گمانهزنی درمورد اهداف و سناریوهایی که دونالد ترامپ با خروج آمریکا از توافق هستهای با ایران دنبال میکند و چالشها و موانعی که در سر راه این اهداف وجود دارد، همچنان ادامه دارد و نظرات و دیدگاههای مختلفی در این زمینه مطرح میشود؛ اما با اعلام مواضع صریح و بیسابقه مایک پمپئو، وزیر خارجه آمریکا و مانیفست دوازدهگانهای که در دستور کار رابطه با ایران قرار داد، بهنظر می رسد در مسیر روابط دو کشور، بهسوی برخوردی سخت، گام برداشته است .
هرچند خروج ترامپ از برجام قابل پیشبینی بود، اما خروج سخت از برجام و دستور سریع برای اعمال تحریمهای ثانویه و گستردهتری که قبل از برجام اعمال میشد و به قول پمپئو، شدیدترین تحریمها علیه ایران، متحدان اروپایی آمریکا را دچار شوک کرد؛ زیرا رهبران اروپایی که اعتبار شخصی خود را با سفر به آمریکا، خرج حفظ برجام کرده بودند، کاملاً سرخورده شدند. علاوهبر این، بنابه گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس، با آنکه روز قبل از اعلام خروج آمریکا، در رایزنیهایی که نمایندگان وزارت خارجه آمریکا با متحدان اروپایی انجام داده بودند، این پیام به آنها منتقل شده بود که به احتمال قوی، امکان تعلیق مجدد خروج از برجام ازطرف آمریکا وجود دارد، اما در عمل، ترامپ مسیر دیگری را برگزید و این نشاندهنده آن بود که درمورد این تصمیمگیری چندان کار و مشاوره جمعی صورت نگرفته است.
بنابه گزارش رسانههای آمریکایی، تصمیم نهایی ترامپ در کابینه هم به بحث کارشناسی گذاشته نشده است که فیالمثل متیس، وزیر دفاع، بتواند مخالفتش را نشان بدهد و استدلالش را برای آن، بیان کند. در واقع، ترامپ با تیم جدیدی که در وزارتخارجه و مشاورت امنیت ملی جایگزین کرد، جهتگیری جدیدی به مواضع دولت در مواجهه با ایران داد. بههرحال اقدامات دولت ترامپ، تبعات و چشماندازهایی در روابط منطقهای و بینالمللی برجای خواهد گذاشت.
حال باید دید که اهداف ترامپ و پمپئو از این اقدام چه بوده است و با چه موانع و دشواریهایی روبروست.
تحلیلگران نظرات مختلفی در این مورد ارائه دادهاند که هرکدام مبتنیبر شواهد و نمادهای مختلفی است. قبول هرکدام از این نظریهها، میتواند تبعات مختلفی برای سیاست آمریکا در منطقه بههمراه داشته باشد:
الف - تلاش برای بیاعتبارسازی میراث اوباما
برخی کارشناسان منجمله جان لیمبرت،از گروگانهای سابق آمریکایی در تهران و از دیپلماتهای بازنشسته وزارتخارجه آمریکا، معتقد است که اقدام ترامپ در مخالفت با برجام، فاقد یک دکترین و استراتژی حسابشده است که ابعاد مختلف آن را سنجیده باشد و طبق آن برنامه، به مخالفت با برجام برخاسته باشد. او مخالفت ترامپ را از جنبه عملی درجهت بیاعتبار ساختن میراث اوباما، چه در حوزه داخلی و چه در حوزه خارجی، میداند . او همانطور که طرح بیمه اوباما و توافق تجاری ترانسپاسفیک را لغو کرده، هرجای دیگر هم که ردپایی از اوباما سراغ دارد که اعتباری به دولت او بخشیده باشد، بدون ملاحظه، رسیدگی و مطالعه، درصدد ابطال آن برخواهد آمد و از آنجا که توافق و مصالحه هستهای با ایران، محصول سالها فعالیت دیپلماتیک ومهمترین دستاورد دولت اوباما بوده، به لغو آن همت گمارده و مایل است آن را بهکل نابود کند . دولت اوباما توانسته بود با اجماع بینالمللی، تحریمهای همهجانبهای را به جمهوری اسلامی ایران تحمیل کند و آنها را به میز مذاکره بیاورد و در عمل، امکانات غنیسازی ایران را بهعقب براند و نیز قویترین و گستردهترین برنامه نظارتی را که محصول دو سال فعالیت جامعه اطلاعاتی آمریکا بوده است، بر ایران تحمیل کند که راه گریز برا ی ساخت هرگونه سلاح هستهای را ببندد . در نهایت، هر چند که امتیازاتی ازجمله بهرسمیت شناختن غنیسازی، به ایران داده شد، ولی بهلحاظ محدودیت میزان نگهداری اورانیوم غنیشده و نیز سانتریفیوژها، عملاً از خطر حرکت برنامه هستهای ایران بهسمت یک برنامه نظامی، کاسته شد.
اگر این دیدگاه را قبول کنیم، از این زاویه، ترامپ بعد از بیاعتبار کردن اوباما، اکنون ممکن است وارد مذاکره جدیدی با ایران شود؛ زیرا برای او مهم است که امضای او پای قرار داد زده شود و نشان داده شود که او توانسته معامله بهتری انجام دهد و تنها کسی است که چنین توانایی را دارد و بقیه درک درستی از این روابط و معاملات نداشتهاند.
ب - سیاست مهار و محدودسازی ا یران
گروه دیگری از تحلیلگران معتقدند که هدف ترامپ از این اقدام، آن بوده است که برای جلب رضایت خاطر متحدان عرب منطقه خلیجفارس و نیز اسراییل، با خروج از برجام، ایران را تحت فشار همهجانبه سیاسی و اقتصادی قرار دهد تا مانند کرهشمالی آنها را به سر میز مذاکره بیاورد و در این موقعیت، خواستههای خود را به ایران تحمیل کند. از این زاویه، هدف مهار و محدودسازی رفتار ایران بهویژه در حوزه دفاعی و سیاست خارجی است و نه تغییر رژیم.
از سویی با افزایش نقش منطقهای ایران در سوریه، عراق و لبنان و یمن که فشار متحدان منطقهای آمریکا ازجمله اسراییل و کشورهای عرب عضو همکاری خلیج فارس را افزایش داده و از سوی دیگر، امکان غنیسازی در برجام هم به اعتراض عربستان منجر شده و این کشور نیز میخواهد برای عقبنماندن از این امر، در این مسیر حرکت کند. علاوهبر این، اسراییل هم بههیچعنوان نمیتواند قبول کند که ایران حتی در پانزده سال آینده، به غنیسازی بپردازد؛ لذا فشار برای مهار ایران و تغییر رفتار، اولویت آمریکا خواهد بود. اندرو پیک، مسؤول میز ایران در وزارتخارجه آمریکا، در گفتوگویی، در تبیین سیاست خروج آمریکا از برجام، هرچند سیاست تغییر رژیم را مطلقاً منتفی میداند، در عین حال، میگوید که تأکید سیاست آمریکا بر نفی کامل غنیسازی و نیز نحوه فعالیت منطقهای ایران و نیز نحوه فعالیت موشکی و همچنین مسائل حقوقبشری ایران قرار گرفته است. سیاستهایی که شباهت کاملی به سیاستهای دوره اول جرج بوش دارد.
سیاست محدودسازی و مهار، در دورههای مختلفی ازجمله دوره بیل کلینتون و جرج بوش پدر، سیاست اصلی بوده و درمواردی نیز به موفقیتهایی دست یافته است.
ج - سیاست تغییر رفتار و نظام در ایران
اما برنامهای که پمپئو در «بنیاد هریتج» مطرح کرد، بسیار فراتر از آن بود که اندرو پیک مطرح کرد و نوع ارائه دستورات و فرامین هم نشان از سیاست دیگری دارد. این فرامین دوازدهگانه، هم جاهطلبانه بود و هم نشان از رؤیایی برای تغییر رژیم در آن موج میزد؛ با آنکه پمپئو سعی کرد نامی از تغییر رژیم در ایران نبرد. اساس تحلیل پمپئو بر این مبنا استوار است که نظام در آستانه فروپاشی و اضمحلال قرار گرفته است و لذا اگر بخواهد تن به این تقاضا ندهد، بهخاطر مشکلات اقتصادی ناشیاز تحریمها، با تظاهرات و مخالفت داخلی روبرو خواهد شد و اگر به این تقاضاها تن بدهد، طبیعتاً دچار تغییر ماهیت شده و خودبهخود، سیاست تغییر رژیم انجام شده است.
د - تقاضای پمپئو در حوزه هستهای
در این حوزه، کل سیاستها به دوره جورج بوش بازگشته است. پمپئو عملاً خواستار توقف کامل غنیسازی شده و گفته است که حتی رآکتور آبسنگین اراک هم باید بهطور کامل نابود شود و دسترسی همهجانبه بازرسان نیز به تمام مناطق ایران فراهم شود که حتی با مقرارت آژانس، مغایرت دارد.
در این مطالبات دوازدهگانه، روابط خارجی ایران در منطقه نیز محدود شده است. پمپئو در این درخواستها، خروج کامل ایران را از یمن، عراق، لبنان و سوریه خواستار شده و همچنین خواستار آزادی زندانیان دوتابعیتی و نیز بستن پرونده موشکی ایران شده است. جدا از این مطالبات، او در بخشهای دیگری از سخنانش، به نمونههایی از رفتار جمهوری اسلامی با شهروندانش نیز اشاره کرد.
آنچه که مشخص بود، عمده تقاضاها در حوزه هستهای، دفاعی و سیاست خارجی قرار داشت. او همچنین تأکید کرد که با همکاری پنتاگون، در حوزه نظامی، ایران را در منطقه تحت فشار قرار میدهد و همچنین در حوزه نبردهای سایبری، با قاطعیت با ایران برخورد خواهند کرد و تهدید کرد که چنان تحریمی را علیه ایران ادامه خواهد داد که تاکنون در تاریخ بیسابقه بوده و البته گفت که اگر مردم از این موقعیت استفاده کنند و رژیم را تحت فشار بگذارند که رفتار خود را عوض کند، سود خوبی خواهند برد، وگرنه بخشی از این فشارها متوجه مردم نیز خواهد شد.
ه - محاسبه واکنشهای ایران
ترامپ در دوره کمپین انتخاباتیش گفته بود که اگر برجام برقرار نشده بود، تحریمهای اقتصادی ادامه پیدا میکرد و کار رژیم تمام شده بود. او گفته بود که برجام، رژیم را نجات داد. دیدگاهی که در سخنان پمپئو نیز خود را نشان میداد. صاحبان این دیدگاه، همچنین بر این باورند که هیچ صلحی در خاورمیانه محقق نخواهد شد، مگر آنکه رژیم جمهوری اسلامی ایران تغییر کند. از دید آنها، نظام جمهوری اسلامی نیز در مرز زوال کامل قرار دارد. آنها فکر میکنند که بازگشت تحریمهای اقتصادی و فشارهای سیاسی ناشیاز خروج آمریکا از برجام، سبب خواهد شد که دولت میانهرو روحانی ساقط شود و ممکن است تندروهای نظامی بهقدرت برسند که برای سیاست تغییر رژیم، بهانه بهتری بهدست آمریکا خواهد داد. رهبر ایران نیز احتمالاً به خروج از برجام، حکم خواهد داد.
در چنین فضای رادیکالی، هم نارضایتی اقتصادی و شورش شهری تشدید خواهد شد و هم اگر ایران به رفتاری رادیکال دست بزند و بهسمت غنیسازی گسترده برود، در این صورت، هم اهرم شورای امنیت علیه ایران وارد عمل خواهد شد و هم درصورت لزوم، آمریکا یا اسراییل میتوانند حملات نظامی به تأسیسات هستهای آن کشور انجام دهند. در این چارچوب، فروپاشی اقتصادی، رادیکالکردن ساختار سیاسی و به درگیری کشاندن نظام، ورود به جنگی خواهد بود که همیشه گزینه مطلوب بولتون و پمپئو درقبال ایران بوده است و از ابعاد این برنامه بهشمار میرود، که در هر دو روش، درنهایت به تغییر کلی نظام منجر خواهد شد.
و - موانع تحقق سیاست ترامپ
۱- مشکلات اندیشه تغییر نظام
سیاست تغییر نظام که پمپئو تلویحاً آن را طراحی کرد، در عمل نشان داده شده که در اکثر موارد، شکست خورده است. علاوهبر این، نتایج ناخواسته آن، بیش از آن است که به نظر میآید. تجربه نشان داده که سیاست تغییر نظام که در دو دهه گذشته ازسوی آمریکا، درمورد بعضی کشورها به کار گرفته شده است، در همه موارد منجربه تشکیل دولتهایی شده که بیثباتاند و یا فاقد توانایی اداره کشور. تداوم فعالیتهای تروریستی و بقای مشکلات امنیتی در این کشورها، بهگونهای بوده است که آمریکا نه میتواند در آنها کاملاً پیروز شود و نه میتواند این مناطق را رها کند.
علاوهبر این، اعمال سیاست تغییر نظامها که عمدتاً با فریب و یا فشار همراه است، باعث هشیاری نظامهای مقابل خواهد شد و انجام کار را برای مرحله نخست، دشوار خواهد کرد. در مرحله بعد از تغییر نیز مشکلات زیادی وجود دارد که گاه در برخی موارد، نارضایتیهای گستردهتری را ایجاد میکند. علاوهبر این، علیرغم هزینههایی که آمریکا کرده، نتیجه کار در این کشورها،
به ضرر آمریکا بوده است. عراق و افغانستان نمونه بارز این امرند که ترامپ حضور در عراق را فاجعه کامل خوانده است. به همین سبب است که برخی تحلیلگران معتقدند که براندازی حکومتها جعبه پاندورایی است که کسی نباید به سراغ آن برود.
۲- تغییر مواضع کرهشمالی
یکی از کارتهایی که ترامپ و پمپئو بهعنوان مدل موفق نشان میدهند، مذاکره مستقیم با کرهشمالی است، درحالیکه هنوز معلوم نیست کرهشمالی به نابودی کامل صنعت هستهای خود اقدام کند. کرهشمالی به قول توماس فریدمن، خبرنگار نیویورکتایمز، قالی نابودی برنامه هستهایش را قبلاً سهبار به آمریکا فروخته است. همچنین کرهشمالی با توجه به تجربه لیبی، با دیده شکاک به مذاکرات مینگرد و معلوم نیست که بدون آنکه امر خروج سربازان آمریکا از کره حل شود، حاضر شود همه امکانات هستهای خود را از بین ببرد. ضمن اینکه این امر، از لحاظ موازنه قوا به ضرر روسیه و چین است. پوتین قبلاً گفته بود که کرهایها حاضرند علف بخورند، ولی بمب خود را از بین نخواهند برد. حال باید دید مذاکرات در دو هفته آینده، چگونه پیش خواهد رفت.
۳- نتایج ناخواسته برای کشورهای عرب حوزه خلیج فارس
یکی از مشکلاتی که برنامه پمپئو میتواند ایجاد کند، این است که سطح تخاصم نظامی محدود، ابعاد گستردهتری پیدا کند و میتواند ناخواسته و بهطور اجتنابناپذیری دامن کشورهای همسایه ایران را بگیرد و منطقه در یک آشوب کامل امنیتی فرو رود که قطعاً هیچکدام از کشورهای عربی مایل به ایجاد چنین وضعیتی نیستند . بولتون که در دولت قبل معتقد بود بههیچعنوان نباید وارد مذاکره و توافق با عراق شد و جنگ تنها راه حل مشکلات است، اکنون مشاور امنیت ملی دولتی شده که آن اقدام را فاجعه خوانده است.
۴- همراهینکردن قدرتهای بزرگ
هر برنامه سیاسی بزرگی که در خاورمیانه بخواهد پیش برود، نیازمند آن است که قدرتهای بزرگ، حداقل موافقتی در این زمینه داشته باشند. سیاست یکجانبهگرایی دولت ترامپ که در زمینههای مختلف مانند پیمانهای تجاری و محیطزیستی با اروپا نیز خود را نشان داده است، باعث شده که در این زمینه، متحدان اروپایی و چین و روسیه، چندان تمایلی برای انجام این کار ندارند و این میتواند پروژه پمپئو را با مانع روبرو کند.
نتیجهگیری:
دولت ترامپ قصد دارد فصل جدیدی در روابط ایران و آمریکا بگشاید. او میخواهد در آستانه چهلسالگی رژیم جمهوری اسلامی، فشارهایی بیسابقه تحت عنوان جنگ اقتصادی علیه ایران را کلید بزند و کاری را که رؤسای جمهوری پیشین آمریکا نتوانستند انجام دهند، به سرانجام برساند. مانیفست دوازدهمادهای که پمپئو برای تغییر ایران ترسیم کرده، در چنین راستایی تنظیم شده است. طبعاً سیاست تغییر نظام و مانیفست پمپئو، تناقض دیگری را هم میتواند نشان دهد و آن هم اینکه رئیس جمهوری که در دوران مبارزات انتخاباتی مدعی بود آمریکا باید از ماجرای دولتسازی و صدور دمکراسی که روندی فاجعهبار مانند عراق برای این کشور درپی داشته است، کنار بکشد، همان روند قبلی را درپیش گرفته است. درعینحال، معلوم نیست که نیروهای داخلی و بازیگران سیاسی درون ایران و اکثریت مردم وناراضیان داخلی چقدر از این سیاست استقبال کنند. هرچند، ترامپ اگر به موفقیت فوری دست نیابد، معمولاً سریعاً به تغییر موضع دست میزند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر