برگردان: شراره یعقوبی- فمینیسم روزمره
مانند هر مکتب دیگری، فمینیسم نیز پر از اصطلاحات خاص خود است که میتواند مکالمات بسیار شخصی را بیدلیل پیچیده کنند. تعدادی از این اصطلاحات دیگر جا افتادهاند اما بسیاری نیز واژگانی هستند که به تازگی به این واژهنامه اضافه شدهاند. برای کمک به شما، در اینجا تعریفِ هر چیزی، از Feminism تا Misogyny و Feminazi را برایتان فراهم کردهایم.
مفاهیم پایه
Feminism: فمینیسم باور و تمایل به برابری جنسیتهاست. همانگونه که فرهنگ مریم- وبستر٬ ماه گذشته نوشت: «باور به اینکه زنان و مردان باید از حقوق و فرصتهای برابر برخوردار باشند.» این واژه برابری اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را در بر میگیرد. البته بسیاری این تعریف را با ذهنیت خود بازتعریف میکنند. فعال فمینیست، بل هوکس٬ فمینیسم را «جنبشی برای پایان دادن به سکسیسم، استثمار جنسیتی و سرکوب میخواند.»
Patriarchy: مردسالاری٬ جامعهای سلسلهمراتبی که در آن مردان صاحب قدرت هستند.
Sexism: سکسیسم٬ جنسیتزدگی٬ یعنی این تلقی که زنان فرودست تر از مردان هستند.
Misogyny: زن ستیزی٬ نفرت از زنان
Misandry: مردستیزی٬ نفرت از مردان
کمی عمیقتر
Hostile sexism: سکسیسم خصمانه: نوعی که بسیاری از مرد با آن آشنایند. یعنی آشکارا به زنان توهین و تحقیر روا داشتن، ابژهانگاری و نگاه کالایی به زنان
Benevolent sexism: سکسیسم خیرخواهانه: در مقایسه با مورد قبلی کمتر واضح است. ظاهرا شبیه تمجید است اما ریشه در احساس برتری در مردان دارد. مثلاً وقتی مردان میگویند که زنان شایستهی برخورداری از حمایت مردان هستند (مثلا هنگام غرق شدن قایق)، یا اینکه زنان نسبت به مردان پرورشدهنده تر هستند (پس باید به پرورش بچه بپردازند). این مساله زنان را محدود میکند.
Misogynoir: زن سیاه ستیزی: زن ستیزی علیه زنان سیاهپوست.
LGBTQ: دگرباش/ دگرباشی: این کلمه اختصاری اول کلمات «لزبین (همجنسگرای زن)، گی (همجنسگرای مرد)، بایسکشوال (دوجنسگرا)، ترنس و کوئیر (هر گرایش جنسی خارج از نرم اجتماع)» است. عدهای نیز از Q به عنوان اختصاری از «Questioning» استفاده میکنند برای اشاره به افرادی که کماکان در مرحلهی اکتشاف هویت جنسی و جنسیتی خود هستند. حتی ممکن است عبارت LGBTQIA را نیز ببینید. I بجای اینترسکس یا بیناجنسی (افرادی که اندام جنسی آنها در دستهبندی نرمال مردانه یا زنانه جای نمیگیرد) و A مخففی از آسکشوال یا بی جنسی (بیجنسگرا)، Aromantic نارمانتیک (بدون احساس عاشقانه نسبت به دیگران) و Agender اجندر یا بیجنسیت است.
Cisgender: سیس جندر یا همسوجنسیتی: عبارتی برای اشاره به افرادی که هویت جنسی آنان با جنسیتی که به آنان در زمان تولد نسبت داده شده است همخوانی دارد.
Transgender: ترنسجندر یا تراجنسیتی: فردی که هویت جنسی او متفاوت است از انتظارات اجتماعی که از جنسیت تعیین شدهی او در زمان تولد وجود دارد.
Transphobia: ترنس فوبیا: ترنسهراسی یا تراهراسی٬ یعنی هراس از افراد تراجنسیت و تراجنس
Transmisogyny: ترازنستیزی- ترکیبی از تراهراسی و زنستیزی که در تبعیض علیه «زنان ترا و افراد ترا و افراد ناهمسانجنسیتی٬در انتهای زنانه طیف» قابل مشاهده است.
TERF: اختصاری «فمینیستهای رادیکال ترنس ناشمول»، که به فمینیستهای ترنسهراس اطلاق میشود.
SWERF: اختصاری از «فمینیستهای رادیکال کارگر جنسی ناشمول» که به فمینیستهایی اشاره میکند که معتقدند تنفروشی باعث سرکوب زنان میشود.
Gender fluidity: سیال جنسیتی: افرادی با جنسیت سیال، یعنی کسانی که یک جنسیت ثابت برای خود قائل نیستند.
Non-binary: نادوگانه: واژهای چتری که افرادی را که در دستهبندیهای مرد/ زن یا مونث/ مذکر جای نمیگیرند در بر میگیرد.
Women of color: زنان رنگینپوست: زنان غیر سفیدپوست.
Title IX: ماده ۱۰: ماده قانونی که افراد را در مقابل تبعیض بر پایهی جنسیت در برنامههای آموزشی و فعالیتهایی که کمکهزینههای دولتی میگیرند محافظت میکند.
Victim-blaming: قربانینکوهی: زمانی که قربانی یک جرم و یا یک عمل آزاردهنده، تماما و یا تا حدودی مسئول اتفاقی که برایش افتاده دانسته میشود. زمانی است که افراد شروع به این پرسش میکنند که قربانی برای پیشگیری از این اتفاق چه کارهایی میتوانست انجام دهد، در واقع قربانی را مقصر میدانند. این کار باعث میشود که افراد قربانی نتوانند براحتی پا پیش گذاشته و اتفاقی که برایشان افتاده را گزارش دهند. گروههایی که سعی در ریشهکن کردن آزار جنسی دارند، موضعی کاملا واضح نسبت به این مساله دارند: هیچ زنی مقصر خشونتی که از یک مرد سر میزند نیست.
Trigger: محرک: چیزی که باعث زنده شدن یک تروما در افراد میشود.
Trigger warning: اخطار محرک: اخطار مبنی بر اینکه شخص ممکن است شاهد محتوایی چالش برانگیز باشد که شاید آزاردهنده باشد (خشن، از لحاظ نژادی مجادله برانگیز، صحنههای آشکار جنسی و غیره). استفاده از این روش در محیط دانشگاهی جنجال برانگیز است.
Yes means yes: بله یعنی بله: تغییری اساسی در نوع نگرش به تجاوز، که پا را از «نه یعنی نه» فراتر میگذارد و بر اهمیت این مساله تاکید میکند که رضایت باید بطور واضح بیان شود.
Male gaze: نگاه خیره مردانه: نگاه به دنیا از درون لنزی مردانه که زنان را ابزاری جنسی میبیند.
Privilege:امتیاز: این ذهنیت که عدهای در جامعه از امتیازات بیشتری نسبت به دیگران برخوردارند.
Sex positive: مثبت سکس: دیدگاهی که ابراز و لذت جنسی را، در صورتی که سالم و با رضایت طرفین باشد، درست و خوب میداند.
در اینترنت
Bropropriating: مَصاحُب (مرد+ تصاحب): دزدیدن و تصاحب ایدهای از یک زن توسط یک مرد و مطرح کردن آن به عنوان ایدهی خود.
Manterrupting: مَنقطع کردن (مرد+ منقطع کردن): وقتی مردی صحبت زنی را مکرراً قطع میکند. به عنوان مثال: در مراسم اعطای جوایز موسیقی ام تی وی در سال ۲۰۰۹ وقتی تیلر سوییفت بر روی سن داشت از دریافت جایزه ابراز تشکر میکرد، کین وست حرف او را قطع کرد تا خطاب به حضار بگوید «بعد از من میتونی صحبتتو تموم کنی، اما بیانسه یکی از بهترین موزیک ویدئوهای تاریخ رو داشت». یا در طی مناظرهی انتخاباتی ریاست جمهوری در ماه سپتامبر که در آن دونالد ترامپ ۲۲ بار صحبت هیلاری کلینتون را در طول ۲۶ دقیقهی اول مناظره قطع کرد. یا زمانی که رهبر اکثریت سنا،میچ مک کانل قرائت الیزابت وارن را قطع کرد اما فردای همان روز اجازه داد که برنی سندرز آنرا بخواند بدون اینکه صحبت او را قطع کند.
Mansplain: مَرضیح دادن (مرد+ توضیح) این فعل که حالت صفت آن مرضیح Mansplainy است، زمانیست که یک مرد موضوعی را برای یک زن به حالتی تحقیرآمیز توضیح میدهد درحالی که ۱. حتی اطلاعات کافی در مورد آن ندارد و یا ۲. اطلاعاتی که دارد از اطلاعات آن زن کمتر است.
Manspreading: مردپهنی یا مردگشایی (مرد + پهن شدن) وقتی مردان با پاهای بازتر از معمول مینشینند و فضای بیشتر از حق خود را به خود اختصاص میدهند. این مساله بقدری شایع است که مقامات حمل و نقل نیویورک کارزاری برای مجبور کردن مردان به دست برداشتن از این کار راه انداختند تا فضای بیشتری در مترو برای دیگران ایجاد کنند.
کارزار #mta برای توقف نشتن مردان با پاهای باز. فقط در نیویورک!
— Lindy Magoffin (@lindymagoffin1) November 11, 2015
Feminazi: فمینازی: واژهای موهن برای اشاره به فمینیستهای رادیکال.
مردم مرا فمینازی (فمینیست رادیکال) میخوانند درحالیکه که نئونازیسم واقعی در آمریکا در حال افزایش است.
— Kyla Padbury (@KylaPadbury) March 13, 2017
Woke: هشیار: این واژه ریشه در فرهنگ کنشگریِ سیاهپوستان دارد و به این معنیست که شما آگاه و دانا هستید، بخصوص در مورد بیعدالتی. نمایندهی زن کنگره٬ مکسین واترز، از جوانان خواسته که «هشیار» بمانند. اگر به این مساله در بستر حقوق زنان میاندیشید، به کارزار #SayHerName نگاهی بیاندازید، که هدف آن آگاهی دادن در زمینهی زنان سیاهپوست قربانی خشونت پلیس است.
Woke misogynist: زنستیز هشیار: نونا ویلیس ارونوویتز چهرهای بسیار آشنا را برای ما به تصویر میکشد، چهره مردی که ادعای طرفداری از برابری جنسیتی دارد اما رنگ عوض میکند و زنان را تحقیر کرده و آزار میدهد. زنستیزی او لزوماً همیشه آشکار نیست اما وجود دارد. او ماسک فمینیسم بر صورت دارد.
Emosogynist: (احساساتی+ زنستیز) اموژنیست- زنستیز احساساتی: این فرد احساساتی و بسیار شبیه به یک فمینیست است. اما در واقع تنها چیزی که میخواهد یافتن دختری بشدت احساساتی و لطیف است که بتواند مدتی از او استفاده کند تا خود را دوباره بیابد و سپس دختر را به کناری بیاندازد.
Whimpster: مرد ایموی سفیدپوست و ضعیف که از زنان مهربان و دلسوز برای برطرف کردن کمبود اعتماد به نفس خود استفاده میکند.
انواع فمینیسم
Intersectional feminism: فمینیسم تقاطعی: فمینیسم دفاع از حقوق زنان و برابری بین جنسیتهاست، و فمینیسم تقاطعی در واقع درک این موضوع است که هویتهای مختلف یک زن- اعم از نژاد، طبقه اجتماعی، قومیت، دین، گرایش جنسی و معلولیت- چگونه میتوانند بر تجربهی او از سرکوب و تبعیض تاثیر بگذارند.
Transfeminism: ترافمینیسم: جنبشی که توسط و برای زنان ترنس یا ترا ایجاد شد. این زنان معتقدند که «رهایی آنها در گرو رهایی تمامی زنان و حتی تمامی انسانهاست». این نوعی از فمینیسم است که تمامی کسانی که خود را به عنوان زن تعریف میکنند (فارغ از جنسیتی که در هنگام تولد برای آنها تعیین شده است) شامل میشود و امتیازات همسوجنسی را به چالش میکشد. یکی از اصول پایهی این نوع فمینیسم این است که افراد حق انتخاب و تعریف جنسیت خود را دارند.
Women of color feminism: فمینیسم رنگینپوست: نوعی از فمینیسم که به چالشهایی که زنان رنگینپوست با آنها مواجه هستند میپردازد.
Womanism: زنگرایی: رویکردی اجتماعی و زیستمحیطی که از دل فرهنگ زنان آفریقایی و زنان رنگینپوست در سرتاسر دنیا زاده شد.
Empowerment feminism: فمینیسم توانمندسازی بر «احساس» تاکید میکند گرچه عدهای از فمینیستها بر این باورند که داشتن احساس خیلی خوب لزوماً مقیاس خوبی نیست برای اندازهگیری اینکه جامعه تا چه حدی به شکوفایی شما کمک میکند. «زنان به پیش» اثر جنجال برانگیز شریل سندبرگ که بر روشهای ایجاد تغییر توسط زنان برای دستیابی به موفقیت بیشتر در محیط کار تاکید میکند مثال خوبی برای فمینیسم توانمندسازیست.
Commodity feminism: فمینیسم بازاری: نوعی از فمینیسم که از ایدهآلهای جنبش فمینیستی برای منافع خود بهره میبرد. ایوانکا ترامپ به این متهم میشود که با استفاده از کارزار #womenWhoWork برند خود را میفروشد و این گونه از فمینیسم بهره میبرد.
Equity feminism (conservative feminism): کریستین هاف سامرز، یکی از محققان در موسسهی امریکن اینترپرایز، قهرمان این نوع فمینیسم است. به عقیدهی او «فمینیسم عدالتمحور» بر برابری حقوقی بین زنان و مردان تاکید میکند در حالی که Gender feminism (فمینیسم جنسیتی) در تلاش است تا با کاهش دادن قدرت زنان، آنان را قربانیان همیشگی مردسالاری معرفی کند. همانطور که مشاور ترامپ، کلیان کانوی میگوید: «من حاصل انتخابهایم هستم نه قربانی شرایطم و این معنای فمینیسم محافظهکار است».
موجهای فمینیسم
*بسیاری از محققان فمینیست از این موجها دوری میکنند زیرا موجها این ذهنیت را ایجاد میکنند که فمینیستها همواره بطور فعال با نابرابری نمیجنگند. اما محض اطلاع این موجها عبارتند از:
First wave feminism: موج اول فمینیسم: این موج با اولین کنوانسیون حقوق زنان در امریکا ،قطعنامه سنکافالز، در سال ۱۸۴۸ با مبحث «شرایط مذهبی، مدنی و اجتماعی زنان» آغار شد و تا قرن بیستم ادامه پیدا کرد. این موج با الحاقیهی ۱۹ در سال ۱۹۲۰ به اوج خود رسید، الحاقیهای که به زنان حق رای داد. با این وجود برخی از ایالات استفاده از این حق را برای زنان رنگین پوست تا سالهای دههی ۶۰ دشوار ساختند.
Second wave feminism: موج دوم فمینیسم: این موج در دههی ۶۰ آغاز شد و در دههی ۷۰ با تلاشی بیشتر به سمت برابری اوج گرفت. از چهرههای این موج میتوان به دوروتی پیتمن، گلوریا استاینم، بتی فریدان اشاره کرد. این موج از فمینیسم دستاوردهای بزرگی در زمینهی برابری حقوقی و ساختاری برای زنان به همراه داشت.
Third wave feminism: موج سوم فمینیسم: این موج که در سالهای دهه ۹۰ میلادی آغاز شد به دنبال ایجاد فمینیسمی دربرگیرنده و تقاطعی بود، فمینیسمی که در آن زنان بتوانند خود تعریفی شخصی از فمینیست بودن خود ارائه دهند.
منبع: یو اس ای تودی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر