی می‌توانند سرنوشت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خود را تعیین کرده و باید راه‌کارهایی ایجاد شود تا ملت‌های غیر مستقل بتوانند هر چه سریع‌تر استقلال یابند».
سازمان ملل پس از آن و در سال 1970 تمامی مصوبات سابق خود را در قالب قطعنامه 2625 جمع کرده و روابط بین کشورها را بر اساس میثاق سازمان ملل مشخص کرد. مجمع عمومی در مصوبه 2787 خود مصوب 1972 حق تعیین سرنوشت و برخورداری از آزادی و استقلال را با استفاده از تمامی وسایل و امکانات مجاز مطابق با میثاق سازمان ملل به رسمیت شناخت و یک سال بعد در مصوبه 3970 خود از تمامی اعضا خواست تا از حق تعیین سرنوشت ملت‌ها دفاع کرده و از آنهایی که در این راه مبارزه می‌کنند، حمایت مالی و معنوی به عمل آورند.
33 کشور اروپایی به همراه آمریکا در ماه آگوست 1975 توافق‌نامه‌ای را در هلسینکی فنلاند به امضا رساندند که در بخش نخست آن به اصول ده‌گانه پرداخته شده بود و اصل هشتم به حق تعیین سرنوشت اختصاص داشت.
در ماه مارس 1976 منشور حقوق مدنی و سیاسی و همچنین منشور حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی قابلیت اجرایی پیدا کرده و در ماده نخست این توافق‌نامه، حق تعیین سرنوشت بدین گونه تعریف شد: «تمامی ملت‌ها حق دارند سرنوشت خود را تعیین کنند و بر اساس این حق، آزاد هستند تا سرنوشت سیاسی خود را مشخص کرده و برای توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خود آزاد باشند».
به شکل کلی، سال‌های دهه 70 میلادی، اوج فعالیت‌های سازمان ملل متحد در راستای برتری بخشیدن به «حق تعیین سرنوشت» و شناسایی آن به عنوان یک اصل در حقوق بین‌المللی و منبعی برای ایجاد تعهدات جهانی بود.
در این دوره «اعلامیه اصول حقوق بین‌الملل در خصوص روابط دوستانه و همکاری میان دولت‌ها بر اساس منشور ملل متحد» به تصویب رسید که شامل هفت اصل بود. در اصل مربوط به حق تعیین سرنوشت به صراحت ذکر شده که «همه مردم حق دارند آزادانه و بدون دخالت خارجی وضعیت سیاسی خود را تعیین کرده و توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مد نظر خود را دنبال کنند». این اعلامیه، دولت‌ها را موظف و متعهد می‌سازد که از اقدامات قهرآمیز در جهت محروم کردن گروهی از مردم از حق تعیین سرنوشت خودداری کنند. در غیر این صورت مردم محق هستند در مبارزه علیه چنین دولتی از حمایت بین‌الملل برخوردار شوند.
اقلیت‌ها و حق تعیین سرنوشت
به شکل کلی، حرکت‌های جدایی‌طلبانه در جهان ذیل اصل حق تعیین سرنوشت تعریف می‌شود. با این حال مصوبات بین‌المللی در این زمینه ابهامات و تناقضاتی دارد. سازمان ملل در مصوبات مختلف خود پایبندی و حمایت زیادی از تمامیت ارضی کشورها به عمل آورده و به همین دلیل کشورهای ثالثی که قصد کمک به اقلیت‌های خواستار استقلال دارند با دوگانگی مواجه می‌شوند.
اعلامیه حقوق اقلیت‌ها که در سال 1992 به تصویب مجمع عمومی سازمان ملل رسید، دولت‌ها را متعهد می‌کند تا از هویت اقلیت‌های موجود در سرزمین‌های خود حمایت کنند. با این حال چهار اصل «نظم بین‌المللی» یعنی «تمامیت ارضی»، «حاکمیت دولت»، «ممنوعیت توسل به زور» و «ممنوعیت مداخله در امور داخلی دیگر کشورها» باعث ایجاد مشکلاتی در دعاوی استقلال‌طلبی اقلیت‌ها و استفاده آنها از حق تعیین سرنوشت ایجاد کرده است. در نتیجه، حقوق بین‌الملل معاصر هیچ حقی را به شکل مشخص برای جدایی اقلیت‌ها از سرزمین اصلی و استقلال آن یا ادغام آن در دولت دیگری تعیین نکرده و با توجه به اصل بودن تمامیت ارضی، عملا تلاش‌ گروه‌های زیادی از اقلیت‌ها در جهان برای استقلال و ایفای حقوق خود با مشکل مواجه شده است.
برای رفع این مشکل، سازمان ملل اصولی را در نظر گرفته که تحقق آنها می‌تواند اقلیتی را مجاز به درخواست استقلال و بهره از حق تعیین سرنوشت کند؛ بدین ترتیب که اگر در کشوری، دولت مرکزی حقوق اقلیت‌ها را به شکل فاحشی نقض کرده یا حکومتی مبتنی بر نظام نمایندگی و سیستم مشارکتی در آن کشور برقرار نباشد؛ اقلیت‌ها می‌توانند با گذر از پروسه‌های دموکراتیک مثل همه‌پرسی، سرنوشت خود را تعیین کنند.
از نمونه‌های متاخر می‌توان به استقلال جنوب سودان از این کشور اشاره کرد. مسیحیان که اقلیتی در کشور سودان محسوب می‌شدند با توجه به حکومت نابسامان مرکزی به رهبری عمر البشیر و جنایات جنگی که وی در دادگاه جنایی بین‌المللی به ارتکاب آنها متهم شده بود، از طریق رفراندوم از کشور مادر جدا شده و سودان جنوبی را تاسیس کردند.
مارتی کاسکنیامی حقوق‌دان فنلاندی و دیپلمات پیشین این کشور در کتاب خود با عنوان «مشکلات قوانین حقوقی و عمل‌گرایی» در مورد حق تعیین سرنوشت اقلیت‌ها می‌گوید: «راه‌کار حق تعیین سرنوشت برای اقلیت‌ها به هیچ وجه ساده نیست. در واقع‌، حق تعیین سرنوشت برای یک اقلیت نسبت به اقلیت دیگر تفاوت دارد. قوانین بین‌المللی عملا حق تعیین سرنوشت را برای ملت‌هایی به رسمیت شناخته‌اند که زیر اشغال بوده، تحت استعمارند یا گروه‌های اتینکی هستند که از تبعیض شدید و نژادپرستی در یک محدوده جغرافیایی خاص رنج می‌برند».

دوکتور ئه‌میری حه‌سه‌نپوور؛ شوڤینیسمی سۆرانی و ئه‌ فسانه‌کانی – به‌شی یه‌ک: سه‌ره‌تاکان


له‌ دوو ساڵی رابردوودا ئاسۆی چاره‌‌سه‌‌رکردنی کێشه‌‌ی زمانی ره‌‌سمیی و ستانداردی کوردی لێڵتربووه‌. له‌گه‌ڵ ئه‌وه‌شدا کێشه‌ی سۆرانی و کورمانجی شتێکی تازه‌‌ نییه‌‌ و له‌‌ ساڵانی 1931-1932 و 1958-1961دا سه‌ریهه‌ڵدابوو، رێدۆزینه‌وه‌‌ و رێنوێنییه‌کان، چ ئێسته‌ و چ له‌ رابردوودا، پشت ئه‌ستوور به‌‌ لێکۆڵینه‌وه‌‌ و لێکدانه‌وه‌‌ و جه‌ده‌ل نه‌بوون و زۆرتر وه‌ک بڕیاری سیاسیی و ئیداره‌یی ده‌رده‌بڕدرێن. ئه‌وانه‌ی سۆرانی به‌‌ زمانی ره‌سمی و ستاندارد داده‌نێن له‌‌ جه‌ده‌ل ده‌پرینگێنه‌وه‌ و پێیان وایه‌‌ راستییان دۆزیوه‌ته‌وه‌ و ده‌بێ ئاخێوه‌رانی گشت له‌هجه‌کان گوێڕایه‌ڵییان بکه‌ن. چه‌ند که‌سێکیش سفره‌ی جنێودان و سووکایه‌تیکردنیان راخستووه‌‌ و خه‌ریکی بانگه‌شه‌ی قینله‌دڵیین. به‌ڵام له‌و بارودۆخه‌‌ ناله‌باره‌‌دا، بۆچوونه‌کان، روانگه‌کان و رێبازه‌کان شکڵده‌گرن و لێکجوێده‌بنه‌وه‌‌.
ئێسته‌، دوو روانگه‌ یان دوو سیاسه‌تی جیاواز و دژبه‌یه‌ک به‌دیده‌کرێن. روانگه‌یێک، کێشه‌ی فره‌له‌هجه‌یی وه‌ک کێشه‌ی دێمۆکراسی و مافی زمانیی چاولێده‌کا و داوای به‌رانبه‌ریی له‌‌هجه‌کان و ئازادی ده‌کارهێنانیان ده‌کا، و بڕوای به‌وه‌یه‌ که‌ دێمۆکراتیکردنی ژیانی ئابووری و سیاسی و کوولتووری به‌بێ دێمۆکراتیکردنی پێوه‌ندی زمانه‌کان (کوردی، عه‌ره‌بی، سوریانی…) و له‌هجه‌کان (کورمانجی، سۆرانی، هه‌ورامی…) پێکنایه‌. روانگه‌که‌ی دی کێشه‌ی فره‌له‌هجه‌یی ده‌کاته‌ کێشه‌ی نه‌ته‌وه‌ڕۆنان و پێی وایه‌ فره‌له‌هجه‌یی سه‌رچاوه‌ی چه‌ندبه‌ره‌کییه، و به‌رابه‌ریی کورمانجی و سۆرانی نه‌ته‌وه‌ی کورد له‌توکوت ده‌کا، و یه‌کێتی نه‌ته‌وه‌یی به‌بێ ره‌سمیکردنی له‌هجه‌ی سۆرانی ناپارێزرێ. 
داڕشتنی باسه‌که‌‌
له‌و کێشه‌یه‌دا، پرسیاری سه‌ره‌کی ئه‌وه‌یه‌‌: له‌‌ زمانی فره‌له‌هجه‌ی کوردیدا، که‌‌ سێ نه‌ریتی ئه‌ده‌بیی سه‌ره‌کیی (هه‌ورامی، کورمانجی و سۆرانی) و دوو له‌‌هجه‌ی ستانداردی هه‌یه‌‌، زمانی ره‌سمیی “حکوومه‌تی هه‌رێمی کوردستان” ده‌بێ به‌کام له‌‌هجه بێ؟ تا ئێسته‌‌ دوو وه‌ڵام به‌و پرسیاره‌‌ دراوه‌ته‌وه‌ : 1- سۆرانی ته‌نیا له‌‌هجه‌ی ستاندارده‌‌ و ده‌بێ ببێته‌‌ زمانی ره‌سمی، و 2- کوردی، وه‌ک زمانی نۆرويژی، دوو له‌‌هجه‌ی ستانداردی هه‌یه‌‌ و ده‌بێ هه‌ر دوو له‌‌هجه‌ سه‌ره‌کییه‌که‌ ره‌سمی بکرێن.
ئه‌و کێشه‌یه‌‌ ده‌کرێ به‌‌ گیانی رزگاریخوازی و به‌‌ سیاسه‌تی دێمۆکراسی چاره‌سه‌ربکرێ. به‌ڵام نه‌‌ له‌‌ حکوومه‌تدا نه‌‌ له‌‌ نێو کۆڕوکۆمه‌ڵی ناحکوومه‌تیدا ئاسۆیێکی وا وه‌به‌رچاوناکه‌وێ. ئه‌وه‌ش نائاسایی نییه‌‌. دێمۆکراتیکردنی ژیانی زمانیی ئه‌وه‌نده‌ی دێمۆکراتیکردنی ژیانی ئابووری و سیاسی ئاڵۆز و دژواره‌‌. ره‌سمیکردن دیارده‌یێکی سیاسییه‌‌ به‌و مانایه‌‌ که‌‌ کاتێک له‌هجه‌یێک ره‌سمیده‌کرێ ده‌سه‌ڵات ده‌درێ به‌‌ ئاخێوه‌رانی ئه‌و له‌هجه‌یه‌‌ و له‌‌ هه‌مان کاتدا ده‌سه‌ڵات له‌ ئاخێوه‌ری له‌هجه‌ی دی ئینکارده‌کرێ، ده‌ستێندرێ، یان که‌م ده‌کرێته‌وه‌. بۆ وینه‌ ئه‌گه‌ر ته‌نیا سۆرانی ره‌سمی بێ، و کورمانجی-ئاخێوێک و سۆرانی-ئاخێوێک کاریان بکه‌وێته‌‌ ئیداره‌ی ده‌وڵه‌تی (وه‌کوو دادگا و پۆلیس و نه‌خۆشخانه‌ی ده‌وڵه‌تیی)،له‌ پێوه‌ندی له‌گه‌ڵ ده‌سه‌ڵاتدا یه‌کسان نین و سۆرانی-ئاخێوه‌که‌ باشتر ده‌توانێ به‌رژه‌وه‌ندیی خۆی بپارێزی.
له‌‌ کۆمه‌ڵێکی فره‌له‌هجه‌ییدا ره‌سمیکردن، چ ئی له‌هجه‌‌ه‌یێک بێ یان دوو له‌هجه‌‌، دابه‌شکردنی نابه‌رابه‌رانه‌ی ده‌سه‌ڵاتی زمانیی، سیاسیی و کۆمه‌ڵایه‌تییه‌‌، و له‌‌ بنچینه‌دا کارێکی نادیمۆکراتییانه‌یه‌‌. نابه‌رابه‌ریی زمانیی و له‌هجه‌یی به‌شێکه‌‌ له‌‌ نیزامی کۆمه‌ڵایه‌تی که‌‌ پڕه‌‌ له‌‌ ناته‌بایی و ناکۆکی چینایه‌تیی، جینسێتیی، دینیی، ئێتنیک، ره‌گه‌زیی و هتد. ئه‌و نابه‌رابه‌رییانه‌‌ لێک جوێ نین و به‌‌ یه‌کتره‌وه‌‌ به‌ستراونه‌ته‌‌وه‌‌ و پێکه‌وه‌‌ سیستیمێک پێکدێنن که‌ وێکڕا ده‌یپارێزن. نابه‌رابه‌ریی له‌هجه‌یی/زمانیی به‌رهه‌می ناکۆکییه کۆمه‌ڵایه‌تییه‌کانه‌ به‌ڵام ئه‌و نابه‌رابه‌رییه‌ به‌ نۆبه‌ی خۆی به‌رهه‌مهێنه‌ره‌وه‌ی ناکۆکی دیکه‌یه‌. له‌گه‌ڵ ئه‌وه‌شدا له‌‌ کۆمه‌ڵی فره‌له‌هجه‌ییدا له‌هجه‌کان نابه‌رابه‌رن، هه‌ر له‌ چوارچێوه‌ی ئه‌و سیستێمه‌دا ده‌کرێ پێوه‌ندیی زمانیی، به‌‌ تایبه‌ت پێوه‌ندی له‌هجه‌کان، وا دابڕێژرێ و رێکبخرێ که‌‌ هه‌ڵاواردنی زمانیی که‌متر بکرێ و ئاخێوه‌رانی له‌هجه‌‌ ناڕه‌سمییه‌کان مافی زمانیی و مرۆڤییان پێشێلنه‌کرێ.[i] دیاره‌ له‌ چوارچێوه‌ی وڵاتێکی فره‌زماندا، پێویسته‌ زمانێکی هاوبه‌ش هه‌بێ که‌ خه‌ڵکی فره‌زمان بتوانن ده‌کاری بێنن و پێی بدوێن، وه ئه‌وه‌ش زۆرتر زمانی ره‌سمی یان زمانێکه‌ که‌ زۆربه‌ی خه‌ڵک پێی ده‌دوێن، به‌ڵام هه‌بوونی زمانێکی “هاوبه‌ش”ی وا ناته‌بایی له‌گه‌ڵ فره‌زمانیی و فره‌‌له‌هجه‌یی نییه‌. هه‌روه‌ها، له‌ راده‌ی ناونه‌ته‌وه‌ییدا پێویسته‌ زمانێکی هاوبه‌ش هه‌بێ که‌ گه‌لانی دنیا بتوانن پێکه‌وه‌ بدوێن و له‌ یه‌کتر تێبگه‌ن.
له‌و باسانه‌ی له‌‌ دوو ساڵی رابردوودا کراون، لایه‌نگرانی سیاسه‌تی “ته‌نیا سۆرانی”، بۆ سه‌لماندنی پرۆژه‌که‌یان سێ گوتار، ئیستیدلال، یان بۆچوونیان هێناوه‌ته‌گۆڕێ: 1- گوتاری یه‌ک نه‌ته‌وه‌‌/یه‌ک زمان/یه‌ک له‌هجه‌‌ (ده‌ڵێن دوو له‌هجه‌یی نه‌ته‌وه‌ دووکوت ده‌کا)، 2- گوتاری زۆریی و که‌میی (ده‌ڵێن سۆرانی-ئاخێو زۆربه‌ی نه‌ته‌وه‌ پێکدێنن و له‌هجه‌که‌یان ده‌بێ ره‌سمیی بێ) و، 3- گوتاری پێشکه‌وتوویی و دواکه‌وتوویی (ده‌ڵێن سۆرانی پێشکه‌وتووتره‌ و ده‌بێ ره‌سمیی بێ). من له‌و زنجیره‌نووسراوه‌دا، ئه‌و بۆچوونانه‌ شیده‌که‌مه‌وه‌.
لایه‌نگرانی پرۆژه‌ی “ته‌نیا سۆرانی”[ii] کۆمێک یان ده‌سته‌یێکی یه‌ک فکر و یه‌ک ده‌نگ نین. ئه‌و پرۆژه‌یه‌‌ پرۆژه‌یێکی سیاسییه‌‌ و سۆرانی-ئاخێوان رێبازی سیاسی جۆراوجۆریان هه‌یه‌‌. له‌وانه‌یه‌‌ کورمانجی-ئاخێوێک لایه‌نگری ئه‌و پرۆژه‌یه‌‌ بێ و له‌ هه‌مان کاتدا سۆرانی-ئاخێوێک دژایه‌تی سیاسه‌تی “ته‌نیا سۆرانی” بکا. هه‌روه‌ها، لایه‌نگرانی پرۆژه‌که‌‌ به‌‌ یه‌ک بۆچوون و تێگه‌یشتنه‌وه‌‌ له‌و باسانه‌دا به‌شداری ناکه‌ن. من له‌و زنجیره‌‌ نوووسراوه‌دا، ته‌نیا باسی رێبازی “شۆڤینیسمی زمانیی” ده‌که‌م. که‌‌ باسی لایه‌نگرانی “ته‌نیا سۆرانی” یان “سۆرانیخواز”ان ده‌که‌م مه‌به‌ستم ته‌واوی لایه‌نگرانی ئه‌و پرۆژه‌یه‌‌‌ نییه‌‌، و ته‌نیا بۆچوونی شۆڤینیستی لێکده‌ده‌مه‌وه‌.
شۆڤینیسمی زمانیی
“شۆڤینیسم” دیارده‌یێکی سیاسییه و وه‌ک زاراوه‌یێکی سیاسی ده‌کارهێندراوه[iii]. بۆ وێنه،له‌ زانستیی سیاسه‌ت دا، شۆڤینیسم “وه‌فاداریی له راده‌به‌ده‌ر به‌ گرووپی خۆیی و سووکایه‌تیکردنی شه‌ڕفرۆشانه به‌ گروپی ناخۆییه‌‌.”[iv] شۆڤینیسمی نه‌ته‌وه‌یی “بڕواکردن به‌وه‌یه‌ که‌ نه‌ته‌وه‌ یان نه‌ته‌وایه‌تیی خۆیی له گشت بارێکه‌وه له گشت نه‌ته‌وه‌ یان نه‌ته‌وایه‌تییه‌کانی دی به‌رزتره، ئه‌وه‌ش تێڕوانینێکه‌ که‌ خسڵه‌ته‌که‌ی زاڵبوونی خۆهه‌ڵکێشانه‌یه‌ به‌ سه‌ر ئه‌وانه‌ی که‌ گوایه‌ نزمترن.”[v] شۆڤینیسمی زمانی بۆچوونێکی سیاسییه‌‌ که‌‌ زمان یان له‌هجه‌ی خۆی پێ له‌‌ زمان یان له‌هجه‌کانی دی باشتر، جوانتر، پێشکه‌وتووتر، ده‌وڵه‌مه‌ندتر، ره‌سه‌نتر، یان رێکوپێکتره. شۆڤینیسم رێبازێک، بۆچوونێک، فکرێک یان تێگه‌یشتنێکی سیاسییه‌‌: تاقه‌که‌س شۆڤینیست له‌‌ دایک نابێ و ته‌نیا له‌‌ پرۆسه‌ی ژین له‌‌ کۆمه‌ڵدا، که‌‌ پڕه‌‌ له‌‌ ناکۆکی و نابه‌رابه‌ری و ئیده‌ئۆلۆژی جۆراوجۆر، وه‌دوای فکری شۆڤینی یان هه‌ر بیرێکی سیاسی دی ده‌که‌وێ.
ئه‌و باسه‌ به‌ پێداچوونه‌وه‌یێکی به‌په‌له‌ به‌ شۆڤینیسمی فارسیی و تورکیی و عه‌ره‌بیی دا ده‌ست پێده‌که‌م. زمانی کوردی له‌ هه‌ر چوار وڵات ئامانجی ئه‌و شۆڤینیسمه‌‌ بووه‌ و کوردی زمانان به‌ ئه‌زموونی خۆیان ده‌یناسن به‌ڵام واهه‌یه‌ باوه‌ڕیان به‌وه‌ی نه‌بێ که‌ شۆڤینیسمی کوردییش له‌ دژی زمانی دی و له‌ دژی له‌هجه‌ کوردییه‌کان له‌ ئارادایه‌. ئه‌و سێ نموونانه‌ی شۆڤینیسمی زمانیی و نه‌ته‌وه‌یی دیارده‌ی سیاسین و پێوه‌ندییان به‌ تورک بوون یان فارس بوون یان عه‌ره‌ب بوونه‌وه‌ نییه‌ و له‌وانه‌یه، بۆ وێنه‌، تورکێک دژی شۆڤینیسمی تورکی بێ (وه‌ک ئیسماعیل بێشکچی له‌ تورکییه‌) یان تورکێک ئاڵای شۆڤینیسمی فارس هه‌ڵبکا (وه‌ک ئه‌حمه‌دی که‌سره‌وی له‌ ئێران).
شۆفینیسمی زمانیی فارسیی، تورکیی و عه‌ره‌بیی
ئه‌و سێ شۆڤینیسمه‌ به‌ په‌یدابوونی ناسیۆنالیسمی فارس و تورک و عه‌ره‌ب له‌ ئاخروئۆخری سه‌ده‌ی نۆزده‌دا‌ سه‌ریانهه‌ڵێنا و له سه‌ده‌ی بیست دا له‌ پێشدا له‌ ئێران و تورکییه‌ و دوایه‌ له‌ عێراق و سوورییه‌ بوون به کوله‌که‌یێک له‌ پرۆژه‌ی نه‌ته‌وه‌رۆنان و ده‌وڵه‌تڕۆنان‌.
سه‌رباقی هێندێک جیاوازی له‌ نێوان ئه‌و سێ پرۆژه‌ ناسیۆنالیستییه‌دا، له‌ ده‌کارهێنانی زمان بۆ داڕشتنی قه‌واره‌ی نه‌ته‌وه و ده‌وڵه‌تدا زۆر له‌ یه‌کتر نزیکن. له‌ هه‌ر چواروڵات، له‌ پرۆسه‌ی داتاشینی نه‌ته‌وه‌ی “ئێرانی”، “عێراقی”، “تورک”، و “سوورییه‌یی”دا، زمان ده‌ورێکی گرینگی پێ ئه‌سپێردرا. ئه‌و وڵاتانه‌ گشتییان فره‌زمان و فره‌نه‌ته‌وه و فره‌کوولتوورن. سیاسه‌تی هه‌ر چوار ده‌وڵه‌ت ئه‌وه‌بوو که‌ به‌ داسه‌پاندنی زمانێکی ره‌سمی و قه‌ده‌غه‌کردنی زمانه‌ ناره‌سمییه‌کان نه‌ته‌وه‌یێکی یه‌ک زمان و یه‌ک کولتوور و یه‌ک قه‌واره‌ دابڕێژن. حکوومه‌ت بۆ داسه‌پاندنی زمانی ره‌سمی، هه‌م ده‌زگای زه‌بروزه‌نگی وه‌ک پۆلیس، عه‌سکه‌ر، دادگا، و زیندانی وه‌ڕێخست و هه‌م ئامرازی ئیده‌ئۆلۆژیی وه‌ک په‌روه‌رده‌، راگه‌یاندن، هونه‌ر، زانست و کوولتووری ده‌کارهێنا. ئامانجی ده‌وڵه‌ت، به‌ تایبه‌ت له‌ ئێران و تورکییه‌ و سوورییه‌، ئه‌وه‌بوو‌ که‌ زمانی ره‌سمیی ببێته‌ زمانی ته‌واوی ئه‌وانه‌ی به‌ زمانی دیکه‌ ده‌ئاخێون. زمانی عه‌ڕه‌بی و فارسی و تورکی بوون به‌ ئامرازی پڕۆژه‌ی زمانکوژی یان ژێنۆسیدی زمانیی.
به‌ڵام یه‌کزمانیکردنی خه‌ڵکێکی فره‌زمان کارێکی هاسان نه‌بوو و به‌ربه‌ره‌کانییێکی زۆری وه‌ڕێخست. له‌گه‌ڵ ئه‌وه‌شدا ده‌کارهێنانی زه‌بروزه‌نگ ئامرازی سه‌ره‌کی یه‌کزمانیکردن بوو، ئه‌و ده‌وڵه‌تانه‌ به‌ تایبه‌ت ئێران و تورکییه‌ تێکۆشان به‌ هێرشی ئیده‌ئولوژیی و فکرییه‌وه، زمانی کوردی بێبایه‌خ بکه‌ن و وه‌ک له‌هجه‌یێکی وه‌دواکه‌وتوو و به‌کارنه‌هاتوو بۆ ژیانی کوولتووریی و رۆشنبییریی وه‌لاوه‌ی بنێن.
له‌ تورکییه و ئێران (به‌ تایبه‌ت له‌ حکوومه‌تی ره‌زاشای په‌هله‌وی 1925-1941دا) ده‌کارهێنانی زمانی کوردی له‌ نووسین و خوێندن و ئاخافتن و ته‌نانه‌ت گوێگرتن له‌ رادیۆ و مۆسیقای کوردی له‌ روانگه‌ی قانوونه‌وه‌ جورمێک بوو له‌ دژی ده‌وڵه‌ت، ئه‌ویش جورمی گه‌وره‌ی پێشێلکردنی “ته‌واوێتی ئه‌رزیی” و “یه‌کپارچه‌یی نه‌ته‌وه‌”. له‌ مه‌دره‌سه‌ و زانکۆکاندا، یان ده‌بوو باسی کوردی نه‌کرێ یان وه‌ک له‌هجه‌یێکی بێبایه‌خی زمانی ره‌سمی له‌ قه‌ڵه‌م بدرێ.
بۆ وێنه‌، له‌ ساڵی 1959 دا، کاتێکی نشریه آمار عمومی بۆ هه‌وه‌ڵ جار ئاماری زمان و له‌هجه‌کانی ئێرانی بڵاوکرده‌وه و رایگه‌یاند که‌ له‌ ئێراندا ده زمان هه‌یه‌‌، چه‌ند مامۆستایێکی زمانناس هه‌ستیان به‌ مه‌ترسی کرد و رایانگه‌یاند که‌ له‌ ئێران یه‌ک زمان زیاتر نییه‌ و ئه‌ویش زمانی فارسییه‌. بۆ وێنه‌، صادق کیا، مامۆستای زمانی په‌هله‌وی، له‌ وتوووێژێکدا له‌گه‌ڵ رۆژنامه‌ی کیهان که‌ له‌ ژێردێڕی “در ایران فقط یک زبان وجود دارد” بڵاوبۆوه‌، کوتی که‌ له‌ ساڵانی رابروودا، حه‌ولدراوه‌ هێندێک “گویش ئێرانی” وه‌کوو کوردی پێیان بنووسرێ و ئه‌ده‌بیاتیان بۆپێکبێنن. کیا کوتی له‌و تێکۆشانه‌دا،‌ که‌ مه‌به‌سته‌که‌ی سه‌رنخوونکردنی ده‌سه‌ڵاتی زمانی فارسییه، ده‌رکه‌وتووه‌‌ که‌ ئه‌و له‌هجانه‌ توانای دانانی وشه‌ی زانستیی و دینیی و کوولتوورییان نییه‌ و ده‌بێ ئه‌و وشانه‌ له‌ فارسی یان زمانی دیکه‌ وه‌ربگرن:
در چند سال اخیر کوشش شده‌است که برخی از گویشهای ایرانی مانند پشتو، بلوچی، کردی شمال عراق در نوشتن به کار رود و صورت ادبی و رسمی پیدا کند.
این کوشش که برای برانداختن زبان فارسی انجام میگیرد نشان داده است که گویشهای ایرانی توانائی ساختن واژه‌های علمی و دینی و فرهنگی را ندارند و برای تکمیل خود باید اینگونه واژه‌ها را از فارسی یا زبان های دیگر عاریه کنند یا به تقلید فارسی و تغییر مختصر در واژه‌های آن لغات تازه‌ای بسازند….
… از بیش از هزار سال پیش تمام ایرانیان در کارهای علمی و فرهنگی خود یک زبان بکار برده‌اند و می برند و آن زبان فارسی است که تمام ملت ایران در آن سهیم است… زبان فارسی یگانه زبان فرهنگی و علمی و معنوی ایرانیان است و زبانی است بسیار ساده و آسان و زیبا و توانا. در این زبان حرف تعریف و مذکر و مونث و خنثی، تثنیه، تغییر پایان اسم و ضمیر و صفت و در حالتهای مختلف و صرف پیچیده و دشوار فعل وجود ندارد…[vi]
له‌ درێژه‌ی ئه‌و قسانه‌دا، کیا دوای ئه‌وه‌ی رایگه‌یاند که‌ کوردی و به‌لووچی زمان نین و “گویشی” (له‌هجه‌ی‌) فارسین، کوتی عه‌ره‌بی و تورکی و هه‌رمه‌نیش زمان نین و ده‌بێ وه‌ک له‌هجه‌ی فارسی دابندرێن له‌ به‌ر ئه‌وه‌ی زۆربه‌ی وشه‌کانیان، به‌ تایبه‌ت وشه‌ی “معنوی و فرهنگی”یان له‌ فارسی وه‌رگرتووه. به‌ڵام ئه‌و ئیدیعایه‌ (تورکی و عه‌ره‌بی و هه‌رمه‌نی وشه‌ی خۆیانیان نییه‌) وه‌ک فاکت هه‌ڵه‌یه و داتاشراوه‌، و له‌ هه‌مان کاتدا گاڵته‌ پێکردنه‌ به‌ زانستی زمانناسی (وای داده‌نێ که‌ زمان کۆمه‌ڵێک وشه‌یه). ئه‌گه‌ر بێتوو ئه‌وانه زمان نه‌بن و‌ له‌هجه‌ی فارسی بن، هه‌ر به‌و پێوانه‌یه‌ فارسی ده‌بێ له‌هجه‌یێکی عه‌ره‌بی بێ له‌ به‌ر ئه‌وه‌ی که‌ زۆربه‌ی وشه‌کانی، هه‌م “معنوی” هه‌م “غیر معنوی”، له‌ عه‌ره‌بی وه‌رگیراون.[vii] دوایه‌ش، کیا له‌ “رادیو ایران” له‌ به‌رنامه‌ی “مرزهای دانش”دا ئه‌و قسانه‌ی دووپاته‌ کرده‌وه‌ و کوتی ده‌کارهێنانی له‌هجه‌کان له‌ قسه‌کردنی رۆژانه‌ و کاروباری ماڵبات و “محلی” دا عه‌یبی نییه‌ به‌ڵام حه‌ولدان بۆ دانانی شیعر و ئه‌ده‌بیات و نووسراوه‌ی زانستی به‌و له‌هجانه‌ ده‌بێته‌ هۆی ناکۆکی خستن له‌ نێو نه‌ته‌وه‌دا، و”ته‌عه‌سوبی عێلاتی و قه‌ومیی” وه‌ڕێده‌خا:
بنظر من بکاربردن گویش ها در گفتگوی روزانه و زندگی خانوادگی و محلی عیبی ندارد ولی کوشش در پدید آوردن شعر و ادبیات و نوشته های علمی برای آنها کار بیهوده ای است که جز اتلاف وقت و تفرقه در میان دسته های گوناگون ملت و ایجاد تعصب های ایلی و قومی و بی اطلاع ماندن از ادبیات فارسی و فرهنگ کهن مشترک ایرانی که ریخته فکر و کوشش نیاکان همه ما است نتیجه ای نخواهد داشت.
کیا لێره‌دا بانگه‌شه‌ بۆ پڕۆژه و سیاسه‌تی به‌له‌هجه‌کردنی (dialectization) زمانی غه‌یری فارسی ده‌کا. ئه‌و سیاسه‌ته‌ ژیانی رۆشنبیریی و ژیانی رۆژبه‌ڕۆژیی به‌گوێره‌ی زمان دابه‌شده‌کا و له‌یه‌کتریان داده‌بڕێ‌: زمانی فارسی ده‌کاته‌ زمانی “کوولتووری به‌رز”، واته‌ زمانی رۆشنبیریی بۆ خوێندن و نووسین، زانست، هونه‌ر، ئه‌ده‌بیات، په‌روه‌رده، و راگه‌یاندن. کوردی و زمانه‌‌کانی دیش ده‌کاته‌ “گویش”ێک که‌ ته‌نیا شیاوی ده‌کارهێنان له‌ ژیانی رۆژانه‌ن، ئه‌ویش هه‌ر به‌ شێوه‌ی زاره‌کی. ئه‌وه‌ پڕۆژه‌یێکی ناڕۆشنبیریکردنی زمانه‌ که‌‌ له‌ هه‌مان کاتدا پڕۆژه‌ی “محلی” کردنیشه: فارسی زمانی نه‌ته‌وه‌ییه‌ و زمانه‌کانی دی “گویش محلی”ن. به‌ڵام ‌کیا به‌ محه‌لی کردنیش رازی نییه‌ و پێی وایه‌ نێوی وه‌کوو “کوردی” نادروسته و بایه‌خی “زانستییانه”‌ی نییه‌ له‌به‌رئه‌وه‌ی که‌ کوردی له‌هجه‌ی جۆراوجۆری هه‌یه، و ئاخاوتنیان عێل به‌ عێل و گوند به‌ گوند جیاوازه‌ و ناتوانن له‌ یه‌که‌کتری تێبگه‌ن:
… اصطلاحاتی مانند لری و کردی از نظر زبان شناسی ارزشی ندارد و شایسته‌ است که‌ از این پس هر یک از گویشهای آنها را بنام جداگانه‌ای خواند و در بررسیهای علمی فریب این گونه‌ نامها را نخورد. باید دانست که‌ هر یک از این گویش های کردی و لری… در داخل خود از ایلی به‌ ایل دیگر از یک آبادی به‌ آبادی دیگر فرق هائی پیدا میکند…[viii]
به‌ کورتی، شۆڤینیسمی فارسیی ئینکاری فره‌زمانی بوونی خه‌ڵکی ئێران ده‌کا و ده‌یه‌‌وێ به‌ زۆره‌ملی بیسه‌لمێنێ که‌ له‌ ئێراندا هه‌ر یه‌ک زمان هه‌یه‌ و ئه‌ویش فارسییه‌ و زمانه‌کانی دی له‌هجه‌ی فارسین. ئه‌و ئیدیعایه‌ هیچ پێوه‌ندییێکی به‌ زمانناسییه‌‌وه‌ نییه‌ و ته‌نیا خه‌یاڵاتی ناسیۆنالیستێکی توندوتیژه‌ که‌ ده‌یه‌وێ به‌ یه‌کزمانیکردنی خه‌ڵکی فره‌زمانی ئێران نه‌ته‌وه‌یێکی یه‌کگرتووی فارسی-ئاخێو دابتاشێ. به‌ڵام فارسیش وه‌کوو کوردی و گشت زمانی دی، له‌هجه‌ی جۆراوجۆری هه‌یه‌، که‌ گوند به‌ گوند، مه‌ڵبه‌ند به‌ مه‌ڵبه‌ند، شاربه‌شار و جاری وا هه‌یه‌ گه‌ڕه‌ک به‌ گه‌ڕه‌ک جیاوازییان هه‌یه‌.[ix] هه‌روه‌ها گشت زمانێکی زیندوو وشه‌ ده‌خوازێ و فارسی خۆی له‌ وشه‌خواستن دا له‌ رێزی هه‌ره‌پێشه‌وه‌یه‌. گشت زمانێکیش، چ کوردی و به‌لووچی و چ فارسی و فه‌رانسه‌یی، ده‌زگای وشه‌ڕۆنانی خۆی هه‌یه‌ و وشه‌ی نوێ داده‌نێ. ته‌نانه‌ت وشه‌ی خوازراویش له‌و ده‌زگای وشه‌ڕۆنانه‌دا کاکڵ و توێکڵی خۆماڵی په‌یداده‌کا. زمانه‌ ئه‌ده‌بییه‌ گرینگه‌کانی دنیا له‌ عه‌ره‌بی و فارسی و چینییه‌وه‌ له‌ رۆژهه‌ڵات ڕا بگره‌ هه‌تا ئینگلیسی و رووسی و ئه‌لمانی له‌ رۆژئاوا هه‌م وشه‌یێکی زور له‌ زمانی دی ده‌خوازن و هه‌م وشه‌ی نوێ داده‌ڕێژن. زمانێکی وشه‌ نه‌خوازێ زمانێکی به‌کار و پێشکه‌وتوو نییه‌. له‌گه‌ڵ ئه‌وه‌شدا زمان ده‌ورێکی گرینگ له‌ پێکهاتنی نه‌ته‌‌وه‌ و بیری نه‌ته‌وه‌یی دا ده‌گێڕێ، تاقه‌زمانیی قه‌ت نه‌یتوانیوه‌ یه‌کگرتوویی ئاخێوه‌ران به‌دیبێنێ یان بیپارێزێ. بۆ وێنه‌، ئینگلیسی-ئاخێوانی ئه‌مریکا له‌ 1776دا له‌ ئینگلستان جوێبوونه‌وه و وڵاتێکی سه‌ربه‌خۆ، “وڵاته‌ یه‌کگرتووه‌کانی ئه‌مریکا”یان، دامه‌زراند. هه‌روه‌ها، دوای رووخانی ئیمپراتوریی ئوتریش-مه‌جار له‌ 1918دا، ئه‌لمانی زمانه‌کان نه‌بوون به‌ یه‌ک نه‌ته‌وه و به‌شێکیان نه‌ته‌وه‌-ده‌وڵه‌تی ئوتریشیان پێکهێنا و به‌شێک بوون به‌ نه‌ته‌وه‌ی ئه‌لمان و به‌شه‌کانی دی وێڕای ئاخێوه‌ری زمانی دی نه‌ته‌وه‌ی سویس، و بلژیک و لوگزامبورکیان دامه‌زراند. له‌ رؤژهه‌ڵات، یه‌کێتی زمانی فارسی کلاسیک و ئه‌ده‌بیاته‌ مه‌زنه‌که‌ی قه‌ت نه‌یتوانی ئاخێوه‌رانی ئه‌و زمانه‌ له‌ یه‌ک وڵات دا کۆبکاته‌وه و بیان کا به‌ یه‌ک نه‌ته‌وه‌‌. ئه‌وڕۆ فارسی‌، له‌ سێ وڵاتی هاوسێ دا به‌ سێ ناوی جیاواز و به‌ سێ ستاندارد (فارسی، ده‌ری، تاجیکی) زمانی ره‌سمیی سێ نه‌ته‌وه‌-ده‌وڵه‌تی جیاوازه‌. زمانی عه‌ره‌بی “الفصحی”ش به ته‌واوی صرف و نحو و رێنووسه‌ یه‌کگرتووییه‌که‌ی نه‌یتوانی یه‌كێتی نه‌ته‌وه‌ی عه‌ره‌ب و نیشتمانه‌که‌ی به‌دی بێنێ و ئێسته‌ به‌ سه‌ر 21 نه‌ته‌وه‌-ده‌وڵه‌ت دا دابه‌ش بووه‌ و ستانداردی جۆراوجۆری لێ هه‌ڵده‌قوڵێ.
شۆڤینیسمی فارسیی، که‌ صادق کیا یه‌کێک له‌ نوێنه‌ره‌کانێتی، ره‌نگه‌ له‌‌ شۆڤینیسمی تورکیی ئه‌هوه‌ن تر بێ‌ به‌ڵام له‌ باری سیاسی و فکرییه‌وه‌ له‌ یه‌ک ره‌چه‌ڵه‌کن– شۆڤینیسمی نه‌ته‌وه‌یی. له‌ تورکییه‌، زه‌بروزه‌نگی ده‌وڵه‌ت له‌ دژی زمانی کوردی له‌ ئه‌وپه‌ڕی خۆی دا بوو و قسه‌کردن، چ له‌ مه‌ودای خسووسیی وه‌کوو ماڵ و چ له‌ مه‌ودای گشتیی وه‌کوو مه‌دره‌سه‌ و قاوه‌خانه‌ و کووچه‌وکۆڵان و ئیداره‌دا، قه‌ده‌غه‌کرا. شۆڤینیسمی زمانیی به‌‌ پرۆپاگاندا له‌ ئامڕازی راگه‌یاندن و له‌ مه‌دره‌سه‌کاندا حه‌ولیدا زمانی کوردی وه‌ها بێبایه‌خ ۆ بێڕێزبکا که‌ کوردی-ئاخێوان شه‌رمه‌زاری زمان و ره‌چه‌ڵه‌کی خۆیان بن و زارۆکان پێیان عه‌یب بێ یان نه‌وێرن به‌ زمانی خۆیان بدوێن. شۆڤینیسته‌کانی تورکییه، وه‌ک ئه‌وانه‌ی ئێران، ده‌یانه‌ویست بیسه‌لمێنن که‌ کوردی زمان نییه‌ و له‌هجه‌یێکی شپڕێوی تورکییه‌. بۆ ماوه‌ی زیاتر له‌ نیو سه‌ده‌، ئه‌و ئه‌فسانه‌یان دووپاته‌ کرده‌وه‌ که‌ کوردی رێزمانی نییه‌ و ته‌نیا 8428 وشه‌ی هه‌یه‌ که‌ 300 یان کوردین و ئه‌وانی دی له‌ زمانی جۆراوجۆر وه‌رگیراون. ده‌یانکوت له‌هجه‌یێکی وا دواکه‌وتوو و شپرزه ناتوانی نووسین و ئه‌ده‌بیاتی هه‌بێ‌ و ئه‌وه‌نده‌‌ی هه‌یه‌تی “بێگانه‌” بۆی سازکردوون. [x]
ئه‌و شۆڤینیسمه‌ به‌ردی بناغه‌ی سیاسه‌تی زمانیی ریژیمی که‌ماڵیستی بوو. له‌ کاتێکدا ئاخاوتن به‌ کوردی و هه‌رمه‌نی و سوریانی و یونانی و عه‌ره‌بی سه‌رکوت ده‌کرا، له زمانی تورکیشدا وشه‌ی خواز‌راو له‌ عه‌ره‌بی و فارسی داده‌‌بێژرا و زمانه‌که‌یان په‌تی ده‌کرد. به‌ڵام کاتێکی ئه‌و پڕۆژه‌ی په‌تیکردنه‌ سه‌رنه‌که‌وت، “تێۆری زمانی خۆره‌تاو”یان هێنا گۆڕێ بۆ ئه‌وه‌ی پاکانه‌ بکه‌ن بۆ ئه‌و شکسته‌. ئیدیعای ئه‌و “تیۆرییه‌” ئه‌وه‌یه‌ که‌ گشت زمانه‌کان له‌ وشه‌ی تورکی “گوینه‌ش” (خۆره‌تاو) وه‌رگیراون، که‌وابوو ده‌کرا بڵێی هه‌رچی وشه‌ی خوازراوه‌ له‌ بنه‌ڕه‌ت ڕا هه‌ر تورکین. صادق کیاش که‌ نه‌یده‌توانی زمانی فارسی په‌تی بکا، جاڕی دا که‌ هه‌رچی وشه‌ی عه‌ره‌بییه‌ “قه‌لبی” وشه‌ی فارسییه‌.
بارودۆخی دامه‌زراندنی ده‌وڵه‌تی عێراق و سوورییه‌ له‌گه‌ڵ بارودۆخی ئێران و تورکییه‌ جیاوازبوو. له‌ ئێران و ئیمپراتوری عوسمانی، ناسیۆنالیسمی فارس و تورک له‌ ئاخری سه‌ده‌ی نۆزده‌وه‌ په‌یداببوون و ده‌سه‌ڵاتی ده‌وڵه‌تییان به‌ده‌سته‌وه‌بوو یان له‌و ده‌سه‌ڵاته‌دا به‌شدار بوون (له‌ ئێران له‌ 1906 و له‌ عوسمانی له‌ 1908 به‌ولاوه‌). پێش شه‌ری جیهانی هه‌وه‌ڵ، کاتێکی ناسیۆنالیسته‌ عه‌ره‌به‌کان به‌ هیوای رووخانی ده‌وڵه‌تی عوسمانی و سه‌ربه‌خۆیی نیشتمانی عه‌ره‌بی بوون به‌ خه‌یاڵیاندا نه‌ده‌هات نه‌ته‌وه و نیشتمانه‌که‌یان له‌توکوت بکرێن و بیست ویه‌ک نه‌ته‌وه‌ و ده‌وڵه‌تی لێ دابتاشرێ. به‌ڵام به‌ رووخانی ده‌وڵه‌تی عوسمانی، ناسیۆنالیسته‌کان خۆیان بوون به‌ ئامرازی پرۆژه‌ی دابه‌شکردن که‌ ئینگلیس و فه‌رانسه‌ به‌ڕێوه‌یان ده‌برد. له‌گه‌ڵ ئه‌وه‌شدا دوو ده‌وڵه‌تی ئینتیداب (ئینگلیس و فه‌ڕانسه‌) عێراق و‌ سووریه‌یان وه‌ک ده‌وڵه‌تی عه‌ره‌بیی دامه‌زراند، نه‌ ناسیونالیسمێکی عێراقی له‌گۆڕێ دا بوو نه‌ ناسیۆنالیسمێکی سوورییه‌یی. به‌ڵام له‌ پڕۆسه‌ی داڕژتنی ئه‌و دوو ده‌وڵه‌ته‌ دا، ناسیۆنالیسمی عه‌ره‌بی-عێراقی و عه‌ره‌بی-سوورییه‌یی داتاشرا. بۆ وێنه‌ ابوخلدون ساطع الحصری، که‌ خه‌ڵکی یه‌مه‌نێ ‌بوو و حکوومه‌تی ئینتیداب هێنایه‌ به‌غدایه‌ بۆ ئه‌وه‌ی ببێته‌ “مودیری مه‌عاریفی عاممی” عێراقێ (1921-1927)، ناره‌زایی خۆی ده‌ربڕی له‌وه‌ی که‌ هه‌م خوێنده‌واران و هه‌م “عامةالناس” وشه‌ی “عرب” به‌ مانای “بدوی” و “فلاح” ده‌کاردێنن. ساطع الحصری به‌ مودیران و مامۆستایانی راگه‌یاند که‌ ده‌کارهێنانی وشه‌ی عه‌ره‌ب به‌و مانایه‌ دژی په‌روه‌رده‌ی نیشتمانپه‌روه‌رانه‌ و نه‌ته‌وه‌ییه‌ و ئه‌رکی مامۆستایان ئه‌وه‌یه‌ که‌ فێری خوێندکاران بکه‌ن که‌ مانای وشه‌ی “عه‌ره‌ب” چینێک له‌ چینه‌کانی خه‌ڵک نییه‌ و به‌ڵکه‌ ته‌واوی ئه‌ندامانی ئوممه‌یه‌ و مامۆستایان خۆیان نابێ هه‌ڵه‌ی وا بکه‌ن و ده‌بێ له‌ ده‌رس و باسدا “نێوی ئه‌و ئوممه‌ته‌ گه‌وره‌یه” به‌ دروستی ده‌کاربێنن. ساطع الحصری‌ له “البلاغ العام”ێک دا ئه‌مری کرد که‌ مامۆستا و خوێندکار ده‌بێ وشه‌ی “عه‌ره‌ب” به‌ مانای “نه‌ته‌وه‌ی عه‌ره‌ب” ده‌کار بێنن:
من المعلوم ان عامة الناس قد اعتادوا استعمال کلمة «عرب» بمعنی «بدوي» و «فلاح». فکثیراً ما یقولون مثلاً «ذهب الی العرب» او «کان عند العرب» بمعنی: «ذهب الی البادیة» أو «کان بین البدو»…
لما کان هذا الاعتبار مخالفاً لما تقتضیه التربیة الوطنیة و القومیة کل المخالفة، و لما کان أسمی الغایات التی یجب ان یستهدفها المعلمون في دروسهم و اعمالهم هي بث الاخلاق الفاضلة بصورة عامة، و تقویة الشعور الوطنی و القومي بصورة خاصة، رأینا ان نلفت أنظار جمیع المدیرین و المعلمین الی هذا الاُمر المهم، و نطلب الیهم:
«ان یجتهدوا في ازالة هذا الخطأ بکل ما لدیهم من قوة و نشاط، و ان یفهموا التلامیذ بکل دقة و اعتنأ معنی «الفلاح» و «البدوي» و «العربي»…و یوضحوا لهم ان کلمة العرب لا تدل علی صنف من صنوف الخلق، بل هي تدل علی جمیع افراد الأمه، و یعودوهم علی استعمالها بهذه الصورة و یجنبوا أنفسهم من الاشتراک فی هذه الغلطة، و استعمال اسم هذه الامة العظیمة التي یجب ان تفتخر فی الانتساب الیها، بهذا المعنی العامي، سواء أکان في دروسهم، أو في محادثاتهم».[xi]
هه‌ر له‌و ساڵانه‌دا که‌ ساطع الحصری‌ به‌ ده‌ست تێوه‌ردانی زمانی عه‌ڕه‌بی ده‌یه‌ویست هه‌ستی نه‌ته‌وه‌یی عه‌ره‌بی-عێراقی دابتاشێ، رێگه‌ی له‌ ده‌ست تێوه‌ردانی ئه‌لفوبێی کوردی ده‌گرت بۆ ئه‌وه‌ی زمانی کوردی نه‌بێته‌ ئامرازی نه‌ته‌وه‌ڕونانی کوردیی. بۆ وێنه‌، داوای له‌ تۆفیق وه‌هبی کرد که‌ رێزمانێکی کوردی بۆ مه‌دره‌سه‌ سه‌ره‌تاییه‌کان دابنێ به‌ڵام ئه‌و رێزمانه‌ ده‌بوو کوردی له‌ عه‌ڕه‌بی دوورنه‌کاته‌وه‌. وه‌هبی پێی وابوو، ئه‌لفوبێی عه‌ره‌بی بۆ نوسینی کوردی که‌موکووڕی هه‌یه‌ و ده‌بێ چاک بکرێ و، بۆ ئه‌و مه‌به‌سته‌، چه‌ند نیشانه‌ی له‌ حه‌رفه‌ عه‌ره‌بییه‌کان زیادکرد. ساطع الحصری به‌ توندی به‌ربه‌ره‌کانی ئه‌و به‌رنامه‌ی کرد و کوتی عه‌ره‌بی زمانی قورعانه‌‌ و دانانی نیشانه‌ و زیادکردنی نوخته‌ له حه‌رفی عه‌ره‌بی کوفره. وه‌هبی له‌ وه‌ڵامدا کوتی کاتێکی قورعانیان نووسییه‌وه‌‌، حه‌رفی عه‌ره‌بی ئیعراب و نوخته‌ی نه‌‌بوو، و قورعانه‌ ده‌ستنووسه‌ هه‌ره‌کۆنه‌کان نه‌ ئیعرابیان هه‌بوو نه‌ نوخته،‌ و دوای ئه‌وه‌ش که‌ ئه‌و نیشانانه‌یان دانا، زمانی فارسی هه‌م نوخته‌ی لێ زیادکرد و هه‌م نیشانه.[xii]
ئه‌وه‌ی تا ئێسته‌ گێڕاومه‌ته‌وه‌ دڵۆپێکه‌ له‌ ده‌ریایێک گوتار، بۆچوون، سیاسه‌ت و کرده‌وه‌ی شۆڤینیسمی فارسیی و تورکیی و عه‌ڕه‌بیی. له‌ سه‌ده‌ی بیست دا، به‌ تایبه‌تی دوای شه‌ڕی جیهانی یه‌که‌م، گه‌لی کورد و زمانه‌که‌ی ئامانجی سیاسه‌ت و کرده‌وه‌ی ئه‌و سێ شۆڤینیسمانه‌ بوون‌ و ره‌نگه‌ چاوه‌ڕێ بکرێ که‌ قوربانییه‌کانی ئه‌و سێ پڕۆژه‌ی زمانکوژییه‌ خۆیان وه‌دوای سیاسه‌ت و کرده‌وه‌ی وا نه‌که‌ون. به‌ڵام له‌ زۆر بواری زمان و سیاسه‌تی زمانییدا، هێندێک له‌ سورانیخوازه‌کان به‌و رێیه‌دا ده‌ڕۆن که‌ ئه‌و سێ شۆڤینیسمه‌ خۆشیان کردووه.
شۆڤینیسمی سۆرانی
“شۆڤینیسمی سۆرانیی” له‌هجه‌ کوردییه‌کان هه‌ڵده‌سه‌نگێنێ، نرخیان بۆ داده‌نێ، پله‌به‌ندییان ده‌کا، و نه‌زمێکی به‌رزیونزمێتی (هیرارشی) یان پێ سازده‌کا و وایداده‌نێ که‌ ئه‌و پله‌به‌ندییه‌ سروشتیی و پێویست و نه‌گۆڕه‌ و ده‌بێ بپارێزرێ. له‌ لووتکه‌ی ئه‌و نیزامی‌ به‌رزییونزمییه‌دا، سۆرانی له‌ سه‌ر ته‌ختی حکوومه‌ت داده‌ندرێ هه‌تا له‌هجه‌کانی دی خزمه‌تی بکه‌ن. ده‌ڵێن به‌رزه‌نشینیی سۆرانی له‌ به‌رئه‌وه‌یه‌ که‌ له‌ له‌هجه‌کانی دی باشتر، پێشکه‌وتووتر، ده‌وڵه‌مه‌ندتر، ره‌سه‌نتر و رێکوپێکتره. به‌ڵام له‌به‌رئه‌وه‌ی که‌ هیچ به‌رزییێک به‌ بێ نزمی به‌ خه‌یاڵدا نایه‌، بڕوا به‌ به‌رزیی سۆرانی ره‌گه‌ڵ باوه‌ڕێکی دی ده‌که‌وێ: نزمبوون و دواکه‌وتوویی له‌هجه‌کانی دی‌. لایه‌نگرانی “ته‌نیا سۆرانی” له‌ دوو ساڵی رابردوودا، ئه‌و بۆچوونه‌یان به‌ راشکاوی ده‌ربڕیوه، هه‌م به‌ ئه‌هوه‌نی‌ و هه‌م به توندوتیژی‌. لێره‌دا، بۆ وێنه‌ چه‌ند رسته‌یێک له‌و‌ بۆچوونه‌ به‌بێ ده‌ستتێوه‌ردان ده‌گێڕمه‌وه:
ئایا دەکرێت هەرێمی کوردستان بکەن بە مۆڵگەی شێوەزارەکان، خەڵک بەگشتی لەو دوو شێوەزارە بێزارە کە لەڕاگەیاندنەکاندا پەیرەو دەکرێن، نۆرەی ئەوەیە هەر شارە و لادێیەک بەشێوەزاری خۆی بخوێنێت! وەک چۆن نها لەدەڤەری بادینان هەنگاوێکی لەو جۆرە نراوە!!!! ئەمە لەکاتێکدا ئەو پێشنیارەنە ئەو تایبەتمەندییەی هەرێم لەبەرچاو ناگیرێت! کە زووربەی زۆری سۆرانیبێژە، لەچوار پارێزگا یەک پارێزگای کە ڕێژەیەکی کەمیش دانیشتوانی هەیە، بە شێوەزاری بەهدینی قسان دەکەن! ئەم هەژموونی شێوەزاری سۆرانییە وای کردووە کە بەهدینیبێژان زۆر باش لەشێوەزاری سۆرانی تێبگەن و بپەیڤن. هاوکات پەیڤینی بەهدینییەکان تێکەلێکە لەسۆرانی و عەرەبی کە وای کردووە، سۆرانیبێژان لەوان زیاتر وەک لەکوردەکانی باکوور و ڕۆژئاوا بگەن.[xiii]
ئه‌وه‌ پاڕاگرافێکه‌ له‌ نووسراوه‌یێکی هه‌شت-نۆ پاڕاگرافی به‌ڵام هه‌ر ئه‌‌‌و چه‌ند رسته‌یه‌‌ بنه‌ماکانی شۆڤینیسم به‌راشکاویی ده‌رده‌بڕن:
1- نووسه‌ر له‌هجه‌ی [شێوه‌زاری] خۆی (سۆرانی) وه‌ک زمان داناوه‌ و ئه‌وانی دی کردۆته‌ له‌هجه و ده‌ڵێ ئه‌گه‌ر کورمانجی [به‌هدینی] له‌ نووسین و خوێندندا ده‌کاربێ وای لێدێ که‌ “هه‌ر شاره‌ و لادێیه‌ک به‌ شێوه‌زاری خۆی بخوێنێت.” له‌ زانستییه‌کانی زماندا له‌مێژه‌ ئه‌و چه‌شنه‌ سیاسه‌تی به‌له‌‌هجه‌کردنه‌ وه‌ک بیانوویێک بۆ سه‌رکوتکردنی زمانیی باسی لێکراوه‌‌ و شیکراوه‌ته‌وه‌‌. بۆ وێنه‌ تۆڤه‌ سکووتناب-کانگاس، شاره‌زایێکی مافی زمان،‌ ده‌ڵێ:
گرووپێکی که‌ ده‌سه‌ڵاتی سه‌رووزیادی هه‌بێ ده‌توانێ به‌ گرووپێکی دی بڵێ: “ئه‌وه‌ی که‌ ئێمه‌ قسه‌ی پێده‌که‌ین زمانه‌، به‌ڵام ئه‌وه‌ی ئێوه قسه‌ی پێده‌که‌ن هه‌ر له‌هجه‌ی زمانی ئێمه‌یه‌. زمانی ئێمه‌ ته‌واو گه‌شه‌یکردووه‌، مۆدێرنه‌، ده‌وڵه‌مه‌نده‌، مه‌نتیقییه‌. به‌ڵام له‌هجه‌ی تۆ سه‌ره‌تاییی [پریمیتیڤ]، گه‌شه‌نه‌کردوو، سونه‌تیی، وشه‌هه‌ژار‌، عاتفی، ناعه‌قڵانی، به‌کارنه‌هاتوو بۆ په‌روه‌رده‌ یان کارگێڕی و ئه‌ده‌ب و فکرکردنه‌وه‌ یان شارستانییه‌ته‌ (سه‌رچاوه‌کان…).” ئه‌وه‌ ئه‌و شته‌یه‌ که‌ تورکان به‌ کوردانی ده‌ڵێن: کوردی له‌هجه‌یێکی گه‌شه‌نه‌کردووی تورکییه‌. نوێنه‌رانی ده‌وڵه‌تی تورکییه‌ بۆ ماوه‌یێکی زۆر به‌ کوردانیان ده‌کوت تورکی کێوی، و به‌ زمانه‌که‌شیان ده‌کوت له‌هجه‌یێکی شێواوی تورکی که‌ به‌ ته‌نیایی له‌ شاخوکێوان گووراوه‌ و هه‌ربۆیه‌ هێندیک روخساری تایبه‌تی هه‌یه‌ که‌ له‌ تورکی راسته‌قینه‌ و ره‌سه‌ندا په‌یدا نابێ (سه‌رچاوه…‌). کوردی هه‌ڵبه‌ته‌ هیچ په‌یوه‌ندی به‌ تورکییه‌وه‌ نییه‌، هه‌روه‌ک زمانی له‌هستانی پێوه‌ندی به‌ ژاپۆنییه‌وه‌ نییه‌. لێره‌دا ئێمه‌یێک داده‌تاشرێ به‌ڵام دوایه‌ ده‌کرێته‌ به‌رزیونزمێتی (هیرارشی): hierarchized ئێمه‌ وه‌کوو یه‌ک واین، به‌ڵام ئێوه‌، ئێمه‌یێکی که‌موکورتن و هه‌ر له‌ به‌ر ئه‌وه‌ش بۆ وه‌ی نابن چاره‌نووسی خۆتان دابین بکه‌ن.  [xiv]
2- نووسه‌ر ته‌نیا به‌وه‌ رازی نییه‌ که‌ له‌هجه‌ی خۆی به‌ زمان دابنێ و له‌هجه‌کانی دی بخاته پله‌یێکی نزم. ده‌ڵێ ئه‌گه‌ر بێتوو زمانی کوردی دوو له‌هجه‌ی ره‌سمیی هه‌بێ هه‌رێمی کوردستان ده‌بێته‌ “مۆڵگه‌ی شێوه‌زاره‌کان.” که‌ وابوو کوردستان به‌ سۆرانییه‌وه‌ کوردستانه‌ و ئه‌گه‌ر بێتوو کورمانجیش وێڕای سۆرانی ره‌سمیی بکرێ کوردستان ده‌بێته‌ “مۆڵگه‌ی” له‌هجه‌کان. “مۆڵگه‌” وشه‌یێکی‌ ئابووری ئاژه‌ڵداری سونه‌تیی کوردستانه‌ که‌ له‌ فه‌رهه‌نگه‌کاندا ئاوا ماناکراوه‌ته‌وه‌: “په‌چه‌ی حه‌یوان( “فه‌رهه‌نگی کشت و کاڵ، به‌رگی دووهه‌م، ل. 114)، “جێگای مۆلدانی ئاژاڵ” (فه‌رهه‌نگی خاڵ)، “مأوی المواشي لیلا و فی الظهر” (فه‌رهه‌نگی مه‌هاباد، ل. 592)، و “جای استراحت گاوان” (عباس جلیلیان، فرهنگ باشور، تهران، انتشارات پرسمان، 1385، ل. 685). ده‌کارهێنانی “مۆڵگه‌” بۆ ده‌ربڕینی مه‌به‌ستی سیاسی هه‌وه‌ڵ جار له‌ کوردستانی خواروو له‌ ساڵانی 1961-1991دا له‌ ته‌رکیبی “مۆڵگه‌ی جاشان” دا وه‌سه‌رزاران که‌وت و ئێسته‌ش لایه‌نگرێکی رێبازی “ته‌نیا سۆرانی” بۆ له‌هجه‌ ناسۆرانییه‌کان ده‌کاریدینێ.
3- هه‌ر له‌و پاڕاگرافه‌دا، نووسه‌ر ده‌ڵێ له‌به‌ر هێژێمۆنی سۆرانی، “به‌هدینیبێژان زۆر باش له‌ شێوه‌زاری سۆرانی” تێده‌گه‌ن و قسه‌ی پێده‌که‌ن. جا پێی وایه‌ ئه‌و تێگه‌یشتنه‌ به‌رینه‌ له‌به‌ر ئه‌وه‌یه‌ که‌ “په‌یڤینی به‌هدینییه‌کان تێکه‌ڵێکه‌ له‌ سۆرانی و عه‌ره‌بی”، وه‌ها‌ که‌ سۆرانی-ئاخێوان له‌ وان زیاتر تێده‌گه‌ن تا له‌ “کورده‌کانی باکوور و رۆژئاوا”. بنچینه‌ی ئه‌و ئیدیعایه‌ بڕوا به‌ سه‌روه‌‌ریی سۆرانییه: گرینگ ئه‌وه‌یه‌ که‌ سۆرانی-ئاخێوان له‌ خه‌ڵکی بادینان تێبگه‌ن، چونکه‌ خه‌ڵکی بادینان له‌به‌ر ئه‌وه‌ی سۆرانی زمانی راسته‌قینه‌ی کوردییه‌‌ و تێکه‌ڵاوی عه‌ره‌بی نییه‌، له‌ سۆرانی تێناگه‌ن و ده‌بێ فێره‌ سۆرانی بکرێن. به‌کورتی، کورمانجی پله‌وپایه‌ی له‌هجه‌یێکی خۆبژیو و خۆبژوێنی نییه و چێشتی مجێوری زمان و له‌هجه‌ی دیکه‌یه‌‌. لێره‌دا به‌ پێویستی نازانم ئه‌و بۆچوونه‌ له‌ باری سیاسیی و ئیده‌ئۆلۆژییه‌وه‌ هه‌ڵسه‌نگێنم. ته‌نیا پێویسته‌ بڵێم که‌، به‌پێچه‌وانه‌ی ئه‌و بۆچوونه‌، له‌ روانگه‌ی زمانناسییه‌وه‌، زمان له‌ کۆمه‌ڵێک وشه‌ پێکنه‌هاتووه. زمان سیستیمێکی ئاڵۆزی پێکهاتوو له‌ چه‌ند ژێر-سیستێمانه‌ وه‌کوو سیستێمی ده‌نگیی، سیستێمی مۆرفۆلۆژیی، سیستێمی وشه‌یی، سیستێمی رسته‌یی، سیستێمی مانایی، سیستێمی گوتاریی که‌ هه‌رکام له‌وانه‌ش ورده‌سیستێمی خۆیان هه‌یه‌ و به‌ یه‌که‌وه‌ به‌سترانه‌ته‌وه‌. جا له‌و سیستێمه‌ ئاڵۆزه‌ دا، ئه‌گه‌ر ئه‌وه‌ راست بێ که‌ کورمانجی-ئاخێوانی بادینان باشتر له‌ سۆرانی تێده‌گه‌ن،[xv] له‌ به‌ر وه‌ی نییه‌ که‌ بادینی تێکه‌ڵاویی سۆرانی و عه‌ره‌بییه. ئه‌گه‌ر “په‌یڤینی به‌هدینییه‌کان” تێکه‌ڵاوی عه‌ره‌بی و سورانییه‌، په‌یڤینی سۆرانیش تێکه‌ڵاوی عه‌ره‌بیی و زۆر زمان و له‌هجه‌ی دیکه‌یه‌. ئه‌گه‌ر مه‌به‌ست زمانی نووسینه‌، سۆرانی به‌ شێوه‌یێکی سه‌ره‌ڕۆیانه‌ په‌تیکراوه‌ و کورمانجیش، هاوکات له‌ گه‌ڵ سۆرانی، به گۆڤاری وه‌کوو‌ هاوار و رۆناهی و رۆژانوو و ستێر و چاپه‌مه‌نی دیکه (هه‌م به‌ ئه‌لفووبێی عه‌ڕه‌بی و هه‌م به‌ لاتینیی) به‌و رێیه‌دا رۆیشتووه‌. بێجگه‌ له‌وه‌ش، زۆربه‌ی وشه‌ی په‌تیکراوی له‌هجه‌یێک ده‌کرێ له‌ له‌هجه‌که‌یدیدا ده‌کاربێ. له‌ روانگه‌ی زمانناسییه‌وه‌ وشه‌خواستن له‌ زمانی دی خسڵه‌تی زمان ناگۆڕێ و، به‌ پێچه‌وانه‌، زمان خسڵه‌تی وشه‌ی خوازراو ده‌گۆڕێ و خۆماڵیی ده‌کا. وه‌رگرتنی وشه‌ له‌ زمانی دیکه‌ یه‌کێک له‌ پرۆسه‌کانی زیندوویی و زیندوومانه‌وه‌ی زمانه‌ به‌ڵام شۆڤینیسمی زمانیی وه‌ک مردنی چاولێده‌کا.
4- نووسه‌ر پێی وایه‌ ئه‌گه‌ر کورمانجی بادینان له‌ باری چۆنێتییه‌وه‌ به‌ کاری هیچ نایه ‌له‌ باری چه‌ندێتییه‌وه‌ش هیچکاره‌یه‌: “تایبه‌تمه‌ندێتی هه‌رێم…[ئه‌وه‌یه‌] که‌ زۆربه‌ی زۆری سۆرانیبێژه‌، له‌ چوار پارێزگا یه‌ک پارێزگای که‌ رێژه‌یه‌کی که‌میش دانیشتوانی هه‌یه‌، به‌ شێوه‌زاری به‌هدینی قسان ده‌که‌ن.” که‌سێکی بادینانی نه‌دیبێ و له‌و قسانه‌ وردنه‌بێته‌وه‌، ره‌نگه‌ پێی وابێ‌ بادینان چۆلکراوه‌. ده‌کرێ بپرسین ئه‌وه‌ راسته‌ که‌ بادینان “رێژه‌یه‌کی که‌می” دانیشتوو هه‌یه‌؟ ئه‌و رێژه‌ که‌مه‌ ده‌بێ چه‌نده‌ بێ که‌ ئاوا به‌که‌م داده‌ندرێ؟ به‌ کام سه‌رئه‌ژمێری؟ به‌ کام به‌ڵگه‌؟ پێوانه‌ی که‌میی و زۆریی چییه‌، کێ دایناوه‌ و له‌ کوێوه‌ هاتووه، و ج پێوه‌ندییێکی به‌ مافی زمانییه‌وه‌ هه‌یه‌؟ ئه‌وه‌نده‌ روونه‌ که‌ تا ئێسته‌ حکوومه‌تی هه‌رێم ئاماری له‌‌هجه‌کانی کۆنه‌کردۆته‌وه‌ و دیاره‌ به‌ بێ زانیاری وا خه‌ریته‌یێکی رێکوپێکی زمانه‌کان و له‌هجه‌کانیش له‌به‌رده‌ست دانییه‌.
با ئه‌و پرسیاره‌ بکه‌م: ئه‌و رقهه‌ڵستانه، ئه‌و بێڕێزیکردنه‌‌ و سووکایه‌تیکردنه به‌ له‌هجه‌ی دیکه‌ له‌ کوێوه‌ دێ و بۆ کوێ ده‌چێ؟ ‌ من له‌و روانگه‌یه‌ (روانگه‌ی یه‌ک زمان/یه‌ک له‌هجه‌ی سۆرانیخوازه‌کان‌) تێڕانابینم که‌ فره‌له‌هجه‌یی وه‌ک “باغچه‌ی شێوه‌زاره‌کان” یان “گوڵزاری شێوه‌زاره‌کان” تێبگا. به‌ڵام کاتێکی سۆرانیخوازێک نه‌توانێ به‌ زمانێکی تا راده‌یێک بێ لایه‌نانه‌‌ بڵێ، بۆ وێنه‌، “موزاییکی شێوه‌زاره‌کان” و له‌ باتیان وه‌جنێودان ده‌که‌وێ و ده‌ڵێ “مۆڵگه‌ی شێوه‌زاره‌کان”، ئه‌و بۆچوونه‌ ته‌نیا رقله‌دڵی و تووڕه‌یی نییه‌ و هه‌ڵوێستێکی سیاسیی و ئیده‌ئۆلۆژییانه‌یه. وادیاره‌ شۆڤینیسمی سۆرانی ناتوانێ له‌و چوارچێوه‌یه‌ بێته‌ده‌ر که‌ شۆڤینیسمی نه‌ته‌وه‌کانی دی دایانڕژتووه‌. بۆ وێنه‌، کاتێکی من پێشنیارده‌که‌م که‌ له‌ “حکوومه‌تی هه‌رێمی کوردستان” دا ده‌کرێ دوو له‌هجه‌ ره‌سمی بن و به‌ڵگه‌ ره‌سمییه‌کان وه‌کوو پاسپۆرت و پاره‌ به‌ هه‌ردوو له‌هجه‌ بنووسرێن، سۆرانیخوازه‌کان وه‌پێش حاکمه‌کانی به‌غدا ده‌که‌ون و به‌ سه‌رسووڕمانه‌وه‌ ده‌ڵێن شتی وا هه‌رنابێ و به‌ سووکایه‌تیکردنه‌وه‌ ده‌ڵێن ئه‌وه‌ کۆمێدییه‌.
سنووره‌کانی ره‌خساویی و نه‌ڕه‌خساویی
ره‌نگه‌ ئه‌وه‌ ئاشکرابێ که‌ له‌ روانگه‌ی ئه‌تاتورک و ره‌زاشا و حاکمانی به‌غدا و زمانناسه‌کانیان نه‌ته‌وه‌ یه‌که‌ و یه‌ک زمانی هه‌یه‌ و زمانه‌که‌ی یه‌ک له‌هجه‌ی ئه‌ده‌بیی و ستانداردی هه‌یه. به‌ڵام ئه‌وه‌ی شۆڤینیسته‌کان له‌ خه‌یاڵی خۆیاندا به‌ نه‌ڕه‌خساویی داده‌نێن له‌ مێژه‌ له‌ ژیانی زمانیی و سیاسیی گه‌لانی دنیادا له‌ قه‌ڵه‌مڕه‌وی ره‌خساوییدا وه‌دیهاتوه‌‌. ئێسته‌کانێ پاره‌ی کاغه‌زیی ده‌ رووپیی هیندی به‌ حه‌ڤده‌ زمان،[xvi] پاره‌ی چینی به‌ پێنج زمان، پاره‌ی سریلانکا و سویسی هه‌رکامیان به‌ چوار زمان و ناسنامه‌ی سویسی به‌ پێنج زمان ده‌نووسرێن. هه‌روه‌ها له‌ پارلمانی کانادا به‌ دوو زمان و له‌ بلژیک به‌ سێ زمان قسانده‌که‌ن.[xvii]
له‌ کانادا له‌ ساڵی 1965دا، کاتێکی‌ فه‌ڕانسه‌یی کرا به‌ دووهه‌م زمانی ره‌سمیی، هێندێک له‌ ئینگلیسی-ئاخێوان پێیانوابوو شتی وا نابێ و یه‌ک نه‌ته‌وه‌ ناتوانێ دوو زمانی هه‌بێ. ئێستا، دوای 45 ساڵان، ئینگلیسی-ئاخێوێکی بییه‌وێ ببێته‌ سه‌رۆک وه‌زیر یان ببێته‌ ڕابه‌ری حیزبێکی فێدرال ده‌بێ ئه‌وه‌نده‌ فه‌رانسه‌یی بزانێ که‌ له‌ ئاخاوتنی فه‌رانسه‌یی تێبگا و بتوانێ مه‌به‌ستی خۆی به‌و زمانه‌ ده‌رببڕێ. کانادا وڵاتێکی سه‌ربه‌خۆیه‌ به‌ڵام سه‌رۆکی ده‌وڵه‌تی کانادا مه‌له‌که‌ ویکتۆریای بریتانیایه‌ و کاتێکی که‌ بۆ سه‌ردان دێته‌ کانادا، له‌ وتاره ره‌سمییه‌کانیدا به ‌هه‌ردوو زمانی ره‌سمیی ده‌ئاخێوێ — چه‌ند رسته‌ به‌ ئینگلیسی و چه‌ند رسته‌ به‌ فه‌ڕانسه‌یی. ئه‌وه‌ی که‌ زه‌لکاوی نامومکینی بوو ئێسته‌ بوه‌ته‌ بواری مومکینیی‌. وادیاره‌ سۆرانیخوازه‌کان ناتوانن، نه‌ له‌ دنیای فکردا نه‌ له‌ کرده‌وه‌دا، له‌و جه‌غزه‌ی که‌ شۆڤینیسمی زمانیی به‌غدا و ئانکارا و تاران بۆی کێشاون بێنه‌ده‌رێ.
کورتی بکه‌مه‌وه‌، لایه‌نگرانی پڕۆژه‌ی “ته‌نیا سۆرانی” پێیان وایه‌‌ بوونی نه‌ته‌وه‌‌ به‌‌ زمانه‌وه‌‌ به‌ستراوه‌ته‌وه‌ و زمانی نه‌ته‌وه‌ییش زمانێکی تاق-له‌هجه‌یه‌‌ و تاقه‌له‌هجه‌که‌ش له‌هجه‌ی خۆیانه‌‌، و ئه‌گه‌ر بێتوو کوردی دوو له‌هجه‌ی ستاندارد یان ره‌سمیی هه‌بێ نه‌ته‌وه‌‌ له‌به‌ریه‌ک ده‌ترازێ و زمانه‌که‌ی له‌‌ زمانێتی ده‌که‌وێ. ئه‌و بۆچوونه‌‌ نه‌‌ پشت ئه‌ستووره‌‌ به‌‌ زانسته‌کانی زمان (زمانناسی، زمانناسیی کۆمه‌ڵایه‌تی، کۆمه‌ڵناسیی زمان…) و نه‌‌ ئاگای له‌‌ ئه‌زموونی زمانیی گه‌لانی دیکه‌ هه‌یه‌‌، و له‌باتیان سیاسه‌ت و پراتیکی زمانیی ناسیۆنال-شۆڤینیسمی تورک و فارس و عه‌ره‌ب ره‌چاوده‌کا. پڕۆژه‌ی “ته‌نیا سۆرانی” پڕۆژه‌یێکی سیاسییه‌‌ و من چاوه‌ڕێی ئه‌وه‌‌ نیم ئاڵاهه‌ڵگره‌کانی وه‌دوای زانستی زمانناسی بکه‌ون. ته‌نانه‌ت پێویست نییه‌‌ لێیان بپرسم چۆن نه‌ته‌وه‌ی نۆروێژی و هه‌رمه‌نی و ئالبانی هه‌رکام دوو له‌هجه‌ی ستاندارد و نه‌ته‌وه‌ی سویسی چوار زمانی ره‌سمی و نه‌ته‌وه‌ی بلژیکی سێ زمانی ره‌سمی ده‌کاردێنن؟ سۆرانیخوازه‌کان ده‌یانه‌وێ له‌هجه‌ی خۆیان به‌‌ سه‌ر له‌هجه‌کانی دیدا دابسه‌پێنن و، ئێسته‌‌ که‌‌ ده‌زانن خه‌ڵکی بادینان بڕیاری خۆیان داوه‌، ده‌یانه‌وێ ده‌سته‌وداوێنی مێژوو بن و بیسه‌لمێنن که‌‌ سۆرانی له‌هجه‌یێکی پێشکه‌وتووه‌‌ و کورمانجی دواکه‌وتووه‌‌. به‌ڵام کاتێکی ئاوڕ له‌ مێژوو ده‌ده‌نه‌وه‌، ده‌که‌ونه‌ دنیای خه‌یاڵات و فاکته‌کان وه‌لاده‌نێن و ئه‌فسانان سازده‌که‌ن. له‌ به‌شه‌کانی دی ئه‌و نووسراوه‌دا، باسی ئه‌فسانه‌کانی شۆڤینیسمی سۆرانی ده‌که‌م. به‌ڵام لێره‌دا ده‌مه‌وێ ده‌ستڕاکێشم بۆ به‌دیلی ئه‌و شۆڤینیسمه‌.
کێشه‌ی دابڕانی نه‌ته‌وه یان کێشه‌ی دێمۆکراسی؟
له‌ سه‌ده‌ی رابردوودا، ئه‌زموونی زمانیی له‌و وڵاتانه‌ی گه‌لی کوردی لێده‌ژی ئه‌زموونی زمانکوژیی، شۆڤینیسمی زمانیی، کوولتوورکوژیی، کۆکوژیی، ژێنۆسید، جینایه‌تی شه‌ڕیی، و جینایه‌تی دژی به‌شه‌رییه‌ت بووه. مارک لێڤین، مێژوونووسێکی ژێنۆسید، ده‌ڵێ عه‌نه‌دۆڵی رۆژهه‌ڵات (که‌ کوردستان و هه‌رمه‌نستان ده‌گرێته‌وه)له‌ ئاخری سه‌ده‌ی نۆزده‌وه‌ تا ئێسته‌ کراوه‌ته‌ “مه‌ڵبه‌ندی ژێنۆسید” (zone of genocide) و گه‌لانی هه‌رمه‌نی و ئاشوڕی و کوردی تێدا ته‌رتوتوناکراوه‌. ده‌کرێ بڵێین ئه‌و مه‌ڵبه‌نده‌، له‌ هه‌مان کاتدا مه‌ڵبه‌ندی ژێنۆسیدی زمانییش بووه. ژێنۆسید ته‌نیا له‌ناوبردنی جه‌سته‌یی خه‌ڵک نییه‌‌ و کوشتنی زمانییش وه‌کوو فۆڕمێکی ژێنۆسید ناسراوه‌. هه‌ڵوه‌شاندنه‌وه‌ی “مه‌ڵبه‌ندی ژێنۆسید”، که‌ به‌رهه‌می ناسیۆنالیسمی تورک و فارس و عه‌ره‌به‌، ئه‌رکی سه‌رشانی ئازادیخوازانی ته‌واوی گه‌لانی ئه‌و مه‌ڵبه‌نده‌یه، و وه‌لانانی شۆڤینیسمی زمانیی هه‌نگاوێکه‌ به‌ره‌و تێکدانی ئه‌و مه‌ڵبه‌نده‌ و دیمۆکراتیکردنی ژیانی سیاسی له‌ ناوچه‌دا.
شۆڤینیسمی زمانیی تا کاتێکی له‌ مێشک و بیری تاقه‌که‌س دابمێنیته‌وه‌ مه‌ترسییه‌کی زۆری نییه‌ به‌ڵام بێتوو ببێ به‌ سیاسه‌تی حکوومه‌ت، ده‌توانێ پڕۆژه‌ی زمانکوژیی یان ژێنۆسیدی زمانیی وه‌ڕێبخا. لێره‌دا، ئه‌رکی سه‌رشانی سۆرانی-ئاخێوان یه‌کجار گرانه‌‌. سۆرانی-ئاخێوان ده‌توانن‌ وه‌دوای سیاسه‌تی سۆرانیخوازیی نه‌که‌ون و به‌ر‌په‌رچی بده‌نه‌وه و به‌ربه‌ره‌کانی بکه‌ن. سۆرانی، ئێسته‌ له‌ پله‌‌ی ده‌سه‌ڵاتداریدایه‌ و سۆرانی-ئاخێوان ده‌بێ زیاتر و زووتر له‌ کورمانجی-ئاخێوان و ئاخێوه‌رانی له‌هجه‌کانی دی ئاڵای دێمۆکراسی زمانیی و مافی زمانیی هه‌ڵبکه‌ن، و ئه‌و ناکۆکییه‌ وه‌ک کێشه‌ی ماف و دیمۆکراسی چاولێبکه‌ن نه‌ک وه‌ک کێشه‌ی ده‌م به‌هاوارانه‌ی “چه‌ند پارچه‌ بوونی نه‌ته‌وه‌”. له‌ دنیای زمان و سیاسه‌تدا له‌ سی ساڵی رابردوودا، هه‌نگاوی خێرا به‌ره‌و نیزامێکی زمانیی دیمۆکراتی هه‌ڵێندراوه. بۆ وێنه‌، له‌ زانستی زمانناسیدا ئێسته‌ باسی “زمانناسیی رزگاریخوازانه‌” ده‌کرێ و پێوه‌ندییه‌کانی ده‌سه‌ڵات و زمان به‌ شێوه‌یێکی به‌رینتر له‌ جاران لێکده‌درێته‌وه‌ و تیۆریزه‌ده‌کرێ.[xviii] له‌ بواری مافیشدا، “مافی زمانیی” ئێسته‌ به‌ شێوه‌یێکی به‌رین و قووڵ وه‌کوو‌ “به‌یانییه‌ی جیهانی مافه‌ زمانییه‌کان” (1996) گه‌ڵاله‌کراوه و له‌ لایه‌ن یۆنێسکۆ، و زۆربه‌ی رێکخراوه‌ و بزووتنه‌وه‌کانی مافی مرۆڤ، و زمانناسان په‌سندکراوه‌‌.[xix] ده‌کرێ بپرسین له‌و بڕگه‌ی مێژووی مافی زماندا، سۆرانیخوازیی ماڵی خۆی له‌ کوێ کردووه؟
—————————————
[i] بۆ زانیاری سه بارەت به هەڵاواردنی زمانیی، زوڵمی زمانی، زمانکوژی و ژێنۆسیدی زمانی بڕوانه:
J. Baugh, “Discrimination and language,” Encyclopedia of Language and Linguistics. Second Edition, Vol. 3, 2006, pp. 694-695.
Tove Skutnabb-Kangas, Linguistic Genocide in Education or Worldwide Diversity and Human Rights? Lawrence Erlbaum Asociates, Publishers, 2000.
پێکهاتەی “تەنیاسۆرانی”م به پێوانەی “تەنیا ئینگلیسی” (“ئینگلیش ئۆنلی” English Only) بەکارهێناوه. له ئه مریکا، “بزووتنه وه ی تەنیا ئینگلیسی” داوا دەکا زمانی ئینگلیسی ببێته زمانی ڕەسمیی.لەو وڵاته، هێچ زمانێک به پێی قانوون یان دەستوور، ڕەسمیی نییه بەڵام ئێسته که ئاخێوەری زمانی ئیسپانی زۆربوون، ئەو بزووتنەوە دەیەوێ ئەو زمانه به بیانووی پاراستنی یەکگرتوویی نەتەوە سەرکوت بکا. “کۆمەڵی زمانناسیی ئەمریکا” ((Linguistic Society of America بۆچوونی ئەو بزووتنەوەیەی سەبارەت بە یەکێتی نەتەوە ویەکێتی زمانی بە هەڵە داناوە. هەروەها، “یەکێتی ئازادە مەدەنییەکانی ئەمریکا “ش (American Civil Liberties Union) ڕایگەیاندووە که ئەو پڕۆژەی ڕەسمییکردنە دەستووری ئەمریکا و مافی بەرابەریی ئەمریکاییان پێشێلدەکا. بۆزانیاری سەبارەت بەو بزووتنەوەیە، بڕوانه:http://en.wikipedia.org/wiki/English-only_movement
[iii] ۆب وێنه بڕوانه وشەی “شۆڤینیسم” له قامووسێکی بیری سیاسی که راجر سکرووتن، مامۆستای کۆنسرڤاتیڤی زانستیی سیاسی، دایناوه:
Roger Scruton, A Dictionary of Political Thought. Palgrave Mcmillan, 2007, p. 89.
[iv] Floyd James Davis, Minority-Dominant Relations: A Sociological Analysis. AHM Publishing Corp., 1978, p. 49.
[v] Thomas Spira, Nationalism and Ethnicity Terminologies: An Encyclopedic Dictionary and Research Guide. Vol. 1, Academic International Press, 1999, p. 66.
[vi] “در ایران فقط یک زبان وجود دارد”، کیهان، دوشنبه 18 بهمن 1338.
[vii] کیا، کە وەک هەر کەسی دی دەیزانی بەشی زۆری وشەی فارسی لە عەڕەبی خوازراوە، حەولیدا لە کتێبی قلب در زبان عربی (انتشارات دانشگاه تهران، شماره 671، 1340) دا بیسەلمێنێ کە زۆربەی وشەی عەڕەبی لە فارسی وەرگیراوە.
[viii] صادق کیا، “گویشهای ایران”، مجله رادیو ایران، شماره 53، دی ماه 1339، ص 35.
[ix] بۆ زانیاری سەبارەت بە لەهجەکانی ئوستانی فارس بڕوانه:عبدالنبی سلامی، گنجینه گویش شناسی فارس، تهران، فرهنگستان زبان و ادب فارسی، گروه نشر آثار، جلد اول 1383، جلد دوم 1384، جلد سوم 1385، جلد چهارم و پنجم 1388.
[x] بڕوانه تێزی دوکتورای سالح ئەکین سەبارەت بە ناولێنانی گەل و وڵات و زمانی کوردی له گوتاری زانستی و سیاسی تورک دا:
Salih Akin, Désignation du people, du territoire et de la langue kurdes dans le discours scientifique et politique turc. Université de Rouen, 1995.
[xi] ابوخلدون ساطع الحصری، مذکراتی فی العراق 1921-1941. الجزُ الاول 1921-1927، منشورات دارالطبیعة، بیروت، 1967، ص. 479-480.
[xii] تۆفیق وەهبی، “حول مقال مسؤولیة الادیب الکردی الکبری”، پەروەردە و زانست،ژمارەی 5، ساڵی 3، بەغدا، 1973، ل. 81-91؛ هەروەها، وتووێژی خۆم لەگەڵ مامۆستا تۆفیق وەهبی،لەندەن، 28/7/1976.
[xiii] بڕوانه‌ سایتی کوردستانپۆست، “ئەمیری حەسەنپوور، دەبێت لێبووردننامە بنووسێت!”، یه‌کشه‌ممه‌ 10.1.2010http://www.kurdistanpost.com/view.asp?id=962e3250
[xiv] لاپه‌ڕه‌ی 152 کتێبی سکووتناب-کانگاس که‌ له‌ په‌راوێزی 1 دا هاتووه‌.
[xv] ئەوەش، وەک زۆربەی باسەکانی دی، فڕاوێژێکی بێ لێکۆڵینەوە و بێ بەڵگەیە.
[xvi] بروانه پارەی ده رووپیی هیندی له ویکیپێدیادا که بێجگه له زمانی هیندی و ئینگلیسی به پازده زمان له سەری نووسراوه:http://en.wikipedia.org/wiki/Indian_rupee
[xvii] بڕوانه: یاسای زمانه فەرمییەکان لە چەند وڵاتێکی فرە زماندا ، پێشکەش کردن و ئاماده کردنی طارق جامباز، وەرگێڕانی مەجید ئاسنگەر، لە چاپکراوەکانی ئەنجومەنی نیشتمانیی کوردستان — عێراق، لیژنەی کاروباری یاسایی (21)، هەولێر، چاپخانەی شەهاب، 2007.
[xviii] بۆ وێنه بڕوانه دوو نووسراوەی “زمانناسیی رزگاریخوازانه” و “هەڵاواردن و زمان”:
I. Signorini, “Emancipatory linguistics,” Concise Encyclopedia of Pragmatics, 1998, pp. 281-283.
J. Baugh, “Discrimination and language,” Encyclopedia of Language and Linguistics, Second Edition, Volume 3, 2006, pp. 694-696.
[xix] بۆخوێندنەوەی Universal Declaration of Linguistic Rights بڕوانه “جاڕنامەی جیهانیی مافی زمانی”، وەرگێڕانی له ئینگلیسییەوه: حەسەنی قازی، له سایتی “روانگه” دا: http://ruwange.blogspot.com/2010/02/universal-declaration-of-linguistic….
بۆ خوێندنەوەی مەتنی ئینگلیسی بڕوانه: http://www.unesco.org/cpp/uk/declarations/linguistic.pdf
—————————————-
تێبیبی: ئه‌م وتارە‌ له‌ ژماره‌ی 22ی هه‌فته‌نامه‌ی فه‌رهه‌نگ لە 3ی مارسی 2010 بڵاو بووه‌ته‌وه