۱۳۹۶/۰۶/۲۹

سمینار فعالان و پژوهشگران کرد در برلین: حمایت از حق خودفرمانی، انتقاد از همه‌پرسی

همه‌پرسی استقلال کردستان عراق مسئله‌ای محلی یا حتی منطقه‌ای نیست. اتفاقی که ۲۵ سپتامبر، پنج روز دیگر در آنجا رخ می‌دهد، به بحث و نقد از چشم‌اندازهای مختلف انجامیده و امید و هراس آفریده است.

گروهی از دانشجویان ترک، کرد و ایرانی در برلین، پایتخت آلمان سه‌شنبه، ۱۲ سپتامبر (۲۱ شهریور) سمیناری درباره این موضوع برگزار کردند. این سمینار به ابتکار کارگروه دانشجویی «نقشه‌نگاری استعمار» در بنیاد رُزا لوکزامبورگ، وابسته به حزب چپ آلمان برنامه‌ریزی شده بود.
سمینار «مبارزات کردها و همه‌پرسی استقلال کردستان عراق»
عباس ولی، نظریه‌پرداز سیاسی و اجتماعی کرد سخنرانی آغازین این سمینار را از طریق اسکایپ انجام داد. پس از او دلبر کوبانی، یکی از مبارزان یگان‌های مدافع زنان (ی‌پ‌ژ) در کردستان سوریه، شیلان علی، از فعالان حوزه زنان در جنبش گوران (تغییر) کردستان عراق، کمال چومانی، روزنامه‌نگار و پژوهشگر انستیتو تحریر، و یاسر گلی، روزنامه‌نگار از کردستان ایران به سخنرانی پرداختند. دو جلسه پرسش و پاسخ در پایان هر بخش از این سمینار برگزار شد.
سمینار «مبارزات کردها و همه‌پرسی استقلال کردستان عراق» با مقدمه‌ مدیر جلسه، شلوه آزاد، پژوهشگر کرد از کردستان عراق آغاز شد و در آن به طرح مسئله و شرح وضعیت پرداخت. در مجموع تمام سخنرانان این سمینار با وجود حمایت از حق کردها برای تعیین حق سرنوشت خود، به نوعی منتقد همه‌پرسی در ۲۵ سپتامبر بودند.

در جلسه چه گذشت؟

عباس ولی این جلسه را با اشاره به بحران «نظام دولتی» در خاورمیانه آغاز کرد. او تشکیل دولت مستقل را به عنوان راه‌حل مسئله کرد در عراق پذیرفت، اما هشدار داد که شرایط امکان این کار تحت حکومت غیردموکراتیک حزب دموکرات کردستان (ک د پ) و فقدان نهادی ضروری وجود ندارد.
پس از ولی، شیلان علی از حزب گوران دو حزب اصلی کردستان عراق، ک د پ و اتحادیه میهنی (پ ی ک) را به نقد کشید و گفت که این دو حزب، به‌خصوص حزب حاکم به دنبال تثبیت قدرت اقتصادی و سیاسی و نظامی خود هستند. او نیز که سال‌ها در بخش زنان اتحادیه میهنی و سپس گوران فعال بوده، مدافع اصل استقلال اما منتقد اجرای آن به عنوان ابزاری سیاسی از سوی دولت مسعود بارزانی بود.
دلبر کوبانی از شمال سوریه آمده بود. چریک‌زنی از «یگان‌های مدافع زنان» (ی پ ژ) که در جنگ با گروه «دولت اسلامی» (داعش) مجروح می‌شود و برای درمان به برلین می‌آید. او بر خودآیینی دموکراتیک و سازماندهی جامعه از پایین به بالا تأکید می‌کرد و می‌گفت که نه دولت‌ـ‌ملت‌های جدید بلکه یک کنفدرالیسم دموکراتیک راه‌حل سرتاسر خاورمیانه است.
کمال چومانی، پژوهشگر موسسه تحریر در امور خاورمیانه و روزنامه‌نگاری از کردستان عراق سخنران بعدی بود که بار دیگر مرکز نقد را متوجه حزب حاکم بر کردستان کرد. به باور چومانی، عراق پس از ۲۰۰۳ فرصتی برای کردستان عراق بوده؛ فرصتی برای هم‌زیستی و خودآیینی در کنار یکدیگر.
یاسر گلی، روزنامه‌نگاری از کردستان ایران سخنانش را با تجربه زیسته‌اش در آن منطقه آغاز کرد. او پس از شرح مبارزات کردهای ایران و سرکوب‌های دولت مرکزی، نهایتاً نقد اصلی را متوجه ناسیونالیسم دانست که به نظر او دیگر هیچ پتانسیل رهایی‌بخشی، حتی برای کردستان عراق و پروژه‌ استقلالش در بر ندارد.
کمال چومانی از طریق اسکایپ در کنار دیگر سخنران‌های جلسه
اما جلسه خالی از تنش و مخالفت نبود. پس از آنکه مشخص شد تمام سخنران‌های این رویداد به نوعی منتقد نحوه اجرای همه‌پرسی استقلال کردستان عراق در ۲۵ سپتامبر هستند، عده‌ای به عدم وجود صدای موافق این همه‌پرسی انتقاد کردند. پژوهشگری از کردستان ترکیه اعتراض کرد که نمی‌توان نقد یکجانبه بر ایده دولت را پیش برد و گفت که او نه از دولت‌ـ‌ملت، بلکه دولت حاکم بر سرنوشت یک منطقه سخن می‌گوید. به گفته او، کمون‌های خودآیین بدون وجود دولت‌های دموکراتیک راه‌حل نیستند، زیرا مثلاً ترکیه کمون های خودآیین کردها را با خشونت تخریب کرد و عده‌ای را زنده‌زنده سوزاند، و مجامع بین‌المللی نیز هیچ واکنشی نشان ندادند، زیرا کردهای ترکیه از یک دولت برخوردار نبودند.
او همه‌پرسی استقلال را فرصتی بسیار بزرگ برای کردها پس از ۱۰۰ سال مبارزه توصیف کرد و گفت یک قرن پیش فرصت استقلال و تشکیل دولت همزمان و پس از جنگ جهانی اول از دست رفت؛ این‌بار نباید از دست برود.
سمینار با سخنان دلبر کوبانی تمام شد؛ درست پس از آنکه اعتراض برخی از حامیان همه‌پرسی به انتقادهای سخنرانان فضای جلسه را اندکی به تنش کشید. این تنش اما از ابتدا بود. تنشی واقعی که از همان زمان اعلام همه‌پرسی در میان کردها وجود داشت.
دلبر کوبانی گفت: «کردستان به چهار تکه تقسیم شده. اما حالا بر سر این موضوع انگار به ۱۰ تکه تقسیم شده باشد. اما ما نباید این طور برخورد کنیم. ما باید به دنبال راه‌حلی برای همه مردم کردستان در تمام نقاط آن باشیم. ما باید کنار یکدیگر بیاییم، و بدانیم که نمی‌توانیم رویکرد ناسیونالیستی کرد را در کردستان حفظ کنیم، ما با عرب‌ها، ترکمن‌ها، آشوری‌ها و دیگر اقلیت‌ها زندگی می‌کنیم. ما باید این موضوع را به رسمیت بشناسیم و به دنبال آفریدن بدیلی باشیم. نه فقط بدیلی برای کردستان، بلکه بدیلی برای تمام خاورمیانه.»

هر یک از سخنران‌ها چه گفتند؟

عباس ولی، نظریه‌پرداز سیاسی و اجتماعی کرد در آغاز سخنان خود به یک قرن پیش بازگشت، زمانی که دولت‌های مدرن جدید در خاورمیانه، به‌خصوص در منطقه بین‌النهرین شکل گرفتند:
«نظام دولتی در خاورمیانه از دل استعمار بیرون آمد و به زور استعمار بر این منطقه تحمیل شد.
نظامِ دولت‌ها در خاورمیانه در حال از هم پاشیدن است. در سوریه و عراق همین حالا از هم پاشیده. این فروپاشی باعث شده تا اجتماع‌ها و اقلیت‌ها و در یک کلام، هویت‌هایی که تحت ستم دولت‌های مرکزی قرار گرفته بودند، حالا در حال جمع‌شدن دوباره و بیانِ خود هستند. یکی از مهم‌ترین این اجتماع‌ها و هویت‌ها کردی است.
موضوع استقلال کردستان عراق نیز در چنین شرایطی مطرح شده؛ وقتی عراق در حال حاضر با بحران دولت و قدرت دولتی مواجه است.
اگر یک هویت غیرحاکم و اقلیتی همچون کردی در این شرایط از استقلال سخن بگوید، از یک حق دموکراتیک و تحقق این حق دموکراتیک در شرایطی که دولت مرکزی دیگر کارامد نیست، سخن می‌گوید. پس اگر کردها از استقلال حرف می زنند، از تحقق حق تعیین سرنوشت تحت شرایطی خاص سخن می‌گویند و نظریه سیاسی دموکراتیک نیز این حق را تضمین می کند.
مسئله استقلال در کردستان، که احتمالا آرزوی کردهای بسیاری است، مسئله‌ای استراتژیک برای این جامعه است. اما پرسش من این است: آیا حکومت کنونی اقلیم که در حال طرح مسئله همه‌پرسی است نیز آن را یک مسئله استراتژیک برای جامعه کردی می فهمد؟ یا آن را تمهیدی تاکتیکی برای استفاده در دیگر موضوعات سیاسی، مثل رابطه با دولت مرکزی و دولت‌های همسایه می‌داند؟»

مسئله نمایندگی (representation) در کردستان عراق

«چه کسی در کردستان عراق واقعاً مردم را نمایندگی می کند؟ این سوال را می پرسم، چون تنها نهاد مشروع نمایندگی مردم، یعنی پارلمان الان از کار افتاده و بسته است. و این مسئله‌ای بسیار مهم است.
حکومت کنونی که نماینده حزب حاکم است، در غیاب پارلمان و قدرت قانونگذاری دارد به وسیله قدرتِ دستوری حکمرانی می کند. و چنین حکومتی است که مسئله همه‌پرسی را طرح کرده و مدعی شده که دنباله‌روی اراده عمومی است. همه‌پرسی می‌تواند تجلیِ اراده عمومی باشد، اما باید این اراده عمومی از سوی نهاد نمایندگی واقعی آن، یعنی پارلمان مطالبه شود. چرا که حکومت یا دولت به تنهایی و بدون پارلمان، مشروعیت قانونی ندارد.»
ولی با اشاره به اینکه دوران مشروع زمام‌داری رئیس‌جمهوری اقلیم کردستان، مسعود بارزانی چند سال پیش تمام شده، به موقعیت پارادوکسیکال کنونی کردستان عراق اشاره کرد:
«ما با یک پارادوکس مواجهیم. از یک سو، درباره حق دمکراتیک مردم برای داشتن دولت در کردستان حرف می زنیم؛ اما از سوی دیکر، نهادهایی که واقعا نمایندگی اراده عمومی را بر عهده دارند و اراده عمومی را بیان کنند، از حق خود برای نمایندگی مردم محروم شده‌اند. بدین‌ترتیب، شرایط حداقلی مشروعیت حکومت کنونی به نظر وجود ندارد.
بنابراین، به باور من زمان طرح این مسئله خیلی مناسب نیست، زیرا نمی‌شود این مسئله را به‌مثابه یک مسئله استراتژیک جامعه کردی مطرح کرد. به نظر می‌رسد که هدف اصلی از همه‌پرسی، داشتن برگ امتیازی در مذاکرات با بغداد از یک سو، و داشتن بهانه‌ای برای تمدید حکمرانی حزب حاکم از سوی دیگر است.
به باور من، داشتن حاکمیت مردمی و ملی در کردستان خواسته‌ای مشروع است و باید از آن حمایت کرد، اما شرایط امکان این خواسته، به طوری که با فرآیندی مطلقا دموکراتیک سروکار داشته باشیم، وجود ندارد.
اگر حکومت کردستان واقعاً دغدغه نمایندگی مردم و مشروعیت‌بخشی به حق تعیین سرنوشت مردم کرد را داشت، باید پارلمان را باز کرده بود یا دست کم پیش از اعلام همه‌پرسی، شرایط یک انتخابات جدید و شکل‌گیری پارلمانی جدید را فراهم آورده بود و پس از تشکیل این پارلمان جدید، مسئله استقلال را مطرح می‌کرد. فرآیند استقلال نیازمند نهادهای دموکراتیک است.»

دولت در برابر کنفدرالیسم

«من درباره این مسئله حرف نمی زنم که آیا استقلال در کردستان عراق خوب است یا نه، فقط دارم به شرایط امکان استقلال می‌پردازم.
برخی می گویند که دولت‌ـ‌ملت به نهادی منسوخ و از‌کار‌افتاده در خاورمیانه بدل شده. آنها شاید بگویند که مبارزه کردها باید به سوی خودآیینی دموکراتیک در کل خاورمیانه باشد. این ایده جای بحث دارد.
یک مشکل ایده خودآیینی دموکراتیک این است که در غیاب نهادها و حکومت‌های دموکراتیک تحقق چنین ایده‌ای بسیار دشوار به نظر می‌رسد.
اگر از من بپرسند که آیا راه حل کردها تشکیل دولت مستقل است یا نه، خواهم گفت، بله؛ اجازه دهید دولت مستقل داشته باشیم. اما باید شرایط امکان استقلال را ابتدا فراهم کنیم. استقلال بیان اراده عمومی مردمی کردستان است. و آن هم «مردم‌های» کردستان و نه فقط کردها. باید نهادها، فرایندها و اقدامات لازم برای استقلال را فراهم کنیم اما این شرایط اکنون در باشور وجود ندارد.»

عواقب خطرناک احتمالی

ولی در پایان سخنانش به نقد دولت اقلیم کردستان پرداخت و هشدار داد که اگر از همه‌پرسی به عنوان ابزار تاکتیکی سوء استفاده شود، عواقب روان‌شناختی وخیمی برای مردم کردستان دربر خواهد داشت:
«دولت اقلیم در ساختن نهاد‌های دموکراتیک شکست خورده است، نتوانسته بین گروه‌های مختلف وحدت ایجاد کند، این دولت در تأسیس نهادهای مدرن اقتصادی هم ناموفق بوده و نمی‌تواند پیشرفت اقتصادی را ارزیابی کند چون نهادهای مخصوص این کار وجود ندارد، و خلاصه اقلیم کردستان اکنون از یک حکومت مدرن برخوردار نیست.
وقتی این شرایط را نداشته باشیم، باید ابتدا برای ساختن نهادهای ضروری دموکراتیک که نمایندگی مردمی را برعهده دارند، تلاش کنیم.
اینکه دولت حاکم کردستان می‌خواهد این همه‌پرسی را برگزار کند اما برنامه استراتژیکی برای پیاده‌سازی استقلال ندارد، به این معنا است: اولاً آن را به عنوان یک برگ امتیاز در مذاکرات درباره دیگر مسائل خرج خواهد کرد؛ دوماً از آن  پوششی برای پنهان‌کردن قصورها و ناکامی‌ها و نیز اقدام غیرمشروع و غیرقانونی خود در تمدید ریاست اقلیم درست خواهد کرد. پس این همه‌پرسی می‌تواند عاقبت بسیار وخیمی بر آگاهی ملی و حافظه ملی کردها داشته باشد؛ کسانی که سالها مبارزه کردند و انتظار کشیدند تا به این لحظه برسند، اما خواهند دید که تجلی اراده جمعی‌شان به عنوان یک ابزار تاکتیکی مورد استفاده قرار گرفت. آنها در این صورت بسیار نومید و دلزده خواهند شد.
امیدوارم چیزی که می گویم تحقق نیابد، اما اگر این اتفاق بیفتد، آن وقت با این همه‌پرسی قدمی به جلو برنداشته ایم بلکه یک گام به عقب رفته ایم.»
شیلان علی که دو دهه گذشته تقریباً در آلمان زندگی می‌کند، در کردستان عراق (باشور) عضو بخش زنان حزب اتحادیه میهنی (پ ی ک) بود اما به عده‌ای پیوست که از این حزب جدا شدند و جنبش گوران را شکل دادند. گوران به نخستین حزب اپوزیسیون پارلمان کردستان و دومین حزب بزرگ آن تبدیل شد.
شیلان علی از تجربه زیسته خود آغاز کرد؛ از ۱۹۹۱: « در ۱۹۹۱ انقلاب در کردستان به وقوع پیوست. من هم عضو بخش زنان اتحادیه میهنی بودم. آن زمان اعضای اتحادیه میهنی و حزب دموکرات از کوه‌ها پایین رفتند و به شهر بازگشتند تا حکومت مستقل خودشان را شکل دهند. دورانِ آزادی بود و پارلمان تشکیل شد تا مردم کرد بتوانند اراده‌شان را آزادانه بیان کنند.
دوران خوشی فرا رسیده بود؛ دورانی که پیش از آن جنگ بود و کردها در آن کشته‌های بسیاری دادند. پارلمان برای بیان اراده مردم کرد تشکیل شده بود و حالا می‌شد رفت و رأی داد و نماینده خود را انتخاب کرد.
پس از رأی‌گیری، پارلمان بین دو حزب بزرگ پ ی ک و دموکرات (ک د پ) تقسیم شد. اما مسئله این بود که چگونه می توان تجربه سالها در کوه بودن را به این نهادهای مدنی برد؟»

انتقاد از دو حزب حاکم کردستان

«تا ۱۹۹۶ اوضاع خوب بود تا اینکه دو حزب به جنگ داخلی کشیده شدند. انگار این دو حزب به هیچ جنبه انسانی‌ای، به اجتماع خودشان و به دستاوردهای مردم‌شان توجهی نداشتند و بر سر کرسی‌ها به جنگ با یکدیگر وارد شدند. جنگ بر سر اینکه چه کسی حاکم شود. دوران خشونت باری بود از جنگ کرد با کرد.
در آن زمان و پس از آن باید حتماً عضو یکی از این دو حزب می‌بودی تا به جایی می‌رسیدی. وگرنه شانسی برای تو به عنوان یک فرد یا یک شخص مستقل وجود نداشت و حتماً یکی از ان دو حزب باید از تو حمایت می‌کرد. مسئله بقا در میان بود.»
شیلان می‌گوید که گوران در چنین بستری به وجود آمد؛ از دل اتحادیه میهنی رشد کرد و سپس جدا شد:
«گوران می‌خواست بر انسانیت تأکید کند و از درگیری در جنگ‌های سیاسی این چنینی بین احزاب دور بماند. گوران تمرکز خود را بر حق مردم در تعیین سرنوشت‌شان و آزادی‌ها و تغییر قرار داد، اما دشوار می‌شد این خواسته‌ها را پیش برد، زیرا دو حزب اصلی از لحاظ اقتصادی و نظامی همه چیز را در دست داشتند و بسیار قدرتمند بودند.
گوران در اولین انتخابات ۲۴ کرسی را در پارلمان از آن خود کرد. ما نمی‌خواستیم فقط اپوزیسیون باشیم؛ بلکه قصدمان این بود که بخشی از حکومت باشیم تا بتوانیم ایده‌هایمان از تغییر و ازادی را تحقق بخشیم و به مردم خدمت کنیم. به همین خاطر در انتخابات شرکت کرده‌بودیم.»

همه‌پرسی به عنوان ابزار سیاسی

پس از آن بود که شیلان علی با ارجاع به آخرین تحولات سیاسی کردستان همه‌پرسی را ابزار سوء استفاده حزب حاکم مسعود بارزانی دانست:
«در ۲۰۱۵ به رئیس پارلمان اجازه ندادند تا به اربیل وارد شود و به پارلمان برود. او ساکن سلیمانیه است.
مسعود بارزانی در اقدامی غیرقانونی حکمرانی خودش را تمدید کرد ولی پارلمان بسته ماند. او می‌گفت پارلمان دیگر قانونی نیست.
پارادوکس این است که بارزانی آن زمان می‌گفت انتخابات برگزار نشده و پارلمان قانونی نیست، اما حالا در آستانه همه‌پرسی به همین پارلمان توسل می‌جوید و می‌گوید همین پارلمان را بعد از همه‌پرسی بازگشایی می‌کنیم. او حالا به دنبال سوء استفاده از پارلمان است.»
این عضو جنبش گوران که زمانی در کوه‌ها مبارزه می‌کرده، از همین زاویه همه‌پرسی استقلال در ۲۵ سپتامبر را نقد می‌کند:
«این رویای مردم کردی است که دولت خود را داشته باشند و آزادانه سرنوشت خود را تعیین کنند، اما مسئله فقط داشتن یک دولت نیست، بلکه توانایی اداره آن دولت است، اکنون ۲۶ سال است که حاکمان کنونی هنوز پایه‌ای و بنیانی از لحاظ اقتصادی و سیاسی اجتماعی برای اداره چنین دولتی نساخته اند. این خانواده بارزانی است که بر همه چیز سلطه دارد و در حال اداره همه چیز است و به مردم در واقع دیکته می‌کند که ۲۵ سپتامبر بروید پای صندوق ها و آری بگویید و بقیه چیزها با ما. مسئله باید اراده مردم باشد. اما به نظر می‌رسد که هدف از این همه‌پرسی نه تجلی اراده مردم بلکه منفعت سیاسی به نفع حزب حاکم است.
در عین حال، برخی از مسائل مهم هنوز فرصتی برای طرح‌شدن نیافته اند: مثلاً مسئله اقلیت‌ها. اقلیت عربی هم وجود دارد که می گویند نمی‌خواهند بخشی از کردستان باشند. یا باید ببینیم چه طور می‌خواهیم مثلا پس از ساختن این دولت، زنان ایزدی در شنگال را محافظت کنیم.
یا برای نمونه مسئله آب و دسترسی به آب؛ اگر بخواهید دولت کردی مستقل را در کنار دولت‌هایی مثل ایران و ترکیه تشکیل دهید که دشمنی می‌کنند، آنگاه مسئله آب بسیار مهم می‌شود. به همین خاطر، اعلام یک دولت کردی مستقل بدون در دست داشتن راه‌حل این مشکلات واقعی غیرمسئولانه است.»
شیلان علی به وضعیت فقر و نابرابری در کردستان عراق نیز اشاره کرد و با قراردادن آن در مقابل ثروت خانواده‌های حاکم بر اقلیم گفت: «پیشمرگه‌ها که در جنگ از همه کردستان دفاع می‌کنند، کودکانشان چیز زیادی برای خوردن ندارند.»
اما در پایان، سخنان او با اعتراض عده‌ای از حاضران مواجه شد. از او پرسیدند که «چرا حزب گوران با این همه کرسی در پارلمان موفق نشد تا سیاست‌های دلخواهش را پیش ببرد و به مردم نشان دهد که حزب بارزانی حزب مردم نیست؟» و او پاسخ داد که حزب گوران حزب مردم است و بدون پشتوانه مالی از هیچ شروع کرد. اینجا بود که اعتراض چندتن از حضار سخنان او را قطع کرد. این عده گوران را به واقع بدیلی در برابر حزب دموکرات نمی‌دانستند و از همه‌پرسی دفاع می‌کردند.
دلبر کوبانی، از اعضای یگان‌های مدافع زنان (ی پ ژ) در کردستان سوریه (روژآوا) بوده و اکنون در حزب اتحادیه دموکراتیک (پ ی د) برلین حضور دارد: «خیلی خوشحالم که می‌بینم این همه آدم به کردستان علاقه دارند؛ از دیدن‌تان خوشحالم. از کوبانی می‌آیم، الان یک سال و نیم است که در برلین زندگی می‌کنم، در کوبانی در جنگ با داعش مجروح شدم و به همین خاطر اینجا هستم؛ برای درمان.
من عضو ی پ ژ، زنان جنگجو روژاوا بودم و اینجا نیز مبارزه را ادامه می دهم تا صدای مردم کردستان باشم. مردم خارج از آنجا هم باید از مبارزه روژاوا باخبر شوند.»

بدیلی در شمال سوریه

دلبر کوبانی پس از آن تلاش کرد تا بدیل شکل‌گرفته در شمال سوریه را توضیح دهد و از فلسفه و روند شکل‌گیری آن بگوید:
«نام روژاوا اکنون به فدراسیون شمال سوریه تغییر کرده، زیرا می‌خواهیم سیستمی بسازیم برای همه مردم و نه فقط برای کردها، نظامی برای تمام اقلیت هایی که آنجا زندگی می کنند، همراه با عرب ها، آشوری ها و دیگران.
البته باید به خاطر داشت که وقتی از روژاوای سوریه سخن می‌گوییم، تاریخ بلندبالایی هم از سرکوب و رنج تحت رژیم بعث وجود داشته.
باید بدانیم که در سوریه کردها تا ۲۰۱۰ نمی توانستند هویت کردی خود را بیان کنند یا به کردی حرف بزنند یا آزادانه بگویند کرد هستند.
وقتی انقلاب مردم سوریه در ۲۰۱۱ آغاز شد، ما نیز خودمان را سازماندهی کردیم و در ۲۰۱۲ حزبی سیاسی درشمال سوریه تشکیل دادیم تا از مردم‌مان حفاظت کنیم.
ما با محافظت از مردم خودمان آغاز کردیم اما دیدیم که نباید تنها از مردم خودمان محافظت کنیم زیرا مردمان دیگری هم وجود دارند که تحت ستم قرار گرفته اند. ما ایده‌هایمان را تغییر دادیم تا بتوانیم با بقیه مردم هم کار کنیم و در کنار عرب‌ها و آشوری‌ها و دیگر اقلیت‌ها باشیم.
ما ی پ گ (واحدهای مخافظت مردمی) و ی پ ژ (یگان های محافظت زنان) را تشکیل دادیم. ما گفتیم که می‌خواهیم از تمام مردم سوریه، هر که باشند، حمایت کنیم.
همان طور که همه می‌دانند، جنگ بسیار سختی را با داعش گذراندیم و داعش را در کوبانی شکست دادیم. و به نیرویی بدل شدیم که می‌تواند داعش را شکست دهد. همان‌طور که اکنون در رقه و دیرالزور می‌بینیم که نیروهای دموکراتیک سوریه در حال بازپس گیری سرزمین از داعش هستند.
ما تنها با داعش مبارزه نکردیم، بلکه همزمان جامعه خودمان را نیز سازماندهی کردیم. ما باید از پایین به بالا و غیرسلسله‌مراتبی سازماندهی می‌کردیم، به همین خاطر سازمان‌های متفاوتی داریم و ساختار پیچیده‌ای از سازماندهی در آنجا وجود دارد.
در این سیستم از گروه‌های حاضر در خطوط مقدم جبهه جنگ وجود دارند تا کمون‌ها یا کانتون‌هایی که در سرزمین‌های خودمان تشکیل شده‌اند و نیز نیروهایی که درون این قلمروها امنیت را تأمین می‌کنند.»

نظام خودآیینی دموکراتیک شمال سوریه

دلبر کوبانی پس از آن به توضیح نظام خودآیینی دموکراتیک پرداخت که در آن کنترل و مدیریت منابع به دست خود مردم است و بر ضرورت رهایی‌بخشی زنان تأکید کرد:
«این سازماندهی پیچیده برای شکل‌دادن به یک نظام خودآیینی دموکراتیک («خودسری دموکراتیک») بود. خودآیینی دموکراتیک جنبه‌های سیاسی و فلسفی خاص خود را دارد.
از لحاظ فلسفی این ایده به عبدالله اوجالان ارجاع می‌دهد و تحت تأثیر او بوده است. و در سطح سیاسی این ایده آزادی و برابری را برای همگان، فارغ از قومیت و نژاد می‌خواهد تا همه بتوانند جامعه خودشان را خودشان بسازند و اداره کنند. و البته مهم‌ترین بخش این فلسفه آزادی زنان است، اصلی بسیار مهم زیرا معتقدیم تا زنان آزاد نباشند، جامعه نمی‌تواند آزاد باشد.
بزرگترین مبارزه‌ ما در واقع سازماندهی جامعه از پایین به بالا بود، به صورت توده‌ای، و ما از دموکراسی در خانه‌ها و محله‌ها آغاز کردیم، و ما اکنون در مرحله‌ای هستیم که فدراسیون شمال سوریه را بر اساس همین مدل پیاده کرده‌ایم.
اما در روژاوا هم باید جنگید و هم باید زندگی کرد. برای مثال، در مورد آب شمال سوریه با مشکل مواجه بود. در روژآوا مناطق حاصلخیز و خوش آب‌و‌هوایی دارید، مثلا آفرین با مشکل آب مواجه نبود. فرات نیز یکی از منابع آب در دسترس برای کوبانی و جزیره است. اما در دوران بعث، کردها حق کنترل منابع آب خود را نداشتند و دولت کنترل این منبع حیاتی را به دست گرفته بود و از آن به عنوان ابزار فشار استفاده می‌کرد.
اما پس از انقلاب کردها مدیریت منابع آب را خود در دست گرفتند و موتورهایی را در مناطقی برای استخراج آب کار گذاشتند.»

«ما در شمال سوریه دولت نمی‌خواهیم»

پس از آن، چریک سابق ی پ ژ به مسئله همه‌پرسی استقلال کردستان عراق پرداخت و با نقد ایده دولت و نیز انتقاد تلویحی از ک د پ گفت که در هر حال، آنها حامی خواست مردم کردستان عراق هستند:
«و اما در مورد همه‌پرسی استقلال عراق. قطعاً ما از همه‌پرسی استقلال کردهای عراق دفاع می‌کنیم، ولی فکر می‌کنیم که فرآیند دموکراتیزه‌کردن باید از پایین به بالا و از محله‌ها و خانه‌ها شروع شود. ما از همه‌پرسی به عنوان حق طبیعی مردم کرد دفاع می‌کنیم، اما اگر استقلال فقط برای منافع یک حزب باشد و قرار باشد یک حزب از آن برای تقویت قدرت خود منتفع شود، حامی آن نیستیم.
ما در مورد همه پرسی پرسش‌های بسیاری داریم، مثلاً مسئله شنگال و ایزدی‌ها. آیا آنها در این همه پرسی خواهند بود یا نه؟ مسئله آب. مسئله معیشت مردم. چون همان‎طور که می‌دانید، حقوق آنها پرداخت نمی‌شود و دچار مشکلات زیادی هستند.
اگر هنوز حکومت نمی تواند زندگی مردم را تأمین کند و از آن محافظت کند، مسئله دولت مستقل با سوال‌هایی روبرو می شود. ما هم به دنبال تعیین سرنوشت هستیم، اما این فقط یک لفظ نیست، استقلال و خودمختاری کلمه نیستند، باید آنها را به صورت واقعی پیاده کرد. اما دولت مستقل کردی چیزی است که ما در روژآوا نمی خواهیم. ما مبارزه می کنیم تا مردم بتوانند در کنار یکدیگر زندگی کنند. تا مثلاً آزادی زنان در میان مردم تحقق یابد.
اگر دولت درست کنی، همیشه مسئله اقلیت‌ها را نیز درست می‌کنی و به همین دلیل است که نظام ما در روژآوا فدرالیستی است تا مردم خود به صورت صلح آمیز سرنوشت‌شان را تعیین کنند، و همین راه را کردستان عراق درون خودش با اقلیت‌ها می‌تواند پی بگیرد.
ما حامی هر آنچه هستیم که مردم کردستان عراق بخواهند و ما از ایده دولت در آنجا هم استقبال می کنیم. ما طرفدار نوعی کنگره ملی کردستان بودیم که در ان همه احزاب از همه جا حضور داشته باشند و بتوانند این مسائل را با یکدیگر بحث کنند. اما این ایده متأسفانه جدی گرفته نشد.
ما نمی‌توانیم دولت کردی در شمال سوریه بسازیم و امنیت عرب‌ها و اقلیت‌های مذهبی در آنجا را برای همیشه تضمین کنیم. در عین حال می‌خواستیم سازماندهی توده‌ای و از پایین به بالا داشته باشیم و نه سازماندهی سلسله‌مراتبی تحمیلی از بالا همچون در ساختار دولت.»
سمینار با سخنان دلبر کوبانی تمام شد؛ درست پس از آنکه اعتراض برخی از حامیان همه‌پرسی به انتقادهای سخنرانان فضای جلسه را اندکی به تنش کشید. این تنش اما از ابتدا بود. تنشی واقعی که از همان زمان اعلام همه‌پرسی در میان کردها وجود داشت.
دلبر کوبانی گفت: «کردستان به چهار تکه تقسیم شده. اما حالا بر سر این موضوع انگار به ۱۰ تکه تقسیم شده باشد. اما ما نباید این طور برخورد کنیم. ما باید به دنبال راه‌حلی برای همه مردم کردستان در تمام نقاط آن باشیم. ما باید کنار یکدیگر بیاییم، و بدانیم که نمی‌توانیم رویکرد ناسیونالیستی کرد را در کردستان حفظ کنیم، ما با عرب‌ها، ترکمن‌ها، آشوری‌ها و دیگر اقلیت‌ها زندگی می‌کنیم. ما باید این موضوع را به رسمیت بشناسیم و به دنبال آفریدن بدیلی باشیم. نه فقط بدیلی برای کردستان، بلکه بدیلی برای تمام خاورمیانه.»
کمال چومانی، پژوهشگر موسسه التحریر در امور خاورمیانه با بازگشت به تاریخ کردستان معاصر بحث خود را آغاز کرد و گفت که مطالبه جدایی و استقلال چندان هم مطالبه تاریخی مدعیان کنونی آن نبوده است:
«خوشحالم که می‌بینم گروهی از دانشجویان خاورمیانه‌ای در برلین بر کردستان تمرکز کرده‌اند.
دیگر سخنران‌ها درباره گذشته کردستان سخن گفتند، من می‌خواهم بیشتر درباره وضعیت کنونی سخن بگویم؛ به خصوص پس از ۲۰۰۳ و حمله ایالات متحده به عراق.  اگر به تاریخ بازگردید، از زمان تأسیس حزب دموکرات کردستان در ۱۹۴۶ تا همین چند سال پیش هیچ یک از احزاب کردستان عراق از استقلال سخن نگفته بودند. در دهه ۷۰ و ۸۰ یکی دو گروه استقلال‌طلب بودند، اما احزاب اصلی‌ای که علیه رژیم بعث مبارزه کردند، به دنبال منطقه خودمختار کردها بودند. آنها خواستار اصلاحات اقتصادی و سیاسی و اجتماعی بودند.
حزب دموکرات کردستان هم از استقلال سخن نمی‌گفت. آنها ۱۹۹۲ به حمایت از نوعی کردستان فدرال پرداختند و پس از ۲۰۰۷ سخن گفتن از استقلال کردستان را آغاز کردند. در ۱۹۷۴ گفتار حق تعیین سرنوشت وارد مبارزه‌ها شده بود، اما بیشتر به مثابه خودآیینی و نه جدایی. در همان حوالی حزب اتحادیه میهنی به عنوان حزبی کمونیست تأسیس شد.
در ۱۹۹۲ نخستین پارلمان با حزب دموکرات و اتحادیه میهنی شکل گرفت، چون در آن زمان آستانه ورود به پارلمان هفت درصد آراء بود و گروه های کوچکتر توان راهیابی به پارلمان را نداشتند. آن موقع ک د پ ابتدا با افراشتن پرچم کردستان در پارلمان هم مخالف بود، زیرا آن را نشانه جدایی‌طلبی می‌دانست.
در ۲۰۰۳ وقتی ایالات متحده به عراق حمله کرد، دو حزب اصلی کردستان به بغداد رفتند و در تهیه قانون اساسی کنونی مشارکت کردند.»

از دموکراتیزاسیون تا سرکوب در کردستان عراق

چومانی سپس به سابقه این همه‌پرسی اشاره کرد و از فرآیند دموکراتیزه‌شدن کردستان عراق در این سال‌ها سخن گفت؛ فرآیندی که به گفته او به دلیل سرکوب‌گری احزاب حاکم متوقف شده است:
پس از تهیه قانون اساسی، در ۲۰۰۴ و ۲۰۰۵ مسئله همه‌پرسی استقلال کردستان در رسانه‌ها مطرح شد و مردم کردستان هم از آن حمایت می‌کردند. آن زمان این مسئله به یک برگ امتیاز در مذاکرات با دولت مرکزی بدل شد تا منافع بیشتری به کردستان عراق اختصاص یابد.
در ۲۰۰۳ نهادهای مدنی و دموکراتیک در جامعه کردستان آغاز کردند به شکل‌گرفتن. رسانه‌های بیشتری تأسیس شدند. گروه‌هایی داخل احزاب اصلی شکل گرفتند که به دنبال دموکراتیزه‌کردن بیشتر بودند و بالاخره گوران از اتحادیه میهنی جدا شد و در سال ۲۰۰۹ نخستین حزب اپوزیسیون کرد را تأسیس کرد. تحولات در این مدت به‌سرعت اتفاق می‌افتاد.
و به خاطر داشته باشیم که حزب اتحادیه میهنی و حزب دموکرات در ۲۰۰۷ به یک توافق استراتژیک دست یافتند تا قدرت را تقسیم کنند.
جنبش‌های مدنی جدید در این مدت شکل گرفت، اینترنت وارد شد. ارتباط خوبی بین کردها در داخل و کردهای مهاجر در خارج شکل گرفت.
حمایت از احزاب جدیدی مثل گوران افزایش یافت و آنها به پیروزی غیرمنتظره‌ای در پارلمان دست یافتند و حتی اتحادیه میهنی و حزب دموکرات به نوعی وجود اپوزیسیون را پذیرفته بودند.
اما در ۲۰۱۱ بهار عربی آغاز شد. و جنبش‌های مدنی اعتراضی هم در کردستان به راه افتاد. پس از آن بود که اتحادیه میهنی و حزب دموکرات شروع کردند به توقف فرآیند دموکراتیزه‌کردن و سرکوب مخالفان و سرکوب جامعه مدنی و رسانه‌ها.
اما پیش از این سرکوب‌ها، به خصوص پس از ۲۰۰۷ فرصت حقیقی‌ای برای تحقق دموکراسی در کردستان عراق وجود داشت و به همین دلیل بود که رسانه‌های بین‌المللی از کردستان به عنوان الگوی جدیدی از دموکراسی در خاورمیانه نام می‌بردند. اما زمان زیادی طول نکشید که دو حزب اصلی ک د پ و پ ی ک به سرکوب مخالفان سیاسی پرداختند.»

نفت: بی‌نیازی به دموکراسی

«وقتی در ۲۰۰۶ و ۲۰۰۷ ذخایر بیشتر نفت در کردستان عراق کشف شد، بسیاری از ابرشرکت‌های بین‌المللی نفت به این منطقه آمدند. پول نفت باعث شد تا چنگ‌انداختن این دو حزب به قدرت بیشتر شود و فرآیند دموکراتیزه‌کردن متوقف شود. پول نفت به آنها توان ساکت کردن مردم را داد.
آنها در ۲۰۱۳ اعلام “استقلال اقتصادی” کردند و شروع کردند به صادرات نفت بدون هماهنگی با بغداد که به مهم‌ترین اختلاف آنها با دولت مرکزی بدل شد.
این پژوهشگر موسسه التحریر حزب حاکم کردستان را متهم به تزریق ناسیونالیسم از طریق اعلام این همه‌پرسی کرد و استدلال‌های حزب مسعود بارزانی در مورد ضرورت آن را مردود دانست:
«حکومت اقلیم کنترل بر منابع را در اختیار دارد و می خواهد تا وضعیت جاری امور ادامه یابد، اما تنها زمانی می‌توانند نظم موجود را حفظ کنند که در جامعه احساسات ناسیونالیستی تزریق کنند و همه‌پرسی استقلال در واقع برای حفظ کنترل آنها و به وجود آوردن این حس ناسیونالیستی و در نتیجه خاموش‌کردن جامعه کردی است.
همه‌پرسی ممکن است مشکلات زیادی به بار آورد: جنگ داخلی در کردستان، درگیری با نیروهای خارجی مثل حشدالشعبی که در مناطق مورد مناقشه وجود دارند و …
بارزانی می‌گوید که استقلال چندین دلیل دارد: اول) دولت مرکزی عراق نتوانسته به آنچه وعده داده عمل کند و بودجه کردستان را قطع کرده و شراکت واقعی در دولت بغداد وجود ندارد؛ دوم) چون وقتی پیش از این دولت نبودیم، فجایع زیادی علیه مردم کرد رخ داد و جامعه بین‌المللی سکوت کرد؛ همچون استفاده از سلاح های شیمیایی و پاکسازی قومی و نسل کشی ایزدی‌ها و …
اما بارزانی از دولت بغداد به خاطر همان اقداماتی انتقاد می‌کند که خودش آنها را در اقلیم کردستان انجام می‌دهد.
او می‌گوید شراکت واقعی قدرت در دولت بغداد نیست، اما شراکت واقعی قدرت در اقلیم کردستان هم وجود ندارد. می‌دانیم که از ۲۰۱۴ پارلمان تشکیل نشده و در عین حال، بارزانی زمامداری‌اش را به شکل غیرقانونی تمدید کرده است.
و در مورد دلیل دوم هم می‌توان بحث کرد. اگر به تاریخ بازگردیم، حقیقت دارد که دولت مرکزی در بغداد پس از تشکیل عراق در ۱۹۲۰، هرگز رفتار مناسبی با اقلیت کرد نداشته و آنها را تحت ستم قرار داده است. اما عراق پس از ۲۰۰۳ فرصت بزرگی برای اقلیم کردستان بوده، طرفین می‌توانستند بسیار بیش از اینها روابط خود را بهبود ببخشند. کردستان عراق به دلیل اینکه عراق تحت محافظت جامعه بین المللی است، از تجاوز خارجی هم ایمن بوده است و دولت عراق نیز از ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۴ همواره حامی کردستان عراق بوده و ملت کرد نیز در این مدت قدرتمندتر شده‌اند. پس اقلیم کردستان به واقع در این مدت با واقع‌بودن در عراق قدرتمندتر شده است.
اما اگر اقلیم کردستان اعلام استقلال کند، راه درازی برای تقویت خود دارد.»

شاید عاقبت همه‌پرسی صلح‌آمیز نباشد

چومانی پس از آن به مشکلات و نزاع‌های احتمالی حاصل از این همه‌پرسی پرداخت و در انتها گفت که شاید پایان این اقدام صلح‌آمیز، پایانی صلح‌آمیز نباشد:
«همه پرسی به دلیل وجود اقلیت‌ها شاید باعث افزایش نزاع‌ها شده باشد. حشدالشعبی نیز در مناطق عرب‌نشین حضور دارد، یعنی همان شبه‌نظامیانی که در عراق گاه وابسته به احزاب و گروه‌های سیاسی هستند، گاه حتی به یک چهره یا شخص مربوطند و گاه به قدرت‌های منطقه‌ای به خصوص ایران تکیه دارند. اشتباه این بود که ما ابتدا برگزاری همه‌پرسی را اعلام کردیم و بعد به بغداد رفتیم تا بر سر آن مذاکره کنیم.
ما می‌گوییم در بغداد تسهیم و تقسیم قدرت و شراکت واقعی وجود ندارد، اما در حال تکرار همین خطا در کرکوک هستیم. کرکوک شهر بسیار حساسی است و یک منطقه مورد مناقشه؛ طبق همان قانون اساسی‌ای که با حمایت حزب اتحادیه میهنی و دموکرات در ۲۰۰۵ با رأی آری درصد بالایی از جمعیت کرد به تصویب رسید.
ما در کرکوک هنوز نتوانسته ایم رضایت ترکمن‌ها و عرب‌ها را برای حضور در یک کردستان مستقل جلب کنیم.
به علاوه، نزاع با شبه‌نظامیان همین حالا در مندلی آغاز شده است. در کرکوک نیز تنش‌هایی رخ داده و ایالات متحده آشکارا گفته که حتی اگر کردستان عراق بخواهد مستقل شود، نمی تواند در جایی مثل کرکوک چنین چیزی را اعلام کند.
چندماه پیش نیز درگیری هایی بین نیروهای نزدیک به پ ک ک و نیروهای حزب دموکرات در شنگال رخ داد. ایزدی‌های تحت حمایت پ ک ک که خود را سازماندهی، و خودمختاری اعلام کرده اند، نمی خواهند بخشی از کردستان مستقل باشند.
در عین حال کردستان عراق تسلیحات و نیروهای نظامی کافی برای دفاع از مرزهایش در صورت بروز جنگ ندارد؛ به‌خصوص اگر جنگی در مناطق مورد مناقشه رخ دهد. زیرا تسلیحات ارتش عراق و نیروهای وابسته به آن، پیشرفته‌تر است و نیروهای بیشتری دارند.
به باور من، آغاز صلح‌آمیز این همه پرسی ضرورتاً به فرجام صلح‌آمیزی ختم نمی‌شود.»

  • یاسر گلی: ناسیونالیسم دیگر ظرفیت رهایی‌بخشی ندارد

    یاسر گلی، روزنامه‌نگار از کردستان ایران (روژهالات) سخنان خود را با ارجاع به تجربه شخصی‌اش آغاز کرد، از دهه ۱۳۶۰:
    «اولین رویداد مرتبط  سیاسی‌و بی واسطەای کە بسیار دور بە یاد دارم بە اواسط دهە ٨٠ میلادی باز می‌گردد؛ ۴ سالە و بە همراە مادرم در صف طولانی ملاقاتی‌های زندان سنندج بودیم. یکی از پسر عموهای مادرم کە پیشمرگ بود، توسط سپاە پاسداران انقلاب در شهر ترور می‌شود، و تقلا برای تحویل جنازە بە بازداشت تعدادی از افراد فامیل منجر شد. جنازە او هیچوقت تحویل دادە نشد و در شهری دیگر، بدون مزار و بی نام و نشان در بیابانی بە نام ‘لعنت آباد’ دفن شد.
    دو سال بعد چند نفری از اقوام و دوستان خانوادگی در خانەامان جمع شدە بودند تا بە اخبار ممنوعەی احزاب کرد گوش دهند: صدایی پارازیت‌دار آن طرف موج‌های رادیویی اسامی افراد نظامی کشتە شدە در درگیری‌های روز گذشتە را می‌خواند: درگیری‌میان  احزاب کرد و نظامیان ایران در نزدیکی شهر پیرانشهر، کە یکی از هم روستائی‌های سربازمان توسط نیروهای پیشمرگەی کرد کشتە شدە بود.
    در دوران کودکی هیچ امکان فهمی نە از ترور و سربازی داشتم و نە از ظلم و مقاومت مسلحانە. تنها از خلال اخباری کە همیشە پدرم گوش می‌داد می‌دانستم کە جنگ جهانی دوم شش سال طول کشیدە است، و جنگ تازە تمام‌شدە منطقەای ایران و عراق هشت سال. و خود این مسالە برای من تبدیل بە تناقض تناسبات شدە بود: اگر بزرگ یعنی طولانی و کوچک یعنی کوتاە، پس چرا یک جنگ منطقەای و کوچک از یک جنگ جهانی و بزرگ طولانی‌تر می‌شود. و امروزە این سوال بە نوعی دیگر برایم بی مفهوم و بی جواب است: اگر جنگ جهانی با آن همە ابعاد و گستردگی تنها شش سال طول کشید، پس چرا مقاومت و مبارزەی کردها در خاورمیانە  دهەها از پی دهەها ادامە دارد و تصوری هم بر پایان آن وجود ندارد؟»

    از انقلاب تا دولت

    یاسر گلی پس از آن، انقلاب ۱۳۵۷ را حاصل ائتلافی سلبی بین گروه‌های مختلف مردمی دانست و گفت که تشکیل دولت جمهوری اسلامی پس از آن ضرورتاً با حذف و سرکوب دیگر نیروهای انقلابی، از جمله کردها همراه بود:
    « حاکمان هنوز استقرار نیافتە مرحلە بە مرحلە دست بە محدودتر کردن هر گونە فعالیت خارج از دایرەی قدرت خود برای ‘اتحاد ایجابی’ دوران پس از انقلاب زدند. جشن انقلاب جای خود را بە نمایش قدرت و تثبیت جایگاە حاکمان جدید دادە بود. اگر حضور همگانی و فعال مردم بە عنوان بازیگرانی فعال، خلاق و آگاە شرط پیروزی جشن انقلاب بود، اما نمایش قدرت بە تماشاگرانی منفعل و جاهل نیاز داشت کە بە خانەهایشان برگردند و از رسانەها و مجاری حاکمیتی جدید (مساجد و کمیتەهای نظامی انقلاب) پیگیر فرامین تازە باشند. البتە مردم می‌بایست کە پیشاپیش و بدون هیچ اما و اگری اقتدار حاکمیتی را بە تازەواردان تفویض می‌کردند. و اولین مانع آنها برای تثبیت قدرت خویش پس از پایان انقلاب تمام آن زخم‌های کهنە و تازەی سرباز زدەای بود کە می‌بایست بە شکلی یکدست و قاطعانە بخیە زدە می‌شدند، چە از راە تحمیل یک قرائت تحجری از ایدئولوژی اسلامی و چە بە واسطە سرکوب مستقیم.
    اما برای بسیاری و از جملە مردم کردستان انقلاب نە پایان ماجرا کە شروع دورانی تازە شدە بود. سیاست برای آنها تفویض مدیریت بە دولت لیبرال موقت و بە رسمیت شناختن اسلحە کمیتەهای حاکمیت نبود. آلترناتیو آنها در برابر مدیریت تحمیل شدەی مرکز، تشکیل شوراهای سراسری در شهرها و روستاهای کردستان بود، و در مقابل سرکوب و زور بازو نشان دادنهای ارتش و دیگر نیروهای مسلح، ایجاد و سازماندهی نیروهای محافظت خلقی و احزاب مسلح بود.»

    کوچ مریوان: سماجت بر انقلاب

    او یکی از نخستین نمونه‌های این مبارزه را در کوچ تاریخی مریوان و حمایت دیگر کردها از آن دانست و سپس به تاریخ حمله دولت مرکزی تهران به کردستان پرداخت:
    « حین مذاکرات بی‌نتیجە فواد مصطفی سلطانی بە نمایندگی از مردم بە مصطفی چمران نمایندەی خمینی و دولت موقت اعلام می‌کند کە “چناچنه بر تصرف نظامی شهر اصرار دارید، ما برای جلوگیری از بروز درگیری و کشتارمردم، شهر را تخلیه خواهیم کرد.” این اقدام در نهایت بە کوچ تاریخی مردم مریوان بە بیرون از شهر می‌انجامد. دو هفتە شهر از سکنە خالی می‌شود و تنها چند گروە مسلح برای محافظت از اموال مردم در شهر بە گشت زنی می‌پردازند. پس از بازتاب گستردە این نافرمانی و مقاومت، برای حمایت از آنها، نزدیک بە پانزدە هزار نفر از مردم سنندج و دیگر شهرها و روستاهای منطقه، از راە جادە و با پای پیادە برای اعلان حمایت از این کوچ، بە یک راەپیمایی دویست کیلومتری میان دو شهر اقدام می‌کنند. مسیری کە شش روز طول کشید و سرانجام خود را بە اردوگاە ‘کانی میران’ در پانزدە کیلومتری مریوان رساندند.
    در اوایل آگوست مذاکرات نتیجە داد و طی توافقاتی میان طرفین، نظامیان رژیم بە جز ارتش از شهر خارج شدند و ادارەی امور انتظامی شهر از سوی مردم بە تائید حاکمیت رسید و مردم بە خانەهایشان بازگشتند. اما چند روز پس از بازگشت، نیروهای ارتش و پاسداران برای اشاعە رعب و وحشت اقدام بە بازداشت چندین نفر از مردم و زیر پا گذاشتن توافقات کردند.
    چند روز پس از این رویدادها، خمینی در ١٩ آگوست ١٩٧٩ علیە تمام مردم و احزابی کە در کردستان مقاومت می‌کردند و از تسلیم شدن در برابر حاکمیت سر باز می‌زدند، اعلان فتوای جهاد کرد و آن را غائلە کردستان نامید.»

    اصلاحات و گفتار امنیت ملی

    یاسر گلی روایت خود از تاریخ سیاسی معاصر ایران را با ارجاع به دوره‌های علی اکبر هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی ادامه داد. او با انتقاد از گفتار سیاسی غالب در دوران اصلاحات گفت:
    « تحولات سیاسی بعد از روی کار آمدن محمد خاتمی موجب برجستە شدن گفتمان ‘جامعەی مدنی’ و ‘توسعەی سیاسی’ شد… بە واسطە فعالیت‌ها و نحوە کنش و واکنش بە چندین اعتراض عمومی در شهرهای کردستان و انتخابات‌های مختلف کم کم نشانەهای شکاف فعالیت سیاسی بە عنوان ‘چیزی کە درست کار نمی‌کند’ در برابرم ظاهر شدند: مسالە ارتباط فعالیت مدنی با سیاست، درگیر شدن با رابطەی اخلاق و موضع‌گیری سیاسی برای بە فعالیت واداشتن دیگران، چالش با قانونی کە مرزی برای بکارگیری خشونت از سوی حاکم نمی‌شناسد، و در برابر، انتظاری کە از یک فعال مدنی یا سیاسی می‌رفت برایم چیزی جز پاسفیزم نبود، مسائلی کە بە نحوی از انحا با اخلاق و اقتدار درگیر بودند.
    گفتمان غالب حاکمیت در بهترین حالت ‘آزادی دوری جستن از سیاست’ بود، و سیاست برای ما ‘سازماندهی جمعی’ برای رسیدن بە اهدافی اجتماعی در جهت بهتر کردن وضع موجود. اما نکتە قابل توجە رسوخ ترجمە دیگری از گفتمان حاکمیت در مبارزات مدنی و سیاسی ما بود.  در پروسەای چندین سالە گفتمان غالب سیاستمداران اصلاح طلبان و فعالین مدنی حوزەهای مختلف عملا بە سمت بە زیر سوال بردن هرگونە ‘امر جمعی’ای رفت کە تصور مثبتی از ‘خیر’ داشت.»
    او شرایط حال حاضر ایران را به نوعی نتیجه منطقی این روند در دوران حسن روحانی، رئیس‌جمهوری دانست؛ شرایطی که در این ترکیب خلاصه می‌شود: «گفتار امنیت ملی و بیگانه‌هراسی»
    به گفته گلی، در دوران اصلاحات «شکلی از اخلاق‌گرایی در فعالیت‌ها نضج گرفت کە هر تعهد اجتماعی‌ای را در هزارتوی محافظەکاری گیر می‌انداخت. تصور فراروی از وضعیت موجود بە دشنام ‘ساختار شکن’ ترجمە شد. و یک ساختار شکن هم فضای موجود را برای فعالیت‌های آنها امنیتی می‌کرد (کە دربارە مناسب بودن امکانات اوضاع بسیار غلو می‌کردند) و هم در تضاد با اخلاق‌گرایی بود، چرا کە موجب تحریک خشونت قانون و حاکم می‌شد کە بە چیزی جز مصیبت و یا مرگ ختم نمی‌شد.
    امروزە گفتمان امنیت و بیگانە هراسی چنان بر سیاست سیطرە یافتە کە نقاط اشتراک میان اپوزسیون ایرانی با نظام ولایت فقیە بە نقاط افتراق آن می‌چربد. اپوزسیونی کە خود سالها در لیست انتظار ترورهای جمهوری اسلامی ایران بود و شعار فراروی از وضع موجود را می‌داد.»

    ناسیونالیسم رهایی‌بخش نیست

    به گفته گلی، ناسیونالیسم و بیگانه‌هراسی به گفتار غالب سیاست در خاورمیانه بدل شده و همه‌پرسی استقلال کردستان عراق را نیز باید از این زاویه نگریست. او نیز تجربه کنفدرالیسم دموکراتیک در میان کردهای سوریه را بدیلی در برابر این چشم‌انداز دانست:
    « بیگانەهراسی از مشخصەهای بارز سیاست امروز در خاورمیانە است. نە تنها حاکمان و ملت‌های سردست، بلکە حتی ستمدیدگان نیز می‌توانند بە راحتی اسیر گفتمان هویتی برآمدە از آن شوند. می‌توان نمونە اخیر رفراندوم استقلال در باشور کردستان، علی‌رغم دمکراتیک بودن آن بە عنوان همەپرسی از مردم و مشروعیت قانونی آن در عرف بین‌الملل، را از همین زاویە نیز خواند. کسانی قرار است نمایندە نتیجە تقریباً مشخص این رفراندوم باشند کە قرار نیست هیچ بعد رهایی بخشی را بە سیاست مردمان تحت ستم ببخشند. تجربە خاورمیانە بیگانە هراس در صد سال اخیر خود گویای حد نهایی ظرفیت این پروژە در ایجاد زندگی بهتر برای ستمدیدگان و بە حاشیە رفتگان بودە است.
    در میانِ خلاِ بوجود آمدە ناشی از این جمود و خمودگیِ سیاسی و عدم جسارت و توانایی در خلقِ ایدەها و نظریەهای تازە، پارادایم کنفدرالیسم دمکراتیک تلاش کرد کە بە نوعی با نقد کردنِ این ترسِ همە از همە و بە نوعی عبور از سیاستِ هویت محور امکان ایجاد راە سومی را فراهم کند. ارادەای برای ساختن یک ‘ملت دمکراتیک’ و اصرار بر اینکە هنوز کورسوی امیدی برای زندگی مسالمت آمیز خلق‌ها و ملت‌ها در کنار هم وجود دارد.»
    او آخرین سخنان خود در این سمینار را چنین پایان داد: «من سه سال در عراق در سلیمانیه زندگی کردم و رابطه‌ای بی‌واسطه با سیستم موجود در کردستان عراق داشتم. ما دو بدیل برای مسئله ملیتها در خاورمیانه داریم: ناسیونالیسم که در یک قرن اخیر ریشه دوانده و وارداتی بوده، اما به نظر من همه ظرفیت‌های آن برای یک زندگی بهتر را در خاورمیانه دیده‌ایم. نمونه واضحش هم نمونه اسرائیل و فلسطین است که هیچ تصوری بر این جنگ وحشتناک هویتی نیست.
    اگر تسلیم ناسیونالیسم بشویم شاید با قتل‌عامهایی در آینده مواجه شویم که خونبارتر از قتل‌عامهای رخ‌داده تا به حال باشند.»

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر