۱۳۹۶/۱۰/۱۴

تظاهرات اعتراضی در ایران، روند طبیعی اجتماع یا توطئه دیگران؟ عرفان کسرایی

تهران
در روزهای اخیر به ویژه پس از تظاهرات روز پنجشنبه ۷ دی ۱۳۹۶ در مشهد، تحلیلها و گمانه زنیهای فراوانی درباره انگیزه تظاهرکنندگان و ماهیت اعتراضات منتشر شد. هرکسی به فراخور دیدگاه و موقعیت و البته منافع خود تلاش میکند آنچه رخ داده را تحلیل و بررسی کند. هر کسی تلاش میکرد (علت) یا به بیان دیگر (دلیل) شکل گیری واقعه را توضیح دهد. برخی در تفاسیر خود تنها از یک علت نام میبردند و برخی دیگر یک مجموعه عوامل را مسبب بروز وضع موجود دانستند.
عده ای منشاء نارضایتیها را دسیسه دیگران خواندند و عده ای نیز آن را توطئه آمدنیوز. وزیر فرهنگ سابق معترضان را موج بی ریشه دانست و دیگری از دستهای پنهان صحبت کرد و نوشت: “وقتی اعتراضات مسالمت آمیز مردم نسبت به گرانی، تورم، فساد، فقر، بیکاری و نبود آزادیهای سیاسی-اجتماعی تبدیل به شورشی با شعار براندازی و توصیه به اقدامات خشن شود، و بناهای دولتی را آتش کشد، باید به برخی دستهای پنهانی که این اعتراضات را بدان سمت سوق می دهند، اندیشید.”
معصومه ابتکار در توییت خود، ریشه اعتراضات را در عربستان سعودی جستجو کرد و نوشت معترضان باید بدانند از کجا هدایت میشوند و رهبرشان کیست؟ اسحق جهانگیری در سخنان خود جناح رقیب دولت در حاکمیت را مقصر دانست و با طعنه گفت: کسانى که حرکت سیاسى در خیابان علیه دولت را آغاز کردند بدانند دود آن به چشم خودشان می رود.
تحلیلگر دیگری که برای مدتها نظریه جزیره ثبات را مطرح میکرد اینک با اوج گرفتن اعتراضات و فراگیر شدن آن در شهرهای مختلف ایران، با یک چالش بزرگ مواجه شده بود. این نظریه نمیتوانست توضیح دهد که چگونه جزیره ثبات در منطقه ای پرآشوب در خاورمیانه، خود انبار باروتی از نارضایتی ها و شکافهای طبقاتی است و هر لحظه ممکن است شعله ور شود. تحلیلگر دیگری در ریشه یابی تحولات اخیر به این نتیجه میرسد که جرقه اوّل تظاهراتی که از دید او امام جمعه مشهد و طرفداران احمدی نژاد عامل آن بوده اند در نهایت سرکوب خواهد شد و معتقد است که علم جامعه شناسی میگوید جنبش ایجاد شده در ایران شکست خورده و به اختناق سیاسی بیشتر و ناامیدی اجتماعی خواهد انجامید.
اما به راستی علم جامعه شناسی چنین چیزی میگوید؟ اساسا مبنای استدلال جامعه شناسان چیست؟ یک جامعه شناس بر چه اساس یک پدیده اجتماعی را تحلیل کرده و ریشه یابی میکند؟
مشهد
حق نشر عکسISNA
مشهد دومین شهر بزرگ و پرمساله ایران است. اگرچه از نظر کالبدی فاصله زیادی با تهران دارد و وسعت آن کمتر از نصف تهران و جمعیتش کمتر از یک سوم پایتخت است، اما نه مسایل و مشکلات شهری‌اش نصف تهران است و نه بحران‌های اجتماعی و اقتصادی آن یک سوم پایتخت

فقر تئوریک در علوم انسانی

جامعه شناسان یا مورخان در علوم انسانی روشهای مخصوص به خود را دارند. در تحلیل و ریشه یابی اعتراضات سراسری اخیر ایران برخی جامعه شناسان قدری واقع بینانه تر به ماجرا نگاه کردند و صرفنظر از هیجان و فرافکنی، عوامل دیگری را مسبب بروز وضع موجود دانستند که پدیده اجتماعی ایجاد شده را منطقی تر توضیح میداد. فاکتورهایی نظیر ناکارآمدی نظام، استبداد، ناامیدی از اصلاحات ، فساد سازمان یافته، شکاف طبقاتی، ولخرجی نظام در خارج از مرزها، تحمیل سبک زندگی، فقر و بیکاری، موانع بر سر تولید و یا صنایع نیمه تعطیل، سیستم قضایی ناعادلانه و حتی بحران محیط زیست.
اما مسایل جامعه شناسی در عمل به مراتب پیچیده تر از اینهاست که بتوان آن را صرفا با گفتن چند اسم، صورتبندی کرد و توضیح داد. تحلیلگری که تلاش میکند همه چیز را با تئوری جزیره ثبات توضیح دهد حتی زمانی که واقعیات اجتماعی، خلاف نظرش را نشان میدهد باز هم تلاش میکند تئوری خود را نجات دهد و بگوید نفس برگزاری تجمع و تظاهرات به معنای آن است که ایران، جزیره ثبات است. البته ناکارآمدی این نظریه جایی آشکار میشود که واضع این نظریه، فکتهای اشتباه راه کنار هم میگذارد و به اشتباه میگوید اینکه نه خونی از دماغ کسی ریخته و نه به سوی کسی شلیک شده‌ و نه بحرانی ایجاد شده و نه اغلب کسی دستگیر شده‌، به معنای آن است که ایران جزیره ثبات است.
بدیهی است که چنین نظریه هایی که با فکتها هم سازگار نیست نه در علوم طبیعی درخور توجه است و نه در علوم انسانی کسی آن را جدی میگیرد. نظریه هایی که همیشه درست از آب در میآیند از نظر روششناختی لنگ میزنند. این دست دیدگاهها و نظریه های جعلی و ساختگی جامعه شناسی یا سیاسی، بر مبنای دستورالعمل فیلسوف سیاسی مشهور کارل پوپر، ابطال پذیر نیستند و اینطور به نظر میرسند که همیشه درست کار میکنند. این دیدگاهها مبتنی بر فکتهای موجود نیستند و از فیلتر ایدئولوژیک صادر شده اند.
نمیبینم پس نیست
سوگیری در کلام تحلیلگران اجتناب ناپذیر است. استخدام کلمات با بار معنایی یا عاطفی برای تحت تاثیر قرار دادن مخاطب، مغالطه و یا گفتن بخشی از واقعیت از شگردهای رایج تحلیلگران است. یکی از زیانبارترین روشها اثری است که با عنوان “یکسو گرایی تایید” شناخته میشود. تحت تاثیر یکسوگرایی تایید ما عموماً نه تنها تمایل داریم که مدرک مخالف با دیدگاه هایمان را نادیده بگیریم (و به غلط تفسیر کنیم)، بلکه اتفاقا دوست داریم تنها به دنبال مدارک تاییدکننده نظریه مان بگردیم. اما فکتها آن چیزی نیستند که ما تمایل داریم باشند.
یک فرد با گرایش اصلاح طلبی تمام تحولات اجتماعی را به شکلی تحلیل میکند که نتیجه استدلال، تایید کننده دیدگاه اصلاحطلبانه باشد. هیچکس دوست ندارد که نظریات و باورهایش غلط و ناکارآمد باشند. کسی که به طبقه روحانیت یا سپاه تعلق خاطر یا وابستگی مالی داشته باشد به دنبال نظریه هایی است که دیدگاهاش را تایید میکند و مثلا علت تظاهرات سراسری را در تحریک بیگانگان جستجو میکند و نه در ناکارآمدی نظام حاکم.
این موضوع به خصوص با گسترش شبکه های اجتماعی، وجوه دیگری نیز پیدا کرده است. اینترنت اقیانوس پهناوری از اطلاعات است که به نظر میرسد در آن همه چیز میتوان پیدا کرد و در معرض آراء و ایده ها و نظریات گوناگون قرار گرفت. اما این تنها یک روی سکه است و روانشناسان اجتماعی و جامعه شناسان و پژوهشگران فناوری، این ایده را دست کم به این شکل تایید نمی کنند. یکی از پیامدهای فناوری های نوین ارتباطی این است که افراد در یک لوپ معیوب از ایده های مطلوب خود گرفتار می شوند.
اثر “فیلتر حباب” نه تنها باعث می شود که ایده ها و نظریات یا دیدگاههای مخالف به فرد نرسد بلکه انسان را در حصار اندیشه ها و اطلاعات خود گرفتار می کند. حباب اطلاعات مفهومی است که نخستین بار توسط الای پارایزر در کتابی با همین نام معرفی شد. بر اساس نظر او وبسایت ها در شبکه اینترنت الگوریتمی را دنبال می کنند که بر مبنای آن اطلاعاتی که باید به کاربر برسد عملا دست‌چین و غربال می شوند. مبنای این غربال نیز سابقه جستجوهای قبلی کاربر است و همچنین رفتار هر کاربر در زمان کلیک کردن.
بنابراین فرد با دنیایی مواجه می شود که در عمل فیلتر شده و غربال شده است. غربالی که باعث می شود اطلاعاتی که با مواضع و دیدگاه های کاربر هماهنگی بیشتری دارند دست چین شده و بیشتر در اختیار او قرار بگیرند. این فیلتر باعث می شود نظر شخصی فرد روز به روز ظاهرا بیشتر اثبات شود و با مشاهده افراد هم رای و هم نظر در دنیای مجازی پیرامون خود این تصور ایجاد شود که همه مانند او فکر می کنند. این همان توهّم ویرانگری است که باعث میشود یک تحلیلگر سیاسی یا مدرس فلسفه چنان از واقعیات جامعه و تحولات اجتماعی دور مانده باشد که یک جامعهی غرق در شکاف طبقاتی و بحران و به زبان عامیانه آتش زیر خاکستر را به اشتباه جزیره ثبات بخواند.
تهران
REUTERS – 
یک تحلیلگر سیاسی ممکن است جرقه اولیه تظاهرات سراسری در ایران را در شکاف طبقاتی و رانت و فساد و تبعیض به سود طبقه روحانیت بیابد و بگوید اختصاص بودجه ۸۹۷ میلیارد تومانی مرکز خدمات حوزه‌های علمیه، شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی، سازمان تبلیغات اسلامی، بودجه ۳۰۳ و نیم میلیارد تومان جامعة المصطفی العالمیة در جامعه ای با ۳۵ درصد نرخ بیکاری جوانان تحصیلکرده و حدود٤٠ درصد جمعیت زیر خط فقر و چهاردهم درصد کپرنشین، عامل اصلی بروز این وضعیت بوده است

جامعه شناسی و مساله تبیین

جامعه شناسی به مثابه یک علم باید بتواند پدیده های اجتماعی را تببین کند و توضیح دهد. در عین حال باید قادر باشد تحولات اجتماعی بعدی را نیز تا حدودی پیشبینی کند. اگرچه مفهوم پیشبینی در علوم انسانی با علوم تجربی تفاوتهای بسیار دارد. یک مورخ یا تحلیلگر سیاسی ممکن است ریشه مشکلات خاورمیانه را در توافقنامه سایکس-پیکو جستجو کند و بگوید این توافق‌نامه بود که به تقسیم سوریه، عراق، لبنان و فلسطین میان فرانسه و بریتانیا منجر شد و ریشه مشکلات کنونی در منطقه به توزیع ناعادلانه ثروت یا حتی ناهمگونی قومیتی در این تقسیم بندی باز می گردد.
در نگاه اول شاید به نظر برسد که این تفسیر منطقی است. اما آیا این نظر در تبیین و توضیح آن چه که در بهار عربی اتفاق افتاد، اقناع کننده است؟ اگر تحلیلگر دیگری نفت یا خشکسالی یا بیکاری یا تحولات پس از حملات یازدهم سپتامبر یا انحلال ارتش حکومت عراق و یا حتی خودکشی طارق طیب محمد بن بوعزیزی، دستفروش تونسی را جرقه اصلی پدیده بهار عربی اعلام کند چه باید گفت؟
یک تحلیلگر سیاسی ممکن است جرقه اولیه تظاهرات سراسری در ایران را در شکاف طبقاتی و رانت و فساد و تبعیض به سود طبقه روحانیت بیابد و بگوید اختصاص بودجه ۸۹۷ میلیارد تومانی مرکز خدمات حوزه‌های علمیه، شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی، سازمان تبلیغات اسلامی، بودجه ۳۰۳ و نیم میلیارد تومان جامعة المصطفی العالمیة در جامعه ای با ۳۵ درصد نرخ بیکاری جوانان تحصیلکرده و حدود٤٠ درصد جمعیت زیر خط فقر و چهاردهم درصد کپرنشین، عامل اصلی بروز این وضعیت بوده است.
همانگونه که ذکر شد کار بسیاری از پژوهشگران علوم اجتماعی و روانشناسی این است که پدیده های اجتماعی یا فردی را ریشه یابی کرده و یا بتوانند توضیح دهند. بر خلاف علوم طبیعی که میتوان در آزمایشگاه دریافت که برای مثال A علت B است یا نه، در علوم انسانی چنین چیزی تقریبا محال است. چنین علت یابی گاهی بی نهایت دشوار و بلکه کاری است پر از احتمال خطا.
تحلیل تحولات اجتماعی و سیاسی اگرچه پیچیده و دشوار است اما این پیچیدگی به معنای بی حساب و کتاب بودن نیست. کارآمدی یا ناکارآمدی دیدگاهها و تحلیلهای سیاسی و اجتماعی ناظران، با گذر زمان و تنها در بستر تحولات اجتماعی مشخص خواهد شد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر