۱۳۹۶/۰۴/۰۶

آنچه که بارزانی نگفت – صلاحدین خدیو


خوانش خطوط نانوشته و نکات ناگفته مصاحبه مسعود بارزانی با فارین پالیسی مهم تر از گفته های آن است. لحن حماسی و درونمایه عاطفی سخنان بارزانی آن را بیشتر به یک پروپاگاندای تبلیغاتی شبیه می کند تا موضعگیری کسی که قرار است به زودی در راس کشوری مستقل قرار گیرد. مصاحبه فارین پالیسی در شرایطی حساس و در آستانه یک تصمیم سرنوشت ساز تاریخ کردها صورت گرفته است. با این ملاحظه انتظار میرفت بارزانی جدیتر و روشن تر درباره مراحل دستیابی به استقلال، کشورهای منطقه ای و فرامنطقه ای حامی و تمهیدات اقلیم کردستان درصورت روبرو شدن با مخالفتهای منطقه ای و بین المللی سخن بگوید.
بجای این وی ترجیح داد بیشتر طرفداران و منتقدان کرد خود را مورد خطاب قرار دهد. مشخصا در جایی که از اشتیاق خود برای مرگ زیر پرچم کردستان و آمادگی کردها برای مردن در راه تعیین سرنوشت سخن گفت. رتوریک جذاب و شورانگیز این سخنان البته در میان کردها بی سابقه نیست. در 1975 بارزانی پدر در نامه به جرالد فورد و کیسینجر، رییس جمهور و وزیر خارجه آمریکا، از “مرگ دسته جمعی” ملت کرد بر اثر خیانت شاه ایران و بدعهدی آمریکا سخن گفت و نومیدانه تقاضای کمک کرد.
در سال 1979 عبدالرحمن قاسملو در مهاباد دستکم دوبار بر ” برادر بزرگتری ” شوروی تاکید و پشتیانی آن کشور از جنبش کردها را مورد تصریح قرار داد.
اسناد تاریخی نشان می دهد که نامه های بارزانی بی پاسخ ماند و قاسملو نیز تا زمان مرگ قادر به دریافت روادید کشور شوراها نشد. با این وصف به نظر می رسد اشاره وی به حضور معنوی شوروی در ورای جنبش کردی صرفا به منظور غلبه بر حس تنهایی کردها در محیط بین الملل و نوعی فضا سازی روانی به منظور دستیابی به اهداف سیاسی معین بوده است.
بر اساس نمونه های ذکر شده می توان به نوعی شباهت سازی دست زد. بارزانی مانند پدرش از عدم حمایت کامل قدرتهای جهانی از آرمان استقلال کردستان ناامید است ولی در عین حال مایل است که این ناامیدی به عرصه افکار عمومی کشیده نشود.
البته یک نکته در این میان شایسته فراموشی نیست. برخی شواهد و قرائن نشان می دهد که دو کشور عربستان و امارات متحده عربی در بحث استقلال مشوق بارزانی هستند. انگیزه این دو کشور ضدیت با ایران و رقابت با ترکیه است و مشخص نیست این سیاست جدیدشان چقدر بن مایه های راهبردی دارد.
نکته ای دیگری شایسته تدقیق در این مصاحبه، ” اگو”ی بارزانی است که به سخن در آمده و از بازنشستگی سیاسی و آرزوی مرگ در کردستان مستقل سخن می گوید. از فحوای این کلام به روشنی می توان پیوند میان منویات شخصی و مساله استقلال را دریافت.
بارزانی می خواهد در زمان حیات وی و بدست وی کردستان مستقل شده و پای در جای پدرش گذاشته و به اسطوره ای سیاسی تبدیل شود. مسعود بارزانی اکنون در میان بخش اعظم کردهای ایران، حداقل نیمی از کردهای عراق و درصد قابل توجهی از کردهای سوریه و ترکیه واجد محبوبیتی مثال زدنی است. بخشی از این محبوبیت مرهون حذف رقیب دیرینه اش جلال طالبانی از عرصه سیاست است. پیش بینی اینکه متغیرهای روان شناختی اینچنینی می توانند محرک اقوال و افعالش باشند، دشوار نیست.
بویژه اینکه این “موقعیت ملی” با پایان دوره ریاستش بر اقلیم و مخالفت احزاب دیگر با تمدید آن به سختی مورد چالش قرار گرفته است. رنجش شدید بارزانی از این وضعیت در پیامی احساسی که دو سال پیش منتشر کرد و به مبارزات اجدادش اشاره و منتقدان را به شدت مورد حمله قرار داد، کاملا روشن است.
تاکید بر غیر الزام آور بودن نتیجه همه پرسی حاکی از این است که وی به دقت مواظب است در دام یک سیاست محاسبه نشده و پرهزینه نیفتد.
با این وجود تا اینجای کار هم در پی نوعی اراده گرایی سیاسی روان شده است. احتمالا وی انجام همه پرسی را آغاز فرایندی می داند که پایان آن اساسا مشخص نیست. اما اگر این پایان حتی در آینده ای نه چندان نزدیک هم به استقلال منتهی شود، بازی باخته ای محاسبه نخواهد شد.
هرچند به نظر می رسد وی قبل از آنکه به فرجام این استقلال خواهی بیندیشد، بیشتر در پی بازتعریف روابط کردها با بغداد در پرتو شرایط پساداعش و تحکیم مجدد قدرت خود و حزب متبوعش در برابر رقبای کرد است.
این حقیقتی روشن است که بارزانی گرچه درخارج از مرزها آشناترین شخصیت سیاسی کرد و نماد استقلال خواهی کردهاست، در داخل اینگونه اوضاع بر وفق مرادش نیست و حداقل در نیمی از کردستان عراق سخنش فصل الخطاب محسوب نمی شود. پیش کشیدن بحث استقلال و گام نهادن در مسیر آن و نیل احتمالی به آن می تواند گامی در راستای فراگیرکردن سلطه و حاکمیت خاندان بارزانی و حزب دموکرات در کردستان عراق باشد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر