۱۳۹۶/۱۰/۱۷

از حب رضاشاه یا از بغض سیدعلی؟! هیمن سیدی


Hemin Seyidi / ‌هێمن سەیدی
یک: هنوز چندسالی از انقلاب نگذشته بود که یکی از راههای ابراز انزجار از وضع موجود، ارسال رحمت به ‘آن خدابیامرز’ بود بدون آنکه اسم کسی ذکر شود. بعدها به تدریج با شدت پیداکردن نارضایتی‌ها، ارسال رحمت به پدر آن خدا بیامرز هم شروع شد، به این ترتیب: خدا رحمت کند آن پدر و پسر را!
دو: کم کم از درون حکومت جدید هم این صدا شنیده می‌شد و هر کس از حاکمیت طرد می‌شد برای اعتراض به وضع موجود، چراغی برای آن دوران روشن می‌کرد. کروبی اولین نفری بود که با مقایسه سرکوبهای جنبش سبز با دوران قبل از انقلاب، حسرت خودش را به بدی‌های آن خدا بیامرز بیان کرد. رفسنجانی هم قبل از مرگ، به بهانه مقایسه اعتبار پاسپورت ایرانی در قبل و بعد از انقلاب، آهی برای آن دوران کشید! الان دیگر حتی در جوار مسجد گوهرشاد مشهد هم شماری از مردم معترض فریاد می‌زنند: رضاشاه روحت شاد!
سه: این مقاربت رضا شاه و مسجد گوهرشاد را مهاجرانی هم برجسته کرده بود با این تفاوت او در شرایطی توقع داشت مردم رویداد ٨٠ سال پیش سرکوب آن مسجد را به یاد داشته باشند که همین چند سال پیش خودش توقع داشت ما سالهای اوائل انقلاب را فراموش کنیم و به دوران طلایی امام راحل برگردیم! توقع زیادی بود. واقعا هشتاد سال پیش، خیلی دورتر از سی سال پیش است!
چهار: تحقیقات جهانی نشان می‌دهد که ایران دارای عصبانی‌ترین مردم جهان است. همچنین مقامات خود جمهوری اسلامی اذعان کرده‌اند که اختلالات روانی و عصبی در جامعه ایران شدیدا افزایش یافته است. در کنار عوامل سیاسی و اقتصادی، عصبانیت را باید در ترکیب استرس و افسردگی یافت.
استرس نشانه نگرانی از آینده است و افسردگی هم از پیامدهای حسرت به گذشته. با اندکی اغراق باید بگویم –جدای از مسائل اقتصادی و سیاسی- تلویزیون های بی بی سی و من و تو در افزایش و بازتولید استرس و افسردگی نقش مهمی داشتند.
در سالهای اخیر از یکسو بی بی سی به عنوان پرمخاطب‌ترین رسانه، با مجبور کردن مردم به قبول وضع موجود، به هر قیمتی و در هر شرایطی، و با ایجاد حس درماندگی و استیصال در برابر تغییر، مردم را در استرس مزمن و درازمدت قرار داد. شبکه من و تو هم –به عنوان دومین رسانه پرمخاطب- با آن تونل زمانش و با نشان دادن تصویری کاملا زیبا، بی کم و کاستی و شدیدا نوستالژیک از دوران شاه و با ساختن مستندهایی سطحی اما دارای تصاویر ناب آرشیوی، به تشدید افسردگی عمومی ایرانیان کمک کرد.
مجموع این افسردگی‌ها و استرس‌ها اینک عصبانی ترین مردم جهان را ایجاد کرده است و اکنون بخشی از این مردم عصبانی، شعار رضاشاه روحت شاد سردادەاند. (دوباره تاکید می‌کنم در اینجا به ریشه مشکلات سیاسی و اقتصادی نپرداختەام بلکه فقط در واکاوی یک شعار و یک رفتارجمعی، مسائل روان‌شناسی اجتماعی را بررسی کردەام).
حرف اصلی:
جمهوری اسلامی با کارنامه ننگین خود از حکومت پهلوی اعاده حیثیت کرد. اکنون صدایی سلطنت طلبانه در ایران شنیده می‌شود که ظاهرا از سایر صداها قوی تر است اما به اکثریت نرسیده است. این صدا در یک رفراندوم توان تبدیل کردن ایران به یک حکومت سلطنتی را ندارد اما برای چندین سال به یکی از صداهای جامعه ایران تبدیل می‌شود و جایگاهی به رضا پهلوی می‌بخشد.
اما اولا این رویداد موقتی خواهد بود و تنها تا پایان تخلیه نوستالژی زمان شاه ادامه خواهد یافت. دوما برای پیروزی این احتمال نه چندان قوی هم، رضا پهلوی نیازمند ائتلاف با نیروهای جمهوری خواه خواهد بود.
ایشان نه تنها در رفراندوم بالای پنجاه درصد آرا را به دست نمی‌آورد بلکه در جامعه چند صدایی ایران و با حضور قهرمانان مردمی در داخل کشور، به زحمت میتواند اکثریت نسبی را هم به دست بیاورد. ما هم اینک در ایران به اندازه اعضای چندین کابینه و نمایندگان چندین پارلمان فقط شخصیتهای سیاسی زندان دیده و جورکشیده و باسواد و امتحان پس‌داده داریم. محال است بتوان آنها را به اطاعت از یک ولیعهد که ٨٠ درصد عمرش را در خارج زندگی کرده است مجبور کرد. اما میتوان از آنها خواست که باهم یک حکومت ائتلافی تشکیل دهند.
این امر محتمل است اما به نظرم تنها یک دوره چند ساله یا کمتر طول می‌کشد و به تدریج رضا پهلوی و فرح دیبا بالاجبار از دنیای سیاست فاصله میگیرند و تنها در امور هنری و فرهنگی –در حوزەهایی چون معماری ایران، شهرسازی، باستان‌شناسی، مناسبتها و جشنهای فرهنگی و …- میتوانند جایگاهی برای خود بیابند. البته این هم برای خانواده‌ای که چهل سال پیش مردم علیه‌شان قیام کرده بودند، دستاورد کمی نخواهد بود!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر